وادی چهارم عنوان میکند که در مسائل حیاتی به خداوند سپردن، یعنی سلب از مسئولیت از خویشتن است. در این وادی ما سعی میکنیم برای مسائل حیاتی خودمان جایگاه و مسئولیت خداوند را تا حد ممکن مشخص کنیم. برداشت و نگرش ما به قدرتمطلق با هم متفاوت است. وادی اول تا سوم که شامل تفکر است برای ما مشخص شد که بیشترین بار مسئولیت بر عهده خودمان است؛ اما گاهی ما از زیر بار مسئولیت خود شانه خالی میکنیم، تمام بار مسئولیت خود را بر عهده خداوند میگذاریم، صورت حق به جانب هم میگیریم و میگوییم، ما انسان با تقوا و با ایمانی هستیم و خداوند را بسیار قبول داریم و تو بزرگ هستی و منت هم سر خدا میگذاریم که من به تو لطف میکنم و تو بسیار قدرت داری. من همهچیز را به تو واگذار میکنم و میگوییم راضی به رضای تو هستیم. ما مرحله تسلیم داریم؛ اما آن مرحله قوانین و مراحل خود را دارد.
هیچچیزی در هستی وجود ندارد؛ حتی بین جامدات، گیاهان و حیوانات چه برسد به انسان که مسئولیت دو طرفه نباشد. هیچوقت، مسئولیت یک طرفه نیست؛ یعنی پدر نسبت به همسر و فرزندان مسئول است. فرزند نسبت به پدر، شاگرد نسبت به راهنما، راهنما نسبت به شاگرد، بین دو شریک که اینها همه تعریف و تعیین شدهاست. نکتهای که بسیار مهم است خط کشی این مسئولیتها کجا است؟ مسئولیتها دو طرفه است. خداوند در مقابل ما مسئولیت دارد و ما در مقابل خداوند مسئولیت داریم. خداوند در کتاب خود بیان میکند که ما برای شما آب، غذا، باد و… را فراهم کردیم و طبق یک قانون مسئولیتها تعریف شدهاست و یک طرفه نیست.
در کنگره نیز نمیتوانیم بگوییم مرزبانها در مقابل ما مسئول هستند و ما هیچ مسئولیتی نداریم یا کنگره در مقابل ما مسئولیت دارد، ما هیچ مسئولیتی در مقابل کنگره نداریم و همهچیز طبق خط و خط کشی است. خداوند در کتاب آسمانی فرمود: «هر ذره مثقالی که شر انجام بدهید، پاسخگو هستید و هر ذره مثقال خوبی که انجام دهید پاداش آن را میگیرید». گاهی اوقات تصور میکنیم خداوند و نیروهای مافوق، فرمانبردار ما هستند و برای آنها برنامه تعیین میکنیم که چه کاری را انجام بدهند و چه کاری را انجام ندهند. گاهی فکر میکنیم خداوند و نیروهای مافوق، غول چراغ جادو هستند و یا اصلا آنها را قبول نداریم و فقط به شانس اعتقاد داریم.
ما انسانها فقط روی فکر، اندیشه، تلاش و آموزش خودمان باید حساب کنیم و تکالیف خودمان را به خوبی انجام دهیم سپس میتوانیم از قدرتمطلق هم کمک و یاری بگیریم؛ باید بدانیم دستهای آسمانی فقط القاء و الهام افکار را انجام میدهند و هیچکار دیگر را انجام نمیدهند و بقیه با خودمان است. اگر چیزهای غیرمعقول و غیرمنطقی بخواهیم؛ یعنی قدرت مطلق را درست شناختهایم. خداوند انسان را آفرید و اختیار کامل را به داد و او را بر سر دوراهی قرار داد تا خود راه را انتخاب کند؛ یک راه کردار، گفتار راستین، سالم، صلح، آرامش و یک راه فسق، فجور، دروغ، زشتی و پلیدی.
اگر ما به خداوند ایمان و اعتقاد داشته باشیم میدانیم که مسئولیت اعمال ما بر عهده خودمان است. گاهی از خودمان میپرسیم که پس دعا، راز و نیاز در مقابل خداوند چه میشود؟ در پاسخ گفته میشود که دعا، راز و نیاز را قبول داریم؛ در صورتیکه وظایف خود را به خوبی انجام داده باشیم و در راه صراط مستقیم حرکت کرده باشیم؛ آن وقت دعا، راز و نیاز در مقابل قدرت مطلق موثر واقع میشود؛ زیرا این وعده خداوند است که میگوید مرا صدا کنید تا شما را اجابت کنم. این وادی برای همه انسانها است؛ چه مسلمانان و چه افرادی که به خداوند اعتقاد ندارند. ما اگر قدرت مطلق را بشناسیم در صلح و آرامش قرار می گیریم؛ جاییکه پریشانی، مشکلات، بیماری و آشفتگی وجود ندارد. گاهی میگویم خداوند را میشناسیم و به او توکل میکنیم؛ اما نباید فقط در حد حرف باشد؛ زیرا عمل کردن بسیار مهم میباشد. مثلا فردی که خود، سی سال درس توکل میداد؛ اما زمانیکه فرزند خود دچار بیماری شد سکته کرد و این بهخاطر عملی نکردن توکل بود.
بیماریهای فکری، افکار و اندیشه روی جسم، اثر میگذارد. شما اگر فکرتان خراب باشد روی سیستم معده اثر میگذارد و زخم معده میگیرید یا کولیت روده، ناراحتی قلب و بسیاری از بیماریهای دیگر. هرچه افکار منفیتر باشد جسم انسان بیمارتر میباشد. ما گاهی اوقات برمبنای توهم چشم بسته یک مسئله را مردود میکنیم؛ زیرا نمیدانیم و درک درست یا مطالعه نداریم و یا برعکس از روی تعصب و احساسات او را قبول میکنیم. یک روز عارف و زاهد میشویم و روز دیگر از هر بیدینی، بیدینترو یا از هر کافری، کافرتر میشویم و اسم این را روشنفکری میگذاریم و میگویم از همه با شعورتر و داناتر هستیم.
انسان برای شناخت قدرت مطلق باید اول از دروازه خود عبور کند، بهعبارتی دیگر بایستی اول خودمان را بشناسیم تا بتوانیم قدرت مطلق را بشناسیم. انسان دارای دو هسته است؛ هسته آشکار یا صور آشکار که به آن شهر وجودی، کالبد فیزیکی یا کالبد اول گفته میشود و شامل قلب، مغز، دست، پا و پنجحس ظاهری و… که کوچکترین جزء جسم سلول است که خود مانند یک شهر بزرگ و عظیم است. ما حتی ادامه حیاتمان دست خودمان نیست. ممکن بود اگر اداره بعضی ازقسمتهای جسم بر عهده ما بود یک دقیقه هم زنده نباشیم، مانند نفس کشیدن که اگر برعهده خودمان بود یادمان میرفت در خواب یا بیداری نفس بکشیم. اداره شهر وجودی جسم در اختیار یک سیستم قانونمند طراحی شدهاست.
برای شناخت خدا باید یکسری از صور آشکار و پنهان خود را بدانیم. بدانیم که قبل از تولد کجا بودیم؟ بعد از تولد به کجا میرویم؟ روح چه نقشی را دارد؟ آیا بقا دارد یا نه؟ ممکن است صور آشکار فنا داشته باشد؛ اما صور پنهان فناناپذیر است. صور پنهان انسان بقایایی است که بعد از مرگ از انسان خارج میشود یا موقع خواب از انسان جدا میشود و به مکانهای دیگری میرود تا هستی را بشکافد و به درون آن برود. اکنون برای اینکه گام دیگری در مورد شناخت انسان برداریم به تعریف نفس میپردازیم. نفس؛ تعیین موجودیتی است که ظاهر و باطن انسان را مینماید، نفس نه جسم و نه روح است.
نفس هر انسان بر مبنای خواستهها و دانایی او چند رتبه دارد. ابتدا نفس اماره که مرحله تکاملی در حیوان را میتوان ابتدای مرحله تکاملی انسان دانست مانند نفس حیوان که به صورت غریزی عمل میکند. در مرحله نفس اماره یا امر کننده، کارهای ضدارزشی انجام میدهیم؛ اما ناراحت نیستیم مانند دزدی، دروغ، غیبت و... مرحله دوم، نفس لوامه یا سرزنش کننده است که در این مرحله از نفس اماره عبور کرده و فرد احساس پشیمانی میکند، مثلا اگر رشوه گرفت ناراحت میشود. عبور از نفس اماره و ورود به دروازه نفس سرزنش کننده یک پیشرفت در جهت تکامل و دانایی است. سومین مرحله، نفس مطمئنه است زمانیکه فرد، مرحله نفس اماره و نفس لوامه را با تزکیه، پالایش و دانایی پشت سر گذاشته باشد، وارد نفس مطمئنه می شود که زندگی کردن در این مرحله ارزش فوق العاده بالایی دارد که قدرت مطلق او را به بهشت خاص خود دعوت می کند و «شو شود» اتفاق میافتد که در اینجا باید گفت از ما حرکت و از خدا برکت.
منبع: کتاب عشق و سیدیهای وادی چهارم بخش ۱و۲
نویسنده: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر آذر(لژیون چهارم)
ویراستار و رابط خبری: همسفر آیدا رهجوی راهنما همسفر آذر(لژیون چهارم)
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی چرمهین
- تعداد بازدید از این مطلب :
55