.jpg)
جلسه ششم از دوره سی و هشتم سری کارگاههای آموزشی، عمومی کنگره۶۰ نمایندگی شیخبهایی اصفهان با استادی راهنما مسافر جلال، نگهبانی مسافر ابوالفضل و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه «آداب معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی و سومین سال رهایی مسافر محمدرضا» در روز پنجشنبه ۲۲ خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار نمود.
-
خلاصه سخنان استاد:
-
سلام دوستان جلال هستم یک مسافر
-
خدا را شکر که امروز توفیق داشتم خدمت شما عزیزان باشم. حس و حال بسیار خوبی دارم. بارها گفتهام که هر وقت در جایگاه استادی قرار میگیریم، حس خوبی داریم. انشاءالله که همه عزیزان به ویژه سفر اولیها به این جایگاه برسند.
-
بعضی از شعب به قول معروف، مثل خانه پدری میمانند و حس نزدیکی بیشتری دارند. به خدمتگزاران به ویژه مرزبانان و ایجنتهای محترم در قسمت مسافران و همسفران که این بستر را فراهم کردند تا ما امروز یک جلسه آموزشی داشته باشیم، خدا قوت میگویم.
-
تشکر ویژهای هم از آقای مهندس و خانواده محترمشان دارم. انشاءالله بتوانیم مرتب از آموزشهای ناب استاد راهنمای عزیزمان آقای مهندس که بزرگتر همه هستند، استفاده کنیم.
-
طبق روالی که همه عزیزان اطلاع دارند، دستور جلسههای پنجشنبهها دو قسمت دارد. دبیر عزیز به قسمت اول اشاره کردند: «آداب معاشرت، ادب و بیادبی و تعادل و بیتعادلی» این موضوع خودش یک دستور جلسه بسیار کامل است.
-
در طول هفته مطمئناً درباره دستور جلسه صحبت کردیم. آقای مهندس با سیدی تخصصی آداب معاشرت به طور کامل مسائل را برای ما توضیح دادند. واقعاً این مرد بزرگ آموزشهایی به ما میدهند، شخصاً احساس میکنم هیچگاه نه در کتابها خواندهام و نه در خانوادهام توانستهام این مسائل را یاد بگیرم. اینگونه نبوده که نخواسته باشند به ما آموزش دهند، بلکه نمیدانستند چه چیزهایی را باید به ما بگویند.
-
آقای مهندس نکات بسیار زیبایی را به ما یاد دادند که در طول زندگیمان میتوانیم رعایت کنیم تا رشد کنیم؛ مثلاً وقتی با یک بزرگتر در حال حرکت هستیم باید در سمت چپ آن بزرگتر قرار بگیریم. این بزرگتر میتواند پدر، استاد یا یکی از اعضای خانوادهمان باشد. همچنین نباید جلوتر از آنها قدم بزنیم. بهعنوان فردی که سن کمتری داریم در جمع نباید دستمان را زودتر دراز کنیم. این نکات را من خودم نمیدانستم و آقای مهندس به ما یاد دادند و واقعاً تأثیرگذار بودند.
-
همه این موارد را جناب آقای مهندس به ما آموزش دادند که خیلی نیز در زندگیمان کاربردی و موثر میباشند. برای مثال زمانی که غذا میخوریم قاشق و چنگال را به همدیگر نزنیم که صدا تولید کند و به شکلی غذا بخوریم که صدا ندهد. من شخصاً نمیدانستم که ماهی را باید با دست میل کنیم و موارد دیگر که قطعاً درطول هفته درمورد آنها صحبت شده است.
-
قسمت بعدی دستور جلسه ادب و بیادبی، تعادل و بی تعادلی میباشد و چقدر زیباست که این موارد شبیه دانههای زنجیر به هم متصل هستند و به ما آموزش میدهند. در مسیر درمان یک جملهای است که قطعاً همه شنیدهاند «درمان فوق ترک است و تعادل فوق درمان میباشد». زمانی که یک سفر اولی میخواهد درمان شود در طول این مسیر آن ادب و احترامی که باید را یاد میگیرد و زمانی که به درمان رسید با به کارگیری آموزشها به تعادل میرسد؛ پس تعادل فوق درمان میباشد و هدف همه این است که به تعادل لازم برسند.
