هر رودی که جاری میشود، تمام تلاشش را میکند و خودش را به تخته سنگها و قلوهسنگها میزند تا راهش را هموار نماید. راه سخت اما امکانپذیر است که به دریا ملحق شود؛ پس تلاش کن برای رسیدن به آنچه آرزویش را داری و نتیجه را به قدرت مطلق بسپار.
زمانی که مسافرم پیشنهاد کنگره را به من داد، گفت چنین جایی رفتهام و شما هم باید حتماً حضور داشته باشید. اوایل من راضی نمیشدم؛ ولی خواست خداوند و تقدیر زیبایم بود که اذن ورودم به این مکان مقدس صادر شد و قدم به بهشت زیبای دانستن، تفکر، خداشناسی و دوری از هر چیزی که رضای خدا در آن نیست گذاشتهام؛ بهشتی که نام آن کنگره۶۰ است. چقدر زیبا و دوست داشتنی که یکی از حرمتهای کنگره نگه داشتن هویت اعضای آن است و شخص با خیال راحت در آنجا حضور پیدا میکند. کمکم متوجه شدم که حتی اگر آشنایی هم مرا ببیند باید افتخار کنم که در چنین مکانی حضور پیدا کردهام تا به غیر از درمان مسافرم، خودم هم درمان شوم؛ حال چه از لحاظ فکری و عقلی و چه از خیلی جهات دیگر که تاکنون نمیدانستم.
با ورود به کنگره متوجه شدم که بهترین راه، صراط مستقیم است؛ البته این را هم بگویم که من قبل از کنگره در تاریکیها و ندانستنهای زیادی قرار داشتم و آنقدر عمق این تاریکیها زیاد بود که گاهی به خدای خود هم کفر میورزیدم؛ ولی در واقع من به خودم ضرر میزدم نه به قدرت مطلق! چه بخشنده خدایی که با همه اشتباهاتم راه کنگره را به من و مسافرم نشان داد تا مسافرم به رهایی برسد. او مرا به روشنایی، شناخت بیشتر و همینطور برکات بیپایان خود امیدوارتر کرد و ایمانم قویتر شد. من به جرأت میتوانم بگویم اولین و بهترین تغییری که در خودم دیدم و حس کردم اعتماد به خداوند و توکل بر او بود. بعد از آن دوری از ضدارزشها و ناامیدیها بود و من یاد گرفتم که امید، دریچهای به سمت خداوند و صراط مستقیم است.
بایستی این را اعتراف کنم که قبل از کنگره اگر کسی حرفی به من میزد حتماً باید جواب میدادم؛ زیرا اگر جواب نمیدادم فکر میکردم که خودم مقصر بودهام؛ اما از سیدی آداب معاشرت و صحبتهای راهنمای خوبم متوجه شدم که خیلی از مواقع باید گوش کرد و سخن نگفت؛ چراکه همان سخن نگفتن بدترین ضربهای است که به طرف مقابل میزنیم. ما اگر بتوانیم جهانبینی خودمان را تقویت کنیم از مشکلات و سختیها بهراحتی عبور خواهیم کرد؛ البته این را هم بگویم که ما باید بتوانیم بر نفس خود غلبه کنیم تا مشکلات و سختیهای زندگی را تحمل نماییم و با سربلندی از آن خارج شویم.
احترام گذاشتن در زندگی و روزمرگیهای همه انسانها وجود دارد و زمانی که به کسی احترام میگذاریم در واقع به خودمان احترام گذاشتهایم. همیشه احترام گذاشتن متقابل است؛ ولی وقتی که احترام میگذاریم و احترامی نمیبینیم، طرف مقابل به ما بیاحترامی نکرده است؛ بلکه به خودش و به شخصیت خودش بیاحترامی کرده است.
در پایان از خانواده بزرگ کنگره۶۰ که در راس آنها جناب مهندس حسین دژاکام قرار دارد سپاسگزارم؛ همچنین از راهنمای خوبم که با زحمتهای بیوقفه و آموزشهایشان ما را به آرامش میرسانند تشکر و قدردانی میکنم. صحبتم را با این شعر زیبا به پایان میرسانم؛ در پرتو سستیهاست که انسان آزموده میشود و در آن سستیهاست که انسان چراغ راه را پیدا میکند.
نویسنده: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون پانزدهم)
رابط خبری و ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون پانزدهم)
عکاس: همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون یازدهم)
ویراستار و ارسال: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر علیرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
305