English Version
This Site Is Available In English

همیشه احساس گناه می‌کردم

همیشه احساس گناه می‌کردم

یک سال بعد از شروع زندگیمان متوجه شدم شوهرم مصرف‌کننده‌ است، قبل از این‌که مطمئن شوم با خودم می‌گفتم چرا شوهرم اخلاق و رفتارش نرمال نیست؛ مثل آدمای سالم نیست همیشه برای من سؤال بود؛ چون من قبل مصرف‌کننده‌ را از نزدیک ندیده بودم و درکی نداشتم با گذشت زمان متوجه شدم پیشرفتی در زندگیمان وجود ندارد احساس می‌کردم دارم به ته چاه نزدیک می‌شوم فقط به سمت تاریکی‌ها می‌روم همیشه پر از بغض و کینه بودم.

 احساس می‌کردم یک چیزی کم دارم چراهای زیادی در ذهنم بود با خود می‌گفتم دیگر زندگیمان به فنا می‌رود امیدم را از دست داده بودم نه راه پس داشتم نه راه پیش همیشه احساس گناه می‌کردم می‌گفتم: چرا یک طفل معصوم را وارد این زندگی جهنمی کردم؟ همیشه در خانه ما دعوا بود در حال قهر بودم زیر یک سقف بودیم؛ ولی انگار یک دنیا از هم فاصله داشتیم دائم پر از کینه و خشم بودم همه جا احساس تنهایی می‌کردم.

هرجا روضه و مراسم دعایی بود هرطور شده خودم را می‌رساندم می‌گفتم بروم دعا کنم، خدا کمکم می‌کند شوهرم به درمان می‌رسد، از مواد دست می‌کشد، سیگارش را ترک می‌کند و خودم و بچه‌ها از دود سیگار نجات پیدا می‌کنیم؛ چون شب و روز خانه ما پر از دود سیگار بود ما در عذاب بودیم از خدا می‌خواستم معجزه کند خودم و بچه‌هایم از آن شرایط خیلی بد نجات پیدا کنیم همیشه می‌گفتم کاش یک فرشته زمینی بود که با ایشان درد و دل می‌کردم به حرف‌های من گوش می‌داد، کمکم می‌کرد و رازدار بود؛ چون از نظر روحی و روانی خیلی به هم ریخته بودم خود را در بن بست می‌دیدیم تا جایی‌که می‌توانستم، ظاهر خود را حفظ می‌کردم مسافرم همیشه می‌گفت: قول می‌دهم این بار آخر است با روش‌های مختلف به دنبال ترک بود. 

من هم امیدم فقط به خدا بود، معجزه کند تا این‌که کمک کرد با کنگره۶۰ آشنا شدیم بله کنگره خود معجزه است که من منتظرش بودم. من با یک بچه ۵ ماهه وارد کنگره شدم اولین بار که توانستم در جلسه همسفران شرکت کنم احساس می‌کردم وارد یک جای بسیار مقدسی که پر از معنویت، روحانیت، آرامش و حس خاصی داشتم احساس می‌کردم سال‌ها دنبال چنین مکانی بودم و می‌گفتم خدایا شکرت که کمک کردید راه نجات را پیدا کردم.

 هیچ وقت روز اول که وارد کنگره شدم را فراموش نمی‌کنم دبیر جلسه راهنمای خوبم همسفر معصومه بود و نگهبان راهنما همسفر صغری، استاد جلسه همسفر فاطمه همسفر آقا عبدالله بود بعد اين‌که جلسه تمام شد من فقط دنبال خانم کرمی می‌گشتم که مرزبانان محترم گفتند اول باید پیش راهنمای تازه واردین مشاوره شوید راهنمای تازه واردین همسفر فاطمه بودن که با مشاوره خوبشان خیلی به من آرامش دادند. بعد این‌که به کنگره آمدم کم‌کم متوجه شدم مصرف‌کننده یعنی چه؟ آقای مهندس می‌فرمایند: مصرف‌کننده یعنی ۶۰ درجه زیر صفر، یعنی کسی‌که همه حس‌هایش یخ‌زده همه کارهایش، اخلاقش، رفتارش، تصمیم‌گیری‌ها، ساعت خواب و بیداری همه برنامه‌هایش را مواد تعیین می‌کند واقعاً هیچ درک و آگاهی نداشتم فقط کارم گریه، غصه و ناراحتی بود 

و‌ آن فرشته زمینی راهنمای بسیار مهربان و دلسوزم همسفر معصومه بود که راحت با ایشان درد و دل می‌کنم، مشکلاتم را در میان می‌گذارم وقت و بی‌وقت مزاحمشان می‌شوم ایشان هم با تمام وجود صبورانه راهنمایم می‌کنند. از خدا می‌خواهم واقعاً کسانی که از می‌خواهند از مواد و تاریکی‌های آن نجات پیدا کنند با کنگره آشنا و در مسیر کنگره قرار بگیرند، درست سفر کنند، فرمانبردار باشند تا به درمان قطعی، حال خوب و روشنایی برسند وقتی مسافر درست سفر کند، کم‌کم از تاریکی‌ها فاصله می‌گیرد و در راه مستقیم قرار می‌گیرد، از ضد‌ارزش‌ها دور می‌شود، با سی‌دی نوشتن، حضور داشتن در جلسات و لژیون، با آموزش‌های بسیار ناب کنگره تغییر می‌کند و به رهایی می‌رسد. امید به آن روزی که هیچ مصرف‌کننده‌ای در هیچ جامعه نباشد؛ چون واقعاً تخریبش در خانواده خیلی زیاد است.

دلنوشته: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) 
رابط خبری: راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) 
ارسال: همسفر آذر رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون سوم) خدمتگزار سایت 
همسفران نمایندگی باباطاهر همدان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .