English Version
This Site Is Available In English

کنگره مکان مقدس و امن

کنگره مکان مقدس و امن

پنجمین جلسه از دوره سی‌و‌هشتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی فردوسی مشهد با استادی دنور راهنما طاهره، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر اعظم با دستور جلسه «حرمت کنگره۶۰، چرا رابطه مالی، کاری و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟» روز دوشنبه ۹ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شاکر و سپاس‌گزارم که در جمع شما خوبان قرار گرفته‌ام، از نگهبان لژیون سردار راهنما مرضیه تشکر می‌کنم که فرصت این خدمت را به من واگذار کردند تا بتوانم از شما آموزش بگیرم.

 دستور جلسه حرمت کنگره۶۰ شیرین است، شیرین از این نظر می‌گویم؛ چون من و شما روزی تازه‌وارد بودیم، اکنون هم تازه واردهایی در جمع ما هستند که در یک ماه اخیر به کنگره آمده‌اند و این دستور جلسه در سال یک‌بار تکرار می‌شود، ولیکن تازه‌واردین هر لحظه این حرمت را از نگاه، رفتار، کردار و دانشی که در این مجموعه کسب کرده‌ایم می‌بینند. ما قرار نیست سخنرانی کنیم، همین که شما با لبخند، با تازه‌وارد برخورد می‌کنید، او که از دل تاریکی‌ها و رنج‌ها آمده است، متوجه این مکان امن می‌شود.

چرا در حرمت می‌گوید؛ کنگره مکان مقدس و امنی است؟ چون در کنار حرمت، امنیت هم وجود دارد به همین دلیل ما به آرامش می‌رسیم. مثلثی وجود ندارد که من قرار بگیرم و این سه ضلع باشد و به آرامش نرسم؛ اگر می‌آییم و سفر اولی هستیم یا وارد سفر دوم می‌شویم، مستلزم این حرمت هستیم و با گوشت، پوست و استخوان‌ آن را لمس می‌کنیم، به‌خاطر این‌که می‌فهمیم، احترام می‌گذاریم و ماندگار هستیم.

 چرا دوست دارید در کنگره بمانید و خدمت‌گذار شوید؟ به نظر من چون جایگاه امنی است. مقدس از نظری که انسان‌ها احیاء و متولد می‌شوند، ما بهتر از این‌جا، جایی در دنیا نداریم، ما در این مکان امنیت داریم، به فردی که در کنار شما است به‌صورت خشم نگاه نمی‌کنید، از انسان‌ها عصبانی نیستید؛ اگر با کسی خصومت و ناراحتی داشته باشید مستقیم می‌روید و به خود او می‌گویید که چه‌قدر هم آن فرد پذیرا می‌شود و با هم آن اتفاق را حل و فصل می‌کنید.

هم‌دیگر را سرزنش نمی‌کنید، الفاظ ناشایست به‌کار نمی‌برید، ما مشخصه کنگره‌ایم، وقتی در جمع خانواده صحبت می‌کنید، انسان‌ها متوجه می‌شوند که شما چه‌قدر قشنگ و زیبا صحبت می‌کنید؛ حتی اگر با شما خیلی صمیمی و دوست نباشند؛ اما حرکات شما به دل آن‌ها می‌نشیند، تا خودآگاه در کنار شما قرار می‌گیرند؛ ولی تو شناخت درون خود را به وسیله این حرمت‌ها پیدا کردی و وقتی این اتفاق می‌افتد، نشان‌دهنده این است که من یک کنگره‌ای هستم، حال آن را ابراز نمی‌کنی؛ ولی افکار شما می‌گوید: یاد گرفتیم که الفاظ ناشایست به‌کار نبریم، قدیم ما نمی‌دانستیم که دروغ گفتن چه پیامدی دارد و پنهان‌کاری این‌قدر بد است؛ اما یاد گرفتیم که دروغ گفتن باعث می‌شود که ریشه پیدا کند و به درختی تبدیل شود و آن درخت انسان را اذیت کند، من وقتی این را بدانم در مسیر راستین حرکت می‌کنم حداقل سعی می‌کنم راست‌گویی را در اول جدول زندگی خود قرار دهم و از آن در مسیر کنگره و یا خانواده استفاده کنم.

