جلسه هفتم از دوره چهل و هفتم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60، نمایندگی شهرری، به استادی مسافر جواد، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر رسول با دستور جلسه "آداب معاشرت، ادب و بی ادبی ، تعادل و بی تعادلی" دوشنبه 19 خرداد ماه 1404 ساعت 17 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام جواد هستم مسافر، از خداوند سپاسگزارم که هم رهایی و هم ورود به کنگره را برای من ممکن کرد تا بتوانم این مسیر را تجربه کنم و در جمع شما عزیزان حضور داشته باشم. از راهنمای گرامیام آقای امیرحسین تشکر میکنم که به من اعتماد کردند، من از مسئولیت و جایگاه فراری بودم اما در کنگره آموختم که پس از درمان نوبت به یادگیری میرسد، فهمیدم که مواجهه با مشکل در ابتدا با ترس همراه است اما روبهرو شدن با آن و حل کردنش بسیار بهتر از فرار کردن میباشد.
در خصوص دستور جلسه به نظر من آداب معاشرت و ادب از همان روز اول ورود به کنگره نمود دارد، تجربه شخصیمن در روز نخست حضور در کنگره برخورد بسیار مهربان و محترمانهی یکی از خدمتگزاران بود، ادب و محبت ایشان در من بسیار اثر گذاشت، در کنگره به تازه واردین چنان احترام و محبتی میشود که گویی سالهاست درکنگره زندگی کرده اند، تشویقهایی که برای تازهواردان انجام میدهند بسیار دلگرمکننده است.
در دنیای بیرون وقتی بدانند مصرفکننده هستی حتی اگر روز خوبی هم داشته باشی میگویند نشئه است و اگر بیحال باشی میگویند خماری دارد و در هر صورت قضاوتت میکنند اما در کنگره بدون اینکه از تو بپرسند تریاک، شیشه یا هروئین مصرف کردهای، فقط با محبت با تو رفتار میکنند . شایدتازه واردین موضوع دستور جلسه را میبینند با خود بگویند ما آمدهایم درمان شویم اینها چه ربطی به ما دارد؟ اما حقیقت این است که بسیار تأثیرگذار میباشد.
همین که همه با لباس سفید، منظم و بهموقع وارد لژیون میشوند، سیدیها را مینویسند و گوش میدهند خود نشانهای از رعایت آداب و تعادل است. اگر فردی در لژیون تعادل نداشته باشد، مثلاً وقتی باید سکوت کند حرف بزند یا وقتی باید صحبت کند سکوت کند، نشان از بیتعادلی دارد، من زمانی که تازه وارد لژیون شده بودم راهنمایم به من میگفت باید به تعادل برسی، در ابتدا فکر میکردم چون مصرفم شیره بوده و شیشه مصرف نداشته ام، یعنی متعادلم! چون کار میکردم و زندگیام میچرخید.
اما شش یا هفت ماه که از سفرم گذشت تازه متوجه شدم تعادل یعنی چه، امروزه حتی کسانی که بیرون هستند و مواد مصرف نمیکنند اگر به تعادل نرسند کافی است کسی به آنها چیزی بگوید، سریع واکنش تند نشان میدهند. یک مصرفکننده ابتدا باید خودش را درمان کند، عیبهای خود را ببیند و با درمان به تعادل برسد پس از آن تازه میتواند هدفمند و با رعایت آداب معاشرت زندگی کند بزرگترین ضربهای که مواد مخدر به انسان میزند ناامیدی است، چون بعد از چندین ترک ناموفق آدم باور میکند که این کار شدنی نیست و با هر بار ترک ناموفق درصدی از امیدت کاسته میشود ولی وقتی به کنگره میآیی و درمان میشوی طرز فکر انسان تغییر میکند، من خودم به جایی رسیده بودم که حتی فکر میکردم مرگ هم درمان ندارد، اما امروز میگویم حتی مرگ را هم میتوان به تأخیر انداخت؛ با تعادل و سلامت زندگی کردن.

مرزبان کشیک: مسافر هاشم
تنظیم و ویراستار: مسافر رضا از لژیون چهاردهم
تایپ: مسافر هاشم از لژیون ششم
مسافران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
177