در ابتدا که من و مسافرم وارد کنگره شدیم، روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتیم. با کولهباری از تخریبها و ضد ارزشها، به دنبال روزنهای از روشنایی در زندگی خود میگشتیم که این روزنه چیزی نبود جز کنگره ۶۰. با آغاز آموزشها و یادگیری قوانین زندگی، توانستیم در کنار هم باشیم و بهسوی آینده حرکت کنیم. من نیز طبق فرمایشات استاد امین، توانستم انسجام خانواده را حفظ کنم، چراکه در آن زمان، مسافرم حال خوبی نداشت، بهویژه در سفر دومی که انجام داد؛ زیرا در تاریکیهای عمیقتر و دشوارتری فرورفته بود و دیگر نوری را نمیدید. چراکه نقض فرمان کرده بود، و تنها راه نجات او از این تاریکی، فرمانبرداری بود. پس از گذشت مدتی، توانستیم بار دیگر با هم همگام شویم، و خداوند این فرصت را به ما داد تا آگاهیهای تازهای بیاموزیم و نوری بیشتر را ،البته با بهکارگیری عملی آن وارد خانوادهٔ سهنفرهمان کنیم. ای خدای مهربان، بسیار سپاسگزارم که در این جهان فناپذیر، مرا بار دیگر هدایت نمودی، چشمانم را گشودی، و به منبع نوری وصل کردی که سرشار از عشق و محبت است؛ تا در ادامهٔ مسیر، انسانی آگاهتر باشم. هر روز بیشازپیش، بند عشقی را که با حق برقرار کردهام، حس میکنم و تسلیم تو هستم. شکر برای خانوادهٔ کنگره ۶۰ و آقای مهندس عزیزم. انشاءالله من و مسافرم بتوانیم سالم به مقصد برسیم و دست دردمندانی را بگیریم که زمانی، خودِ من هم یکی از آنها بودم؛ و با هم بهسوی نور و رهایی حرکت کنیم.
نویسنده: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون نوزدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مونا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی البرز کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
35