نام خدای شفیع و صبور خداوند دانش،خداوند نور. امروز دلم مینویسد از روزهای قبل از ورودم به کنگره، روزهایی که در تاریکی و عدم تعادل میرنجیدم و میرنجاندم، گذشت؛ اما چه سخت گذشت و امروز اینجا در کنگره آموزش دیدم که چهطور تمامی روابطم را به تعادل برسانم. بهراستی تعادل چیست و چگونه بهدست می آید؟ تعادل فوق درمان است. حال میفهمم که رنجشم، رنجاندنم از بیتعادلی بود. آداب معاشرت نمیدانستم و در روابطی که داشتم مراتب ادب را به جای نمیآوردم، منیت داشتم و خود را از زمین و زمان برتر میدانستم، حال میفهمم تمامی این ضدارزشها از کجا نشأت میگرفت.
من جهالت داشتم و ناآگاه بودم، در کنگره چشم گفتن و محبتکردن را آموختم و منیتم کنار رفت، اطاعت از قوانین، فرمانبرداری را به من آموزش داد و به من فهماند که میتوانم با فرمانبردار بودن در مسیر درست به بهترینها برسم، قدردان بودن در برابر لطف و محبتی که از اطرافیانم دریافت میکنم مراتب ادب را در من بالا برد، یاد گرفتم که آگاهانه و با دقت در ظرفیت اطرافیانم اعتماد و به جا صحبت کنم و چه زیبا تمامی این آموزشها ارتباط منرا با دیگران بهبود بخشید و منرا در آداب معاشرت مثال زدنی کرد، حال که اطرافیان حال خوشم را میبینند، حال که منرا مینگرند که چهطور انسانی، زمانی در افکار منفی خود غوطه ور بود، با کسی ارتباط نمیگرفت و صحبت نمیکرد، میرنجید و میرنجاند و پایدار نبود، امروز آگاهانه انتخاب میکند، عشق میورزد، سخن میگوید و از ضدارزشها دوری میکند.
چه بسیار بودند اطرافیانم که دوری میکردند از همنشینی با من که حال بد داشتم، من که هر زمان و بدون تکیه بر خودم به ریسمان دیگران چنگ میزدم و متوقع بودم؛ اما آری این حال امروز من است من که هنوز در ابتدای راه هستم و نیازمند آموزش؛ اما چهطور تحت تأثیر تمامی آموزشهای کنگره راه خود را یافتهام و فهمیدهام که هیچکس جز انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند؛ پس این منم که میتوانم در این راه مانند رودخانهای باشم که حرکت میکند و در راه خود به دیگران نیز سود میرساند و یا اینکه مردابی باشم که راکد بوده، همه از بوی تعفنش رنج میبرند و افرادی که به حریم آن وارد میشوند را در خود فرو میبرد؛ پس این انتخاب من است.
من با بالا بردن آگاهیهایم میتوانم پندار سالم، گفتار سالم و کردار سالم داشته باشم، میتوانم بگذرم و ببخشم تا آرامش داشته باشم، میتوانم محبت کنم و محبت ببینم و این است آن تعادلی که در کنگره از آن صحبت میشود، این است آن راهی که همه در پی آن هستند که اگر به آن دست پیدا کنند و به آن عمل کنند چه زیبا زندگی میکنند چه آگاهانه اعتماد میکنند و چه به جا سخن میگویند، چه زندگیها که نجات پیدا میکنند و چه کودکانی که سالم رشد میکنند. چه روزها که به بهترین شکل میگذرد و چه دلها که شاد میشوند و اینجاست که میپرسم، اگر این نتیجه تعادل نیست پس چیست؟ این اگر آداب دانستن نیست پس چیست؟
بگذار امروز دلم بنویسد که چه بود، روزهایی که گذشت و چه خوش عطر و بویی خواهد داشت روزهایی که خواهد آمد، بگذار امروز قطرات اشک از چشمانم فقط از شادی رهاییها و تولدها جاری شود، بگذار زبانم بگوید که پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست من در پایان دادن به زندگی گذشته خود راه کنگره را آغاز کردم و چه دلنشین مسیری است این مسیر و در آخر امر، امر اول اجرا میشود که برسیم به آنچه برایش خلق شدهایم برای خدمت، برای تکامل برای افزایش آگاهی و برای آنچه ما را به فرمان عقل نزدیک میکند که چه بسیار با ارزش است زمانیکه از نفس لوامه به نفس مطمئنه رسیدهایم و آنجاست که به فرمان عقل نزدیک شدهایم و آیا این نیست دعایی که هر روز در کنگره میخوانیم؟ پس چه با ارزش است رسیدن به این اندازه از آموزش و عمل و باز میپرسم اگر این رسیدن به تعادل نیست پس چیست؟ پس لازم است در این تعادل بمانیم، نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل کنیم و نقاط قوت را بهبود بخشیم و این رسم کنگره برای تعالی من است.
نویسنده: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوازدهم)
رابطخبری: همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوازدهم)
عکس: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون پانزدهم)
ویرایش: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی هاتف
- تعداد بازدید از این مطلب :
222