English Version
This Site Is Available In English

پشت همه‌ی دستورجلسات در کنگره، یک تفکر قوی وجود دارد

پشت همه‌ی دستورجلسات در کنگره، یک تفکر قوی وجود دارد

سیزدهمین جلسه از دوره پنجاه و یکم کارگاه‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی شفا مشهد، با استادی مسافر عباس، نگهبانی مسافر هادی و دبیری مسافر احمد با دستور جلسه "آداب معاشرت، ادب و بی ادبی، تعادل و بی‌تعادلی" یکشنبه  18 خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:سلام دوستان عباس هستم یک مسافر، از گروه مرزبانی، ایجنت محترم و نگهبان جلسه تشکر می‌کنم. تشکر ویژه‌ای هم دارم از راهنمای عزیزم، مسافر جلیل، که این فرصت را به من دادند تا در این جایگاه حضور داشته باشم و آموزش بگیرم.

قبل از اینکه وارد موضوع دستور جلسه شوم، می‌خواهم تجربه‌ای شخصی از دستور جلسات و آموزش‌ها را با شما به اشتراک بگذارم. چند سال پیش که وارد کنگره شدم، تنها هدفم این بود که دارو بگیرم و اصطلاحاً ترک کنم.
وقتی در جلسات شرکت می‌کردم، دستور جلسات حال من را خراب می‌کرد. هر هفته که دستور جلسه جدید مطرح می‌شد، اذیت می‌شدم. با خودم می‌گفتم: این آموزش‌ها چه ربطی به درمان اعتیاد من دارند؟ مثلاً دستور جلسه‌هایی مثل «ازدواج» یا «کمک من به کنگره» برایم آزاردهنده بودند.
وارد سالن که می‌شدم، به گوشه‌ای می‌رفتم، روی صندلی می‌نشستم و فقط منتظر بودم تا لژیون برگزار شود و حرف‌های راهنمایم را گوش کنم. تنها هدفم گرفتن نامه دارو بود. هیچ نگرش خاصی نسبت به آموزش‌ها و دستور جلسات نداشتم.

تا اینکه سفر اول را با موفقیت به پایان رساندم و وارد سفر دوم شدم. اما بعد از چند ماه، سفرم را خراب کردم و دوباره برگشتم به نقطه‌ی اول. وقتی سفرم را از نو آغاز کردم، متوجه شدم دلیل بازگشت من این بود که فقط جسمم درمان شده بود و دنبال آموزش نبودم. آن‌جا بود که معنای واقعی وادی اول را درک کردم: «تفکر چیست؟»

فهمیدم که پشت همه‌ی دستور جلسات در کنگره یک تفکر قوی وجود دارد. درک من از وادی‌ها هم این بود که اگر آموزش نداشته باشم، نمی‌توانم زندگی سالمی داشته باشم، چه برسد به اینکه بخواهم به دیگران هم کمک کنم. از آنجا به بعد، آموزش‌ها برایم جدی شدند.

همیشه مشتاق بودم بدانم سی‌دی هفته درباره‌ی چه موضوعی است. آن را از اپلیکیشن دریافت می‌کردم، گوش می‌دادم و یادداشت‌برداری می‌کردم. چون طبق وادی سوم «باید دانست»، و من باید می‌دانستم. همچنین آموختم که هیچ مخلوقی به‌اندازه‌ی خودم نمی‌تواند برایم فکر کند.
و این‌گونه به این نتیجه رسیدم که شاه‌کلید رهایی من از تاریکی، همین آموزش‌ها و وادی‌ها هستند و حالا، خوشحالم که همچنان در کنار شما هستم.

در مورد دستور جلسه‌ی امروز که «آداب معاشرت، ادب و بی ادبی، تعادل و بی‌تعادلی» است، باید بگویم: برای درک بهتر این سه واژه، من ابتدا به دنبال معنی آن‌ها رفتم. خوشبختانه این روزها با جست‌وجو در گوگل می‌توانیم به راحتی مفهوم کلمات را پیدا کنیم. اما در کنگره، معنای عمیق‌تری از آن‌ها را آموزش گرفتم.

در سی‌دی آداب معاشرت، جناب مهندس می‌فرمایند: آداب یعنی رسم و رسوم یا روش. ادب یعنی رفتاری که ما انجام می‌دهیم. اگر آن رفتار را درست انجام ندهیم، می‌شود بی‌ادبی.
در مورد تعادل هم ایشان فرمودند: تعادل یعنی پایداری. برای اینکه یک ساختار پایدار باشد، باید یک‌سری ویژگی‌ها داشته باشد.

خود من چه زمانی می‌توانم به تعادل برسم؟ زمانی‌که اضلاع مثلث درمان من (جسم، روان و جهان‌بینی) با هم رشد کنند. این رشد از طریق حضور در جلسات کنگره، لژیون و پیگیری آموزش‌ها اتفاق می‌افتد.

در واقع، ریشه‌ی آداب و معاشرت من وابسته به تعادل من است. اگر تعادل نداشته باشم، احتمالاً انسانی بی‌ادب خواهم بود. اما اگر به تعادل برسم، ادب و آداب را در رفتارم نشان خواهم داد. ممنونم از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید.

مرزبان خبری: مسافر علی‌اصغر
تایپ: مسافران مالک و علیرضا ل19
عکاس: مسافران علیرضا ل7، احمد ل14
صوت: مسافر مهدی ل14، مهرداد ل18
ارسال خبر: مسافر احمد ل18

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .