جلسه دومین از دوره هشتم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره 60 ویژه مسافران نمایندگی پرند، با استادی مسافر علی، نگهبانی مسافر مجید و دبیری مسافر مرتضی با دستور جلسه "آدابِ معاشرت ادب و بیادبی، تعادل و بی تعادلی" روز دوشنبه 19 اردیبهشت 1404 ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر، قبل از هرچیزی شاکر خداوند هستم بابت این جایگاه، از ایجنت محترم، لژیون مرزبانی و نگهبان جلسه تشکر میکنم که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم و آموزش ببینم و اما در مورد دستور جلسه اگر بخواهم برداشت خودم را بگویم تمام انسانها آداب و معاشرت را دارند، من با تخریبی که به بدنم وارد کردم تبدیل شدم به انسان بیتعادل ولی وقتی وارد کنگره60 شدم این موضوع درمان شد، جسمم در طول یازده ماه درست شد و به تعادل نسبی رسیدم و در سفر دوم جهانبینی خودم را ارتقاء دادم تا به آن حال خوش رسیدم.
به این موضوع خیلی فکر کردم که در کودکی در خانواده به من خیلی آموزش میدادند ولی چه شد که آمدم و بی احترامی میکردم ولی آمدم به کنگره و مشکل کار خودم را پیدا کردم و الان که 6سال است وارد کنگره شدهام در محل کار و خانواده دیگر به هیچکس بی احترامی و بیادبی نمیکنم، به جایی رسید که خانومم به بنده گفت من 15سال است که به دانشگاه میروم اینقدر تغییر نکردم ولی تو در این مدت کوتاه تغییر کردی و آنجا بود که به ایشان گفتم در حال سفر در کنگره60 هستم و به من گفت که اجازه میدهی من هم بیایم وخدارا شکر در ادامه آمدند و همسفر و بال پروازم شدند و از هممینجا از ایشان هم تشکر میکنم.
من همیشه به خودم میگویم وقتی میآیم و در کنگره آموزش میبینم این را باید بیایم و در بیرون از کنگره این آموزشها را عملی کنم نه فقط در شعبه فقط باشم و باید اینها را در بیرون از کنگره در جامعه هم اجراء کنیم.
بنده کجا بودم و به کجا رسیدم روزهایی بود که در خیابانها آواره بودم و وقتی به واسطه یکی از دوستانم وارد کنگره شدم پیش خودم میگفتم کی میشود این 10ماه زود بگذرد و تمام شود و بروم به زندگی خود برسم ولی در کنگره حضور پیدا کردم و بعد از مدتی متوجه شدم که به کجا آمدهام و بعد از مدتی وارد لژیون سردار شدم و پیش خودم میگفتم سرداری یعنی چه؟ بنده در سفر اول نتوانستم تعهد خود را پرداخت کنم و در سفر دوم عضو سردار شدم و همسفرم و پسرم هم عضو لژیون سردار شدند و سال بعد دنور شدم، بنده اگر وارد کنگره نمیشدم الان حتما زنده نبودم.
در ادامه سفرم همیشه به پهلوانی فکر میکردم و این دانه را در خودم کاشتم و خدارا شکر میکنم پارسال پهلوان شدم و خدارا شکر تعهد خودم را کامل پرداخت کردم این را میخواهم بگویم که وقتی در کنگره خدمت میکنیم خداوند به زندگی ما برکت میدهد، بنده همیشه میگویم من هرچیزی که دارم از برکت وجود در کنگره60 است و باید از همه لحاظ جانی و مالی در کنگره خدمت کنم، از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه شما ممنونم.

تهیه و تنظیم: مسافر هادی لژیون یکم
مرزبان خبری: مسافر حجت
- تعداد بازدید از این مطلب :
50