من دو سالی است که به کنگره میآیم؛ ولی هنوز مسافرم رها نشده است. در این مدت بارها شده که به خودم گفتم من هم نمیروم، خسته شدم. یک شب که فهمیدم مسافرم برای بار سوم هم که به کنگره آمده بود گریز زد، خیلی گریه کردم و به راهنمایم پیام دادم که نمیدانم تقاص کدام کارم را پس میدهم. همان لحظه راهنمایم به من گفتند که اعظم میخواهم قوی باشی و استقامت داشته باشی. الان که این پیام را به من دادی، داشتم سیدی اعمال را مینوشتم، در این قسمت سیدی بودم گفتم برایت بفرستم تا خودت آن را بخوانی؛ (در قضا و قدر یک چیزی است که ما به بدبختی میافتیم که خیلی خیلی بد است و بسیار ناراحت میشویم؛ ولی بعد از چند سال میبینیم خوب شد که این اتفاق برایمان افتاد.) باز به کنگره رفتم و با خودم گفتم؛ اعظم تو یک طناب هستی و نگذار که این طناب پاره شود، رهایی حق مسافر من است.
در سیدی «آداب معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی» آقای مهندس میفرمایند: " یکی از دلایل درمان موفق و پایدار کنگره60 رسیدن به تعادل است." شاید هنوز مسافر من به تعادل نرسیده، شاید هنوز ظرف وجودیاش یک ظرف کوچک و شکننده است، میخواهد به خواست خداوند تبدیل به یک دریای آرام شود. شاید اگر سفرش طول کشیده به این دلیل بوده که خداوند میخواهد دیوار آگاهی من هر روز بالاتر برود تا من هم کاملتر شوم. من هر روز با این امیدها به کنگره میآیم. در همان روزهایی که دلم ناآرام بود، شبهایی که با ناامیدی میخوابیدم، در خواب آقای مهندس را دیدم که به من میگفتند؛ تو مگر رهایی نمیخواستی بیا جلو. امیدوارم روزی خوابم تعبیر شود. امیدوارم مسافرم آنقدر خوب و زیبا رها شود که برای همیشه پرونده اعتیاد در وجودش بسته شود و الگویی برای ورود بقیه افراد خانوادهاش باشد تا همه آنهایی که باور ندارند اعتیاد میتواند درمان شود و میگویند که آدم معتاد باید با اعتیاد بمیرد، به کنگره60 ایمان بیاورند و رها شوند.
نویسنده: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون سوم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
170