دلنوشته برای "کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر" به قلم مسافر محمدصادق رهجوی راهنمای محترم مسافر علیرضا از لژیون چهارم نمایندگی بیرجند:
سلام به تو
به کتابی که همچون قطبنما، مسیر نجات را در سرمای سوزان اعتیاد نشانم داد...
به تو که نه یک کتاب، بلکه همسفری شایسته بودی؛ همسفری که در اوج یأس و تاریکی، دستانم را گرفتی و زمزمه کردی: "حتی 60 درجه زیر صفر هم، پایان راه نیست. می توان ذوب شد و دوباره زنده شد."
صفحات تو، مثل نفسهای گرمی بود که بر یخهای وجودم دمیده شدند. یادم دادی که حتی در سردترین لحظات زندگی، میتوان جرقه ای از امید را زنده نگه داشت. هر فصل تو، یک ایستگاه بود؛ ایستگاهی که در آن، ترسهایم را رها کردم و سبکتر به راه خودم ادامه دادم.
کنگرهی 60، برای من فقط یک روش نبود... یک "رستاخیز" بود. تو به من آموختی که اعتیاد، پایان راه نیست، بلکه آغازی است برای نبردی بزرگ، نبردی که در آن، شکستخوردگانِ دیروز، می توانند از خاکستر خود برخیزند و پیروز شوند.
امروزکه به گذشته نگاه میکنم، آن سرمای کشنده را به یاد میآورم... اما صدایت هنوز در گوشم طنین انداز است:
"60 درجه زیر صفر هم گذراست، به شرطی که بخواهی از سرما بیرون بیایی."
ممنونم،
از تو، نجاتدهندهی خاموش من...
از تو، کتابی که زندگیام را دگرگون کرد.
ویرایش و ارسال خبر: مسافر جواد لژیون سوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
75