-
قسمت دوم جلسه که حتماً بار آموزشی بسیاری برای ما دارد تولد سه سال رهایی مسافر محمدرضا عزیز میباشد.
-
در مورد آقا محمدرضا باید بگویم که مثل همه ما با یک حال خراب وارد کنگره شدند. یکی از خصوصیات بارز ایشان به خاطر تخریب مصرف مواد این بود که حصار بلندی اطراف خود کشیده بودند و نه کسی اجازه ورود به آن حصار را داشت و نه خودش از آن خارج میشد و بسیار درونگرا بودند.
-
در لژیون اصلا صحبت نمیکردند؛ شاید چندین ماه طول کشید تا توانست آن حصار اطراف خود را بشکند و بیرون بیاید. با این حال خصوصیت مهمی که در این مسیر به او کمک کرد، فرمانبرداری، ادب و احترامی بود که از قضا موضوع دستور جلسه هفته جاری نیز همین است.
-
هرگز ندیدم که با هم لژیونیهای خود رفتاری بیادبانه داشته باشد؛ حتی زمانی که تحت فشار زیادی قرار میگرفت. اغلب اوقات لژیون را ترک میکرد و به بیرون میرفت. درون و قلب مهربانش به وضوح در وجودش مشخص بود.
-
زمانی که محمدرضا در اواخر دوران سفر اول و نزدیک به رهایی بود خدمت در بخشهای مختلف را آغاز کرد. خدمتی که کمک شایان و فراوانی در ادامه مسیر برایش به همراه داشت و نقطه رشد و ترقی ایشان را فراهم کرد.
-
خدمتهای ایشان شامل دبیری لژیون، مسئولیت قسمت OT و سپس خدمت مقدس مرزبانی نصیب ایشان شد. هماکنون نیز در بخش اداری OT به عنوان سفیر شهرستانها برای اخذ گزارش در رفت و آمد میباشد.
-
در پایان به ایشان و خانواده محترمشان تبریک میگوییم. امیدوارم این خانواده خدمتگزار سالهای سال پایدار بمانند و به جایگاههای بالاتری دست یابند.

-
آرزو:
-
روزی مطالب کنگره در کتابهای درسی برای پیشگیری تدریس شود.
-
سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر
-
از جناب مهندس که بستری به نام کنگره فراهم کردند تا ما بتوانیم به راحتی روی این صندلیها بنشینیم، آموزش ببینیم و درمانی را تجربه کنیم که دنیا در مقابلش ناتوان است، تشکر میکنم. همچنین یک تشکر ویژه از راهنمای خوبم آقا جلال امینی، از گروه مرزبانی و ایجنت محترم که اجازه دادند امروز تولد بگیریم و من در این جایگاه باشم. از همسفرم که در این سه سال همیشه پا به پای من بوده و بال پرواز من بوده است، تشکر میکنم. از راهنمای سفر اول همسفرم خانم زهره و خانم پریسا نیز سپاسگزارم.
-
این دستور جلسه در کل زندگی ما کاربرد دارد. نمیخواهم بگویم که من قدیس هستم، گاهی اوقات آدم عصبانی میشود. اما امیدوارم در کنگره با آموزشهای ناب و الگوهایی که میگیریم، بتوانیم این تغییرات را به دیگران نیز منتقل کنیم. بنده قبلاً به کسی احترام نمیگذاشتم و از نظر اخلاقی قابل تحمل نبودم امروز میتوانم تحمل کنم. بابت این موضوع خدا را شکر میکنم که در زمانی وارد کنگره شدم که آقای مهندس بالای سر ما هستند. صدای آقای مهندس را در این سیدیها گوش میکنم و برایم الهامبخش است.
-
آقا جلال امینی همیشه میگویند: صحبتهای شما در مورد کنگره نباید از روی تعصب باشد؛ اما صدای آقای مهندس الهامبخش است. با صدا و کلام زیبای ایشان و حرفهایی که واقعاً دلنشین هستند، میتوانیم آرامش بگیریم.

-
آرزو:
-
برای تکتک شما مسافرانی که شاید هنوز به درمان نرسیدهاید، دعا میکنم که رها شوید و آزاد باشید؛ تا همسفرها نیز در کنارتان لذت و آرامش را تجربه کنند.
-
سلام دوستان مریم هستم یک همسفر
-
در آغاز از آقای مهندس تشکر میکنم که من را از تاریکیها به سوی روشناییها هدایت کردند. از آقا جلال سپاسگزارم که مسئولیت استادی جلسه را بر عهده داشتند. از خانم پریسای عزیزم و از راهنمای اولم خانم زهره عزیز بینهایت سپاسگزارم که چراغی در مسیر زندگیام به دستم دادند و باعث شدند تا از کوچه پس کوچههای تاریک زندگی با سلامت عبور کنم.
-
یک سخن کوتاه هم با تازهواردان سفر اول دارم. بسیاری با چشمانی گریان و دلی پر از گلایه و شکایت میآیند؛ اما اگر امروز حال سفر دومیها خوب است، دلیلش آموزشهایی است که دریافت کردهایم.
-
خود من هم وقتی وارد کنگره شدم با اینکه عاشق مسافرم بودم و او نیز مرا دوست داشت؛ اما گاهی مشکلاتی پیش میآمد که از رفتارهای مسافرم ناراحت میشدم. ابتدا فقط آمده بودم تا تلافی کنم و حس انتقام داشتم؛ اما آموزشهای خانم زهره بود که به من گفتند: اگر مسافرت اشتباهی کرده حالا دیگر گذشته است. تو که تا اینجا صبوری کردی، کمی بیشتر صبر کن. اگر تغییری نکرد بعد تصمیم بگیر.
-
واقعاً محمد وقتی سفرش را آغاز کرد، تغییرات چشمگیری در او دیدم. آنقدر تغییر کرد که خودم هم شک کردم! یک بار به خانم زهره گفتم: من دیگر به شعبه نمیآیم! چون محمد از روزی که سفرش را شروع کرده، برای اولین بار به من گفت: نه؛ گفت: من اختیار دارم، این کار را انجام نمیدهم. من این تغییر را دیدم؛ حسام نسبت به او عوض شد و هر روز عاشقتر شدیم.
-
آقای مهندس میفرمایند: «گاهی اوقات جایگاهها باعث میشود کَس انسان تغییر کند». در رابطه با دستور جلسه، من در جایگاه مرزبانی هستم. اگر خدایی نکرده حرفی به شما میزنم، مطمئن باشید که قصد ناراحت کردنتان را ندارم. فقط در حال اجرای قوانین هستم و واقعاً نمیخواهم کسی از دست من دلخور شود.
-
واقعاً یک مسافر و همسفر میتوانند سختترین لحظات را به شیرینترین خاطرات تبدیل کنند. از صندلیای که روی آن نشستهاید، استفاده کنید. بهترین لحظات را برای خودتان بسازید.
-
در پایان از خانم رؤیا که بسیار به من آموختند، تشکر میکنم. همچنین از هممرزبانیهای عزیزم که در کنارشان در حال آموزش دیدن هستم و از همه عزیزانی که در جشن ما شرکت کردند نیز صمیمانه سپاسگزارم. انشاءالله که شاهد رهاییها و تولدهای بسیاری باشیم و بهترین لحظات نصیب تکتک شما شود.
-
سلام دوستان پریسا هستم یک همسفر
-
خداوند را بسیار شاکر و سپاسگزار هستم که به واسطه این جشن تولد، افتخار پیدا کردم در بین شما عزیزان حضور پیدا کنم. این تولد را به آقای مهندس دژاکام بنیانگذار کنگره ۶۰ تبریک عرض میکنم. همچنین به راهنمایان عزیز به ویژه خانم زهره گرامی و مسافر و همسفر مریم عزیز تبریک میگویم و آرزو دارم که این خانواده جشن آزاد مردی خود را با گرفتن شال مقدس راهنمایی جشن بگیرند.
-
برداشت من از تطابق دستور جلسه هفتگی با این تولد این است که این عزیزان در قسمت مرزبانی خدمت کردهاند. ما زمانی میتوانیم از خدمت در این قسمت بهرهبرداری کنیم که قوانین را رعایت کرده و تعاملی سازنده و مفید با دیگر قسمتها داشته باشیم. باید به گونهای عمل کنیم که با رشد در این جایگاه، بتوانیم از خدمت در قسمتهای دیگر نیز بهره لازم را ببریم.
-
همسفر مریم نیز در این جایگاه تمام تلاش خود را انجام میدهد و قلب مهربانی دارد. او در پارک فعالیت میکند و در لژیون سردار حضور دارد. من ایشان را از صمیم قلب دوست دارم و از زحماتی که برای ما میکشند تا به آرامش برسیم، بسیار ممنون هستم.
-
در مورد دستور جلسه چیزی که به ذهن من میرسد این است که اگر بخواهیم تغییر کنیم، تبدیل شویم، به درمان برسیم و بالاتر از همه به تعادل و آرامش برسیم، پیشنیاز و پایه اصلی این است که بتوانیم آداب معاشرت را رعایت کنیم؛ زیرا ما همیشه با انسانهای دیگر در تعامل هستیم و نیازهای آنها در دل ما و نیازهای ما در دل آنهاست. پس اگر ما قوانین و مقررات را رعایت نکنیم، همیشه در اصطکاک با دیگران خواهیم بود و دچار تنش خواهیم شد و درگیری ذهنی زیادی خواهیم داشت. کسی که ذهنش درگیر باشد به جای اینکه انرژی خود را صرف رسیدن به اهداف مهم زندگیاش کند آن را صرف مسائل پیش پا افتاده مینماید. در واقع رعایت آداب معاشرت به یک فرد سفر اول یا تازهوارد کمک میکند تا هویت، شخصیت، احترام و جایگاه از دست رفته خود را بازیابی کند و اعتمادی که سالها در بین مردم از بین رفته بود را بازگرداند.
-
اما نکته پایانی که به ذهنم رسید، این بود که آقای مهندس همواره میفرمایند: «تغییرات باید بهصورت "D.S.T" باشد». به همین دلیل تأکید دارند که ابتدا باید تغییر را در ظاهر ایجاد کنیم؛ سپس در بستر کنگره با تمرین و تکرار به تدریج این صفات به درون ما راه یابد و جزئی از ساختار وجودیمان شود.
-
با ادب باش که تکلیف جوانان ادب است
-
فرق ما بین بنیآدم و حیوان ادب است
-
راحت روح زنان، زینت مردان ادب است
-
با ادب باش که سرمایه خوبان ادب است
-
تایپ: مسافر محمد (لژیون۸)، مسافر رضا (لژیون۱۶)، مسافر علی (لژیون۱۰)، مسافر محمد (لژیون۱۹)، مسافر اسماعیل (لژیون۲۱)، مسافر مهدی (لژیون۲۰)، مسافر مهدی (لژیون۲۳)
-
ویراستار: مسافر مهدی (لژیون۱۶)، مسافر حسین (لژیون۲۳)، مسافر امیر (لژیون۱۰)
-
سیستم صوتی و دیتاشو: مسافر مهران (لژیون۴)، مسافر محمدحسین (لژیون۱۹)
-
مرزبان خبری: مسافر سینا
-
تهیه و ارسال: مسافر حمزه
- تعداد بازدید از این مطلب :
488