حرف یکدیگر را قطع نمی‌کنیم، خیلی دیده‌ایم در کنگره، وقتی دو نفر صحبت می‌کنند؛ اگر سوالی داریم منتظر می‌شویم تا صحبت آن دو نفر تمام شود، سپس می‌پرسیم و سوال خود را مطرح می‌کنیم. به همین زیبایی آموزش می‌گیریم، حال به مدرسه فرزندمان می‌رویم، این اتفاق می‌افتد و می‌خواهی از مدیر مدرسه سوالی بپرسی صبر می‌کنید، مدیر و معاون صحبت‌هایشان تمام شود، مطمئنا سوال ما پاسخ داده می‌شود چرا؟ چون زمان مناسب را انتخاب کرده‌ایم، این‌ها همه روی حرمت‌ها است و این‌قدر زیبا، ژرف و درجه یک است‌.

 من بسیار به این حرمت‌ها عشق می‌ورزم که آقای مهندس خیلی قشنگ، پرمحتوا، کوتاه و در یک صفحه مکتوب کردند و هردفعه ابتدا و انتهای جلسه برای ما خوانده می‌شود، چرا؟ چون تکرار شود.

اگر من با مسافر و با فرزند خود دوست هستم، دوست‌داشتن هم تکرار دارد و تکرار می‌خواهد، این نیست که بگویی من عاشق شدم و تمام، من دوستت دارم و تمام، من راهنما شدم تمام، همه این‌ها رسیدن به آن قله است و در قله ماندن هم مستلزم یک‌سری حریم‌ها است، ما باید حریم‌هایشان را بشناسیم؛ اگر من حریم خود را بشناسم، وارد کنگره می‌شوم و با آن توقع کمی که از انسان‌ها دارم، می‌توانم به راحتی رفت و آمد و زندگی کنم. 

در کنگره و مسیری که آقای مهندس برای ما برنامه‌ریزی کرده همین است، مسیری که تمام مصرف‌کنندگان موادمخدر برای درمان دور هم‌دیگر جمع می‌شوند و همسفرانی مانند من که خیلی حال بدی داشتم، اما ما در این‌جا خیلی راحت می‌توانیم آموزش بگیریم و مسائل‌ را حل کنیم.

به گفته آقای مهندس که می‌گویند: ما در کنگره برای کسی همسر و کار پیدا نمی‌کنیم و مشکلات را حل نمی‌نماییم؛ ولی همه این کارها را با شناخت درونی‌ خود انجام می‌دهند، آدرس را به خودشان می‌دهیم، خود می‌توانند بروند، درس زندگی در کنگره بگیرند و از این درس زندگی مسائل‌شأن را حل کنند‌ و آینده‌ خویش را برنامه‌ریزی کنند و هدف‌هایشان را با انگیزه بهتر جلو ببرند، همه این‌ها به ما داده شده است و به نظر من کنگره علم دست نیافتنی است.

من از آقای مهندس و خانواده‌ محترمشان سپاس‌گزارم که علم بزرگ کنگره را به ما دادند و حریم را مشخص کردند تا من به راحتی حضور یابم، رهجو پرورش دهم، آموزش ببینم و به راحتی او را برای رهایی به تهران ببرم و به این خوبی در امنیت کامل بازگردانم.

موارد دیگری در حرمت عنوان می‌شود که می‌گوید: بر تمام اعضاء فرض است که حریم فوق‌الذکر را محترم شمارند، من تنها باید احترام بگذارم، اگر فرد بغل دستی‌ من احترام نمی‌گذارد، کم یا یک جور دیگر برخورد می‌کند، مهم نیست هر کسی مسئول کار خودش است. من احترام می‌گذارم و بر مسئولین هم واجب است که اعمال ما را بررسی کنند و جلوگیری نمایند از وقوع این اعمال و سهل انگاری نکنند؛ اگر وارد کنگره می‌شویم کیف، موبایل و حرف‌مان را سر دست‌مان می‌گیریم و احساس می‌کنیم که کنگره ناامن و مسموم است، نه کنگره مکان امن و مقدسی است، ما باعث می‌شویم این اتفاق بیفتد، حرف‌مان را جایی می‌زنیم که قرار نیست بزنیم؛ وقتی حرف من به کسی گفته شد، حرف تو دیگر برای تو تنها نیست، برای دیگران است؛ چون تو به دیگران اعتماد کردی و حرف خود را زدی، آن‌جا است که یاد می‌گیرم حریم را برای خود و صحبت‌هایم نگه دارم؛ اگر خدمت می‌کنم، حریم خدمت را داشته باشم، برای دیگران تعریف نکنم که در آن مدت به من چه گذشت و چه اتفاقی افتاد، چه مشکلاتی دارم. خدمت کردن برای این است که تو و من رشد کنیم و به آن تعادل برسیم.

اصلاً ما به زمین آمده‌ایم تا این اتفاق بیفتد، استاد سردار می‌گوید: شما برای خدمت کردن و آموزش گرفتن آمدید، حالا آمدم که آموزش بگیرم و خدمت کنم.

در این سیستم، حریم‌ها را نگاه دارم و بدانم که حریم‌ها مشخص و شناخته شده هستند. 

همه جا چراغ‌ها قرمز و سبز می‌شود، من باید بدانم کجا بایستم و کجا حرکت کنم، کجا سلام کنم و در کجا سلام نکنم، سلام و سلام در کنگره، حالا دوستی در بیرون از کنگره با افراد کنگره کار اشتباهی است. در کنگره با آن‌ها دوست باشیم، احترام هم‌دیگر را نگاه می‌داریم؛ ولی بیرون دوستی و صحبتی با هم نداریم، به نظر، اگر ما بتوانیم از حریم کنگره به نحواحسن استفاده کنیم، بهترین حال خوش را خودمان دریافت می‌کنیم، من طاهره امروز می‌توانم حال خوش داشته باشم؛ چون یاد گرفتم در مسیر سبز کنگره طوری رفتار و حرکت کنم که گردباد سبز من را رها نکند؛ اما قضیه لژیون سردار که تا ۱۵ تیرماه هست و آقای مهندس به ما فرصت دادند که تعهدهایمان را بپردازیم و خدا را شکر می‌کنم آخر جلسه، من آن آدمی بودم که وقتی می‌خواستم شال خود را سر کنم، چند بار گفتم خدایا شکرت تمام شد و ما می‌توانیم دوباره از شال سفیدمان استفاده کنیم، شاید قرار نبود حالا حالا‌ها، شال سفید را سرمان بیندازیم و به کنگره بیاییم، این تعطیلات باعث شد که قدردان مکانی مثل کنگره باشیم که می‌توانیم از شال سفید استفاده کنیم و با قلب پاک، می‌توانیم خیلی راحت در این‌جا حضور پیدا کنیم، بنشینیم و آموزش بگیریم و برویم، این مستلزم این است که کنگره از جایی کمک نمی‌گیرد و به جایی وابسته نیست. دست‌های من و شما در دست هم گذاشته می‌شود تا لژیون سرداری باشد تا اتفاقی بیفتد و به آن بخشش برسیم، در لژیون سردار به بخشش می‌رسیم و تعهدهایمان را انجام می‌دهیم سرداری‌ها و دنوری‌ها را به انجام می‌رسانیم تا یاد بگیریم عشق فقط در گفتن نیست در حرکت کردن هم زیبایی خودش را دو صد چندان می‌کند و انرژی آن ده برابر می‌شود. انرژی در جهان ما از بین نمی‌رود؛ بلکه از صورتی به صورت دیگر تبدیل می‌شود، ما می‌توانیم در لژیون سردار انرژی را از صورت قبل به صورت بهتر و زیباتر تبدیل کنیم و این اتفاق در کنگره خیلی شیرین است.

مرزبان کشیک: همسفر نعیمه

تایپیست: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نوزدهم)، همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون شانزدهم)
عکاس: همسفر حدیث رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون چهاردهم)
ارسال و ویرایش: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر رؤیا (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی فردوسی‌ مشهد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .