نگاهی به سماء بینداز و این تواناییها را نظارهگر باش که تلألؤ آن مانند همان الماسهای الهی است که در کف بحر و اقیانوس بخوابند و هرگاه بیرون آیند در معماری آن جز قدرت الله را نمیتوانی بیابی. الماسهای کنگره۶۰ درخشش را در زمان حلقههای ناپیدای حیات، به هستان و نیستان میرسانند و این عشق پایانی ندارد؛ زیرا دایرهوار میچرخد و شعاع اضافه میکند و از آن، حلقهها پدید میآید تا به آنجا که فهم من و تو نمیگنجد. آنچه اتفاق میافتد نیز به تدریج است؛ اما در نهایت از قطرهای چون اقیانوس پدیدار میگردد تا ما آن را چگونه پذیرا شویم.
لطفا به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید:
سلام دوستان رامتین هستم مسافر.
با سالها تخریب وارد کنگره شدم. آخرین مصرفم گل، کوکائین و الکل بود، ۱۰ ماه و ۱۶ روز سفر کردم با متد DST و داروی درمان اوتی، با راهنمایی راهنمای عزیزم آقای حامد کاکاوند از لژیون اول امیرکبیر، و اکنون ۷ ماه و ۲۰ روز است که با دستان مهندس آزاد و رها هستم.
برای اینکه بیشتر با شما آشنا شویم لطفا بفرمایید چه خدمتهایی در کنگره انجام دادید؟
اولین خدمتم دنوری بود، سپس پهلوانی، بعد کمک مالی ۲.۵ میلیاردی به کنگره (که نمیدانم نشانبینشانی محسوب میشود یا نه) بعدتر دبیری لژیون سردار را تجربه کردم و اکنون مرزبان نمایندگی امیرکبیر هستم.
هدف شما از پیوستن به لژیون سردار چه بود؟
وقتی اولین بار وارد لژیون سردار شدم، اصلاً قصد مشارکت نداشتم. در حال سفر مجدد بودم پس از یک سفر ناموفق. آن روز، در حالی که یک هفتهای بود به شعبه نیامده بودم، به واسطهٔ گلریزان وارد شدم. کنار آقای حامد (راهنمایم) نشستم. مشکل بزرگ من قمار بود که حتی از مواد هم برایم سختتر بود. با وجود تلاشهایم، نمیتوانستم از قمار یا مصرف کوکائین و گل دست بکشم. اما آن روز، انگار ندایی درونم گفت: برو این کار را بکن! پیش راهنما رفتم و گفتم: در کارتم ۵۰ میلیون دارم و میخواهم آن را در لژیون سردار بکشم او کمکم کرد تا آن پول را به عنوان اولین مشارکت مالی به آکادمی هدیه کنم. این عمل، مثل آزاد کردن یک بند از وجودم بود. نمیدانم نامش بخشش بود یا کمک مالی، اما آن لحظه نقطهٔ عطفی شد که مرا به کنگره وصل کرد.
تأثیر بخشش در زندگی شما چگونه بود؟
در زندگی شخصیام، سعی میکنم بخشش را بدون منت انجام دهم؛ بدون چشمداشت. مثلاً وقتی خدمتی میکنم، دوست دارم مانند بینشانی باشد. استاد امین میفرمایند: اگر میخواهی طبقه پنجم بهشت را تجربه کنی، باید از طبقه پنجم جهنم بگذری. برای من، بخشش همان دریچهای است که مرا به چالشهای بزرگتر میکشاند؛ چالشهایی که پیش از کنگره حتی به آنها فکر هم نمیکردم.
دستور جلسه هفتگی؛ کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر است، اولین باری که کتاب را خواندید چه برداشتی داشتید؟
صفحات اول، که دربارهٔ شرایط سخت استاد امین و آقای مهندس بود، مرا شگفتزده کرد. فهمیدم خانوادهای در شرایطی مشابه من، به چنین جایگاهی رسیدهاند. نکتهٔ دیگر الهامات معنوی آقای مهندس بود. برایم جالب بود که چگونه یک انسان میتواند چنین ارتباطی با عالم معنا داشته باشد. تصاویر کتاب هم برایم عمیق بود؛ مثلاً تصویر فردی که در حال غرقشدن است و به سنگ چنگ زده. من در آن چهره، نیمرخ آقای مهندس را میبینم! زیبایی این تصاویر در این است که هرکس آنها را به شکلی در زندگی خودش میبیند.
فکر میکنید تا چه زمانی در کنگره بمانید؟
خواسته ام همیشه از خداوند این بوده: در مسیر خدمت به کنگره باقی بمانم چون معتقدم خدمتگزاران واقعی همیشه در کنگره میمانند. همیشه در دعاهایم میگویم: خدایا، نور کنگره را چنان گسترده کن که همهٔ گرفتاران، مانند گذشتهٔ من، از تاریکی نجات یابند.
راز ماندگاری شما در کنگره چیست؟
خدمت! همین یک کلمه. خدمت است که مرا به "حال خوب" پیوند زده است. از دنوری تا پهلوانی، از کمک مالی تا مرزبانی، هر قدمی که در خدمت برداشتهام، دری به رویم گشوده شده است. آرزویم این است که بتوانم همهٔ جایگاههای خدمتی کنگره را تجربه کنم و هر روز این حال خوب را عمیقتر احساس کنم.
از اینکه وقت گذاشتید و به سوالات پاسخ دادید از شما صمیمانه سپاسگزارم.
.jpg)
مصاحبه، تنظیم و ارائه گزارش: مسافر حسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
159