جلسه نهم از دوره پانزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی هاتف به استادی اسیستانت رابط همسفر اعظم، نگهبانی همسفر مریم و دبیری همسفر مرضیه با دستور جلسه «آداب معاشرت و ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی» روز یکشنبه ۱۸ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند بزرگ را بهخاطر حضورم در کنگره۶۰ شاکر و سپاسگزارم. از اینکه یکبار دیگر در نمایندگی هاتف در خدمت شما هستم خیلی خوشحالم و خیلی خوشحالم که امروز تکتک شما را میبینم و میتوانم از تکتک شما یاد بگیرم و از مشارکتهایتان، از نشستن، نگاه کردنتان، از لبخندتان و از آن حس محبتی که در سالن بین تکتک شما جریان دارد لذت ببرم. بسیار سپاسگزارم از آقای مهندس و خانواده محترمشان بهخاطر اینکه بستر کنگره را برای تکتک ما مهیا کردند که ما این جا بنشینیم و یاد بگیریم و به حال خوش برسیم و از ریزترین مسائل تا بیشترین آموزشها و آن چیزیکه به تصور در نمیآید را به ما آموزش میدهند.
دستور جلسه امروز «آداب معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی» است. خیلی خوب است که ما وقتی با مشکل بزرگی مثل اعتیاد وارد کنگره میشویم در بستری قرار میگیریم که از قاشق و چنگال دست گرفتن به ما یاد میدهند تا اینکه ما را برسانند به مرحلهای که میتوانیم مثل یک عارف یا فیلسوف زندگی کنیم. آقای مهندس میفرمایند: «انسانها در کنگره۶۰ اگر عارف یا فیلسوف نمیشوند حداقل باید روش زندگیشان مثل آنها شود» و من معتقدم اگر آموزشهایی که در کنگره۶۰ هست با دل و جان گوش بدهم و یاد بگیرم و سعی کنم عمل کنم، قطعاً عاقبت به خیر خواهم شد و میتوانم در زندگیام به آن هدفی که از آفرینش من بوده برسم و من هیچ جایی جز کنگره۶۰ سراغ ندارم که این حجم از آموزش را در اختیار انسانها قرار بدهد، به این سادگی و راحتی و بدون دریافت هیچ وجهی، الآن فصل تابستان است اکثر شماها مادر هستید و بچه دارید و میدانید برای اینکه در تابستان بخواهیم بچهها را سرگرم کنیم و اگر بخواهیم بچههایمان در این سه یا چهار ماه چیز یاد بگیرند و به تواناییهای آنها اضافه شود چه هزینههایی برای کلاسهای مختلف باید پرداخت کنیم.
در صورتیکه همه ما کل سال این امکان را داریم که در کنگره۶۰ حضور داشته باشیم و هر روز نیروهایی که در درونمان هست به آن دسترسی پیدا کنیم و به انسان موفق، متعادل و مؤدب تبدیل شویم و عضوی از جامعه شویم که به ما افتخار کنند و میتوانیم مادرهایی شویم که فرزندان خیلی خوبی تربیت کنیم فرزندانی که نسل بعد ما را بسازند.
ما ایرانیها معتقدیم که فرهنگ دیرینه داریم و خیلی متمدن هستیم و از قدیم جزء متمدنترین کشورها هستیم، امروز دوباره خداوند به ما رو کرده و آقای مهندس را به ما بخشیده و علمی که به ایشان داده برای اینکه ما دوباره تبدیل به همان انسانهای متمدن شویم. ما وقتی در کنگره۶۰ آموزش میبینیم به قول آقای مهندس رام میشویم، یاد میگیریم چهطور زندگی کنیم و روش زندگی را یاد میگیریم و همین باعث حال خوب ما میشود، نعمت حیات بزرگترین نعمتی است که خداوند به ما داده است. ما در کنگره۶۰ نعمت حیات را متوجه میشویم و این خیلی ارزشمند است.
انسانهای زیادی در اطراف ما بیرون از کنگره هستند که آنها را میشناسیم که از لحاظ مالی و زندگی چیزی کم ندارند؛ ولی خیلی خوشحال زندگی نمیکنند. ما در کنگره یاد میگیریم که با کمترین اتفاقات همین که زنده هستیم بهترین نوع زندگی را بتوانیم داشته باشیم و متوجه میشویم که خداوند اگر اجازه داده که ما روی زمین بیاییم یکی از هدفهای مهمش این است که زندگی کنیم. فقط نفس بکشیم و لذت ببریم و قشنگترین جای جهان که کره زمین است را تجربه کنیم. در کنگره این امکان به من داده میشود تا به فهم این موضوع برسم.
قبل از اینکه به کنگره وارد شوم فکر میکردم موقعی خوشحالم که پول زیاد داشته باشم، مسافرم مصرفکننده نباشد یا بچهام بیمار نباشد و بهترین مدل زندگی را داشته باشم تا یک حدودی هم میتوانستم به آن دست پیدا کنم و تجربه کنم؛ ولی احساس خوب و حال خوشی نداشتم؛ ولی وقتی به کنگره آمدم، آموزشهایی به من دادند که متوجه شدم اصلاً برای چه به زمین آمدهام و این خیلی ارزشمند است و شاید صحبتهایی که دارم میکنم ربطی به دستور جلسه نداشته باشد؛ ولی هر موقع که در کنگره قرار میگیرم و حال خیلی خوب را از شما میگیرم و شما آن را به من منتقل میکنید متوجه میشوم چه آدم خوشبختی هستم، دلم میخواهد که این موضوع را تکرار کنم که هرچه دارم از کنگره۶۰ و آموزشهایی است که با محبت به من در اینجا داده شده است که دلم میخواهد تکتک آنها روزی عملی شود و میدانم که زمان میبرد و طول میکشد تا همه آنها را یاد بگیرم؛ امیدوارم که این اتفاق برای همه بیفتد.
آداب معاشرت میگوید ادب و بیادبی و بعد میگوید، تعادل و بیتعادلی من میگویم هر کس که آداب معاشرت بلد است ادب دارد و هرکس ادب دارد تعادل دارد از آن طرف قضیه نگاه کنیم آدمهایی که با تعادل هستند میتوانند ادب را رعایت کنند. آدمهایی که ادب را رعایت میکنند معاشرت و آداب و رسوم بلدند و این تعادل را اگر من اعظم بلد شوم میتوانم درست لباس بپوشم، میتوانم درست صحبت کنم، میتوانم ادب را رعایت کنم و اینها همه بهخاطر چیزهایی است که اینجا دریافت کردهام. قبل از اینکه ما آگاهیمان را بالا ببریم، هیچ وقت نمیتوانیم انسانهای متعادلی باشیم. اصل همه چیز ما انسانها بر اساس آگاهی است هرجا که انسانها میخواهند رشد کنند و پیشرفت کنند به آنها آگاهی داده میشود و آموزش میدهند. هر جایی که میخواهند انسانها را به بند بکشند و برده خودشان باشند آنها را از آگاهی و یاد گرفتن دور میکنند.
همه ما میدانیم که فضای مجازی امروز هم میتواند بچههایمان را آموزش دهد و هم میتواند بچههای ما را از آموزش دور کند و گمراه کند و همه ما میدانیم که مافیا همیشه در همه زمینهها فعالیت میکند. بعضی اوقات فضای مجازی بچههای ما را از سر ناآگاهی به بند کشیده و از آموزش دورشان کرده که آنها با یک ضربه کوچک تعادلشان را از دست میدهند. من وقتی وارد کنگره۶۰ شدم یک انسان کاملاً به هم ریخته و بیتعادل بودم. هیچ وقت نمیتوانستم در حرف زدن با بچههایم ادب را رعایت کنم. ببینید اگر من امروز اینجا نشستهام و زیبا حرف میزنم هنر نیست. اگر من بتوانم در مقابل همسرم و آن موقع که فرزندم اشتباهی کرده ادب را رعایت کنم، آن وقت من انسان متعادلی هستم. اصلاً حال خوب در تعادل است و کنگره این موضوع را به ما یاد داده که همیشه خوبی تنها نیست و خوبیها و بدیها در کنار هم هستند و هر موقع که کفه یکی سنگینتر میشود تعادل ما به هم میریزد.
اگر فشارها بیش از اندازه شود تعادل به هم میخورد؛ پس وقتی میتوانیم تعادل داشته باشیم که کفههای ترازویمان را متعادل کنیم و میتوانیم همان قدری که داریم در زندگی تجربه کسب میکنیم و این کفه سنگین میشود، همان قدر هم آموزش بگیریم و همان قدر هم فکر کنیم، آنوقت چه اتفاقی میافتد، مثلث دانایی ما بزرگ و بزرگتر میشود و آن تعادل است؛ پس کارهایی که انجام میدهم میتواند تعادل را برای من بهوجود بیاورد. در کنگره هیچ وقت نمیگویند همیشه خدمت کن، میگویند انسان متعادلی باش؛ یعنی کار، تفریح، استراحت، مادیات، معنویات، پول، ورزش و دانش همه اینها باید به اندازه در کنار هم وجود داشته باشند تا بتوانم از زندگی خوب برخوردار باشم.
همه ما دلمان میخواهد بچههایمان مؤدب باشند؛ ولی وقتی آنها میتوانند ادب را رعایت کنند که بچههای متعادلی باشند و تعادل داشته باشند و ما کی میتوانیم تعادل داشته باشیم وقتی که فشارهایی که در اندازههای کوچک به ما وارد میشود، بتوانیم تحمل کنیم، یواشیواش ظرف وجودیمان را بزرگتر کنیم، هرچه ظرف کوچکتر باشد، آگاهی کمتری میتوانیم کسب کنیم.
من در یک لیوان کوچک مقدار کمی آب میتوانم بریزم؛ ولی یک دریا را نگاه کنید استاد امین میفرمایند: «وقتی که شخصی حرفی به شما میزند و خیلی ناراحت میشوید بدانید ظرفتان کوچک است و تعادلتان کم است؛ چون اگر سنگی را در ظرف آب پرت کنیم آب ظرف کاملاً خالی میشود؛ در حالیکه اگر یک سنگ را در حوض بیندازیم آب موج برمیدارد و اگر همان سنگ را در رودخانه که جریان دارد یا در دریا بیندازیم هیچ اتفاقی نمیافتد. حالا اگر حرفی به من میزنند و یک ماه در مورد آن فکر میکنم و ناراحت هستم و حالم بد است؛ یعنی ظرف من کوچک است و من تعادل ندارم. هر چهقدر ظرف من بزرگتر شود، آموزش من بیشتر شود، نگاهم عمیقتر شود و جهانبینی درستتری پیدا کنم میتوانم به انسان متعادلتری تبدیل شوم». اگر من امروز از این در وارد شدم و مهماندار به من گفت روی این صندلی ننشین و روی آن صندلی بنشین و من به هم ریختم؛ یعنی من نمیتوانم فشار را تحمل کنم و انسان متعادلی نیستم.
وقتی که این تعادل را ندارم قطعاً نمیتوانم ادب را رعایت کنم، خیلی بد نگاهش میکنم یا با یک حرکت خیلی بد از جا بلند میشوم یا اصلاً بیادبی میکنم و میگویم نمیخواهم بلند شوم؛ پس آدمی که تعادل ندارد، ادب هم نمیتواند داشته باشد، در نتیجه اطرافیان وقتی به من نگاه میکنند میگویند این فرد آداب معاشرت بلد نیست. در جلسهای که وارد شده آداب کنگره را خبر ندارد، در کنگره آداب معاشرت این است که مرزبان و مهماندار هر حرفی زد چشم بگویم. اگر گفت از اینجا بلندشو و برو آنجا بنشین بگویم چشم، اگر گفت اینطور لباس بپوش چشم بگویم.
حالا وقتی ما در مورد آداب معاشرت صحبت میکنیم میآییم روی زمینههای مختلف مثل طرز پوشش ما، صحبت کردن، همه ما میدانیم در مجلس عزا با لباس سفید نمیروند؛ چون خلاف آداب معاشرت است و همه میگویند بلد نیست لباس بپوشد. وقتی در کنگره وارد میشوم اگر مناسب محیط آموزشی لباس نپوشم همین اتفاق میافتد و باید در خور یک محیط آموزشی لباس بپوشم. من میتوانم بیرون از کنگره لباس کوتاه، تنگ و نازک بپوشم یا صندل بپوشم همه این کارها را بیرون از کنگره میتوانم انجام بدهم؛ ولی در کنگره باید پوششمان را رعایت کنیم، مدل صحبت کردن در کنگره، مدل شوخی کردن با بزرگترم، حرف زدن مهم است. منظور از بزرگتر کسی است که دارد به من آموزش میدهد و کسی که به من خدمت میکند.
حالا یا با شال سبز یا شال نارنجی یا شال کرم رنگ یا شال زرد فرقی نمیکند، اگر من بلد باشم چگونه با آنها صحبت کنم؛ یعنی آدم با ادبی هستم. اصلاً همه ما آمدهیم اینجا نشستهایم که یاد بگیریم و به حال خوب برسیم و حال خوب همیشه در کنار ادب است و آن جاهایی که در زندگیمان ادب را رعایت کردیم خوشترین و بهترین لحظات زندگی برایمان رقم خورد؛ ولی آنجایی که بیادبی کردیم، بدترین لحظات برای ما رقم خورده است. هر کدام اگر فکر کنیم و به درون خودمان برویم، میبینیم بدترین و تلخترین لحظاتمان آن لحظاتی بوده که بیادبانه صحبت کردهایم و بیادبانه رفتار کردهایم؛ پس یکی از چیزهایی که ما در کنگره یاد میگیریم آداب معاشرت است.
در سیدی آداب معاشرت که قطعاً همه شما گوش کردهاید، مدل راه رفتن، مدل غذا خوردن و اینکه با دیگران با چه لحنی صحبت کنم و من امروز با بچه خود یک مدل صحبت میکنم با همسرم یک مدل صحبت میکنم و با استاد خود قطعاً باید طور دیگر صحبت کنم، من امروز اگر خواستم با یک خانم صحبت کنم؛ باید یک مدل صحبت کنم؛ ولی اگر با یک آقا خواستم صحبت کنم از هر کلمهای نمیتوانم استفاده کنم و اینها همه نشانه آداب معاشرت است و هرچه آگاهی و دانش ما بالاتر باشد و هرچه نوع نگاه ما بهتر باشد و آموزش بیشتری دیده باشیم، میتوانیم در این زمینه موفقتر باشیم.

اهدای تقدیرنامه اعضاء لژیون سردار با حضور نگهبان لژیون سردار همسفر صدیقه

مرزبانان کشیک: همسفر مریم و مسافر حمید
تایپیست: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوازدهم)
عکاس: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون پانزدهم)
ویرایش: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
ویرایش و ارسال: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی هاتف
- تعداد بازدید از این مطلب :
1005