امروز خوشحالم که فرصتی پیش آمد تا درباره یکی از مهمترین دستور جلسات کنگره۶۰ صحبت کنم؛ موضوعی که هر روز در هر ارتباطی چه در خانواده، چه در کنگره، چه در جامعه با آن درگیر هستیم. آداب و معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی، من قبل از ورود به کنگره اصلاً نمیدانستم آداب معاشرت به چه صورت است. شاید فکر میکردم چون سلام میدهم یا چون خیلی حرف نمیزنم پس آدم باادبی هستم؛ اما حقیقت این است که خیلی از رفتارهای من هم در گفتار و هم در برخورد با دیگران پر از بیادبی پنهان یا آشکار بود. گاهی بیادبی در قالب قضاوت کردن بروز میکرد، گاهی در شکل پریدن وسط صحبت دیگران، گاهی با تحقیر، سکوت یا حتی بیتوجهی و من اصلاً متوجه نمیشدم که دارم دیگران را با رفتارم آزار میدهم.
در کنگره یاد گرفتم که ادب یعنی شناخت جایگاه خودم و جایگاه دیگران؛ یعنی اینکه بدانم هر رفتاری، هر کلامی، هر نگاه یا حتی سکوتی میتواند روی طرف مقابلم اثر بگذارد. یاد گرفتم که ادب، فقط ظاهر نیست. ادب فقط سلام و احوالپرسی نیست. ادب یعنی احترام درونی، یعنی درک، یعنی خودداری است. وقتی وارد کنگره شدم تازه فهمیدم چهقدر در معاشرتها دچار افراط و تفریط بودم. گاهی زیادی به افراد تا حد وابستگی نزدیک میشدم، گاهی هم آنقدر فاصله میگرفتم که ارتباطها قطع میشد. گاهی زیادی شوخی میکردم که بیادب تلقی میشد. گاهی آنقدر ساکت بودم که کسی جرأت نزدیک شدن به من را نداشت و همه اینها نشانه بیتعادلی من بوده است.
با آموزشهای کنگره مخصوصاً آموزشهای جهانبینی فهمیدم که تعادل یعنی حفظ حد وسط نه زیادی، نه کم، نه وابستگی، نه بیتفاوتی، نه صمیمیت افراطی، نه سردی خشک. یاد گرفتم که در معاشرت با دیگران باید حریمها را بدانم. یاد گرفتم که احترام بگذارم، بدون تملق و بدون تحمیل حرف بزنم. گوش بدهم بدون قضاوت و گاهی فقط بدون نصیحت کردن حضور داشته باشم. امروز ادب از نگاه من یعنی اینکه بدانم هر انسانی با تمام ضعفها و قوتهایش محترم است؛ یعنی اگر کسی خلاف سلیقه یا باور من حرف میزند او را تحقیر نکنم؛ یعنی بفهمم که گاهی با یک جمله