دل نوشته درباره وادی چهارم و تأثیر آن بر روی من.
سلام دوستان مهرداد هستم ، مسافر. در وادی چهارم آمده است:«در مسائل حیاتی، به خداوند مسئولیت دادن، یعنی سلب مسئولیت از خویش»وقتی برای اولین بار این جمله را شنیدم، برایم عجیب و حتی کمی سنگین بود. سالها بود که عادت کرده بودم مسئولیتهای زندگیام را گردن دیگران بیندازم؛ گاهی والدین، گاهی جامعه، گاهی سرنوشت، و بیشتر اوقات… خود خداوند. همیشه در دل میگفتم: «اگر خدا بخواد، میشه…»، «نخواست که بشه»، «قسمت نبود»…اما این وادی، مثل آینهای روبهرویم قرار گرفت و حقیقتی تلخ را نشانم داد:من داشتم فرار میکردم، از خودم، از مسئولیت، از حرکت.فهمیدم که خداوند هیچگاه مسئول بیعملیِ من نیست. او من را خلق کرده با عقل، اختیار و قدرت انتخاب. فهمیدم اگر امروز در تاریکیام، بخشی از آن نتیجهی انتخابهای دیروزم بوده و اگر میخواهم فردای روشنتری بسازم، باید همین امروز دستبهکار شوم.
وادی چهارم مرا تکان داد. از خوابِ غفلت بیدارم کرد. مثل چراغی شد در مسیر تاریکی که خودم برای خودم ساخته بودم. دیگر نمیتوانستم دعا کنم و در عین حال هیچ حرکتی نکنم. نمیتوانستم از خداوند توقع معجزه داشته باشم در حالیکه خودم حتی یک قدم برنداشتهام.
یاد گرفتم که خداوند نه مسئول بیتفاوتی من، بلکه همراه و هادیِ من است. او راه را نشان میدهد، قدرت را عطا میکند، اما حرکت با من است. اگر من بخواهم، برخیزم، تلاش کنم و صبور باشم، آنگاه خداوند با من خواهد بود. این وادی به من آموخت که باید بایستم، انتخاب کنم، تلاش کنم و مسئول باشم. حتی در سختترین لحظهها، حتی وقتی همه چیز بر وفق مرادم نبود. چون اکنون میدانم که:امید بدون حرکت، سراب است. دعا بدون مسئولیت، بیثمر است. و ایمان، یعنی برخاستن، نه فقط نشستن.امروز با قلبی آگاهتر و ذهنی مسئولتر، در مسیر رهاییام قدم برمیدارم. وادی چهارم را نه فقط شنیدهام، بلکه زندگیاش کردهام. و این، یعنی تولدی دوباره…
نوشتار و ویرایش: مسافر مهرداد
تنظیم و ارسال: مرزبان خبری مسافر ابوالقاسم
- تعداد بازدید از این مطلب :
147