English Version
This Site Is Available In English

همه‌چیز در هستی دارای قانون و آداب خاصی

همه‌چیز در هستی دارای قانون و آداب خاصی

از خدا جوییم توفیق ادب

بی‌ادب محروم ماند از لطف رب

بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد

بلکه آتش در همه آفاق زد

برای درک و تعریف هرچیز، ابتدا باید به معنای لغوی آن پی‌برد، تا نتیجه مطلوب از آن حاصل گردد. آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی چهار واژه بسیار مهم هستند و ارتباط مستقیمی با هم دارند کسی می‌تواند به آداب معاشرت برسد که در تعادل باشد، درواقع به فرمان عقل برسد.

انسان می‌تواند تا بی‌نهایت تغییر کند؛ اما تغییرات باید به گونه‌ای باشد که ثمره و نتیجه‌ آن، در عمل خود را نشان دهد. به نظر من آداب معاشرت و تعادل یا همان مراوده، برخورد، نشست، برخواست و تعامل با دیگران، بسیار حساس و مهم هستند. بایستی با در نظر گرفتن زمان، مکان و شرایط، آن را لازم‌الاجرا دانسته و در عمل به انجام برسانیم.

به گفته آقای مهندس یک‌سری مسائل و موضوعات هستند که ما به مقدار کمیّت و کیفیت آن توجه نمی‌کنیم، یعنی؛ اندازه و مقیاس هر چیزی را بلد نیستیم به همین دلیل در موضوعات مختلف دچار افراط و تفریط می‌شویم. زمانی‌که من به کمیّت و کیفیت موضوعات، توجه نداشته باشم. برای مثال: از قدیم گفته‌اند نیکی، انفاق، بسیار خوب است یا دست‌و‌دلبازی، گذشت، اعتماد، عشق، محبت همه بسیار پسندیده و خوب هستند؛ اما این‌ها حدواندازه دارند و بایستی برای هر کدام از این موارد که می‌خواهیم انجام دهیم، شرایط خود و طرف مقابل را در نظر بگیریم تا به هیچ کدام رنج و آسیبی نرسانیم.

هر چیزی که به اندازه و سرجای خود باشد، برای انسان آرامش و آسودگی می‌آورد. تمام مسئله بشریت این است که انسان از تعادل خارج شده است و آداب‌ معاشرت، ادب و بی‌ادبی و تعادل به انسان‌ها، برمی‌خورد، درواقع کسی که ادب دارد، در تعادل و کسی که بی‌ادب باشد، انسانی بی‌تعادل است.

همه‌چیز در هستی و زندگی انسان دارای قانون و آداب خاصی است، مثلاً: آداب صحبت کردن، خوردن، خوابیدن، آداب نگاه کردن، راه رفتن، آداب دوستی، آداب مهمانی رفتن و مهمانی دادن، به طور کلی هیچ‌چیزی نداریم که قانون نداشته باشد؛ وقتی از مرحله حیوانی وارد مرحله انسانی می‌شویم همه‌چیز برای ما تعریف شده است.

اکثر تاریکی‌ها و غم و رنجشی که بر سر ما می‌آید، به دلیل گستاخی و بی‌ادبی است. انسان فاسد و بی‌ادب مانند: آتشی است که می‌تواند علاوه بر خود، جهانی را بسوزاند. همان‌طور که یک انسان باادب و دانا آموخته است و می‌تواند اجتماعی را به پیشرفت و کمال هدایت کند. مولانای بزرگ می‌فرماید:

از ادب پرنور گشته است این فَلک

وز ادب معصوم و پاک آمد مَلک

آقای مهندس عنوان می‌کنند؛ همه آن چیزهایی که در فکر و خیال، رویا و تفکر انسان خطور می‌کند در گذشته، حال یا آینده برایش پیش آمده یا می‌آید. شاید باور و درک آن قدری غیر‌ ممکن باشد؛ اما این همان شو شَوَدِ خداوند است که در عالم درون، برون و کل هستی به انجام می‌رسد. این موضوع در انسان هم صادق است؛ اگر ما روی خواسته‌‌هایمان تمرکز کنیم به صورت واقعی در حال و یا آینده به انجام می‌رسد. بنابراین انسان موجودی اجتماعی و ناگزیر به معاشرت با سایر انسان‌ها است و برای این مهم، باید در تعادل باشیم که تعادل یک انرژی و نیروی درونی است سرشار از ادب، تربیت، آگاهی، دانایی، نظم و آرامش است.

بنابراین نتیجه می‌گیریم، کار اصلی انسان پیدا کردن تعادل‌ها و اندازه‌ها است، این‌کار تنها با تفکر، تجربه و آموزش یا همان مثلث دانایی امکان‌پذیر است و شخص متعادل، بااخلاق و باادب در معاشرت و هم صحبتی با اطرافیان خود لذت می‌برد و آن را به دیگران هدیه می‌دهد. دریافتیم که ادب، معاشرت و تعادل از هر جهت به هم گره خورده‌اند و هر سه نتیجه یک اصل مهم به نام دانایی است.

نویسنده: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر ساره (لژیون نهم)
رابطه خبری: همسفر سودابه رهجوی راهنما همسفر ساره (لژیون نهم)
عکاس: همسفر حدیث رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون چهاردهم)
ارسال مطلب: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم)
نمایندگی همسفران شعبه فردوسی مشهد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .