جلسه اول از دوره بیست و هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی خمین با استادی راهنمای جونز همسفر ملیحه، نگهبانی همسفر عفت و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «حرمت کنگره 60، چرا رابطه کاری، مالی و خانوادگی درکنگره ممنوع است؟» روز یکشنبه ۸ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شاکر و سپاسگزارم بابت امروز که فرصت دوباره داده شد و کنگره روزیم شود. ابتدا از ایجنت همسفر مهتاب سپاسگزارم. از همسفر عفت و از همسفر فاطمه دبیر جلسه ممنونم که فرصت خدمت در جایگاه استادی را به من دادند تا باشم و آموزش بگیرم. خدا را شکر میکنم بابت هر شرایط سخت و پستیوبلندی که در زندگی ما بوده است؛ اما دل ما قرص است و امید داریم جایی هست که بیاییم و دورهم بنشینیم و به حال خوش برسیم؛ پس قدر این صندلیها و حرمتها را باید بیشتر از آن چیزی که هست بدانیم. یک تبریک ویژه به همسفر عفت و همسفر فاطمه میگویم و یک خدا قوت به همسفر زری و همسفر فاطمه میگویم که در جایگاه نگهبانی و دبیری خدمت کردند.
اما در مورد دستور جلسه میگویند: کنگره مکان مقدس و امنی میباشد که هر شخصی با ورود در این مکان باید حرمت آن را حفظ کند. چرا میگویند مکان مقدس؟ چون اینجا هدف مقدسی دارد. هدف آن چیست؟ هدف آن درمان اعتیاد و احیای نفس است. مگر ما چیزی بالاتر از احیای نفس هم داریم؟ مگر در دنیا چیزی است که انسان را اینقدر تکان بدهد. مگر ما جز مردگانی که فقط راه میرفتیم و یک جسم ساده داشتیم چیز دیگری بودیم؟ اما امروز وارد مکانی شدهایم که به ما عمر دوباره بخشیده و اینها توسط آقای مهندس اتفاق افتاد. پس اگر ما آقای مهندس را قبول داریم وزنده شدن دوباره خود را قبول داریم و باور داریم یک نفر ما را از مرگ حتمی نجات داده، باید به تمام صحبتهای ایشان احترام بگذاریم، به حرمتها و قوانینی که برای ما گذاشتند احترام بگذاریم.
شوخی نیست بیرون ازاینجا یکسری قوانین و حرمتها وجود دارد که خیلی راحت همه زیر پا میگذارند؛ بدون اینکه به آینده آن فکر کنند. ولی ما اینجا شاید خطایی انجام بدهیم، حرمتی را نقض کنیم، قانونی را زیر پا بگذاریم؛ ولی چقدر اضطراب و نگران هستیم، و چقدر حال ما بد میشود. میگوییم اگر من جواب این کارم را امشب بگیرم چه میشود. خدایا من را ببخش دیگر این خطا را نمیکنم. شاید برای تکتک ما این اتفاق افتاده باشد. چرا نگران این موضوع هستیم؟ این برای آن ایمانی است که نسبت به آقای مهندس داریم. آقای مهندس چه میگویند؟ میگویند، «فی جنات عالیه لا تسمع ولا قیه الا سلاما سلاما.» میگویند، بهشت جایی است برای اینکه ما فقط آرامش داشته باشیم، سلاما سلاما، جز سلام و علیک چیز دیگری نداریم.
برای حرمتها من یادم است راهنمایم همسفر مهتاب همیشه به من میگفتند حرمتها با خون نوشته میشود؛ اگر روی حرمتها پا بگذاری عواقب خیلی بدی دارد. در حرمتها میگوید، دروغ نگویید، سرزنش نکنید، تجسس نکنید، پشت سر همدیگر غیبت نکنید. در این دستور جلسه میگوید: چرا درکنگره رابطه مالی، کاری و خانواده ممنوع است. بیرون از کنگره ما با خیلی از آدمها سروکله میزنیم و خیلی جالب با هر کس که رفتوآمد داریم یا دادوستدی داریم بهمحض اینکه به خانهبر میگردیم، میگوییم فلانی اینطوری بود این کار رو کرد اینطوری حرف زد اینطوری نشست و یا بلند شد یعنی بهمحض اینکه از هم جدا میشویم این اتفاق میافتد. حالا خدا را شکر که با کنگره و آقای مهندس آشنا شدیم و فهمیدیم این کارها ضد ارزشی هستند.
چرا آقای مهندس این قوانین را گذاشتند؟ چون ما مو میبینیم و ایشان پیچش مو و از همان اول به تکتک نکات دقت کردند و حواسشان به این بوده که چه قوانینی را بهعنوان حرمت بگذارند تا کوچکترین مشکل و اختلافاتی به وجود نیاید. اگر قرار باشد درکنگره ما رفتوآمد خانوادگی داشته باشیم، ما آدمها خودم را میگویم، من اینقدر ظرفیتم بالا نرفته که بتوانم با هر قشری رفتوآمد کنم و چشم خودم را ببندم. یکی از دلایل آن فکر میکنم این باشد؛ اگر ما با هر کس رفتوآمد کنیم بهمحض اینکه برمیگردیم حال ما خراب است. چرا؟ چون همهچیز مطابق میل ما نیست. من زمانی میتوانم باکسی رفتوآمد داشته باشم که لااقل ظرفیت من بالا رفته باشد. میدانم امروز من اصلاً همچنین آدمی نیستم با کوچکترین حرف دیگران ناراحت میشوم با کوچکترین حرکتی به خودم میگیرم میگویم: فلانی اینطوری گفت پس منظورش با من بود، یا از من خوب پذیرایی نکرد.
من که در این جزئیات ساده و روزمره هستم چطوری میخواهم با افرادی که هرکدام دنبال یک جماعتی هستند دنبال قشرهای مختلفی از آدابورسوم و فرهنگهای مختلفی هستند و فقط برای درمان اعتیاد دورهم جمع شدهاند با آنها ارتباط برقرار کنم یا حتی در کاسبی، همه ما میدانیم افرادی که اینجا هستند بیمارند. یک شخص بیمار اینقدر تعادل ندارد که بتواند یک رابطه کاسبی متعادلی را برقرار کند. اگر اینها باهم دادوستد کنند تا اتفاقی میخورد یا پولشان دور و زود بشود سریع میخواهند به همه بفهمانند و اینطوری ما باعث میشویم کهشان و شخصیت آقای مهندس و کنگره را زیر سؤال ببریم. پس حواسمان باشد، ما وقتی نه اندازهها را میدانیم نه زمان و مکان را بلدیم نباید بیشازحد پایمان را درازتر کنیم. حرمتهای کنگره ۶۰ همان خط قرمزها هستند، خط قرمزهایی که اگر از آنها عبور کنیم معلوم نیست چه به سر ما میآید.
وقتی از حرمت و حریم صحبت میشود باید به این فکر کنیم که من یک مادرم و برای خود در خانه یک سری خط قرمزها دارم آیا حاضرم که همسرم، مادرم و بچههای من که عزیزترین کسان من هستند از این خط قرمزها عبور کنند؟ حتی یک ظرف شستن ساده اگر یکی بیاید جلوی دست و پای ما چقدر حال ما بد میشود پس باید این را با خودمان یادآوری کنیم که یک جماعتی به این بزرگی، کنگره به این عظمت که قرار است جهانی شود. اگر قرار باشد تکتک ما حرمتها را زیر پا بگذاریم آیا بعداً میشود این را جمع کرد؟ ببینید چقدر حال خرابی دارد. بعد عواقب آن برای کی هست؟ کی میخواهد این را پس بدهد جز خود ما که باید تاوان خطاها و اشتباهات خود را بدهیم. امیدوارم که سعی کنیم برای کنگره رهجوی راستین و واقعی و باایمان باشیم حرمتها را تا آنجایی که میتوانیم روزبهروز بیشتر بپذیریم احترام بگذاریم تا خودمان و اطرافیان ما به آرامش و آسایش برسیم و رهجوی تازهواردی که وارد کنگره میشود با بندبند وجود خود اینها را حس کند و بداند درکنگره چه خبر است.
تقدیر از نگهبان همسفر زری و معرفی نگهبان جدید همسفر عفت
تقدیر از دبیر همسفر فاطمه و معرفی دبیر جدید همسفر فاطمه
تایپیست: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون دوم)
عکاس: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خمین
- تعداد بازدید از این مطلب :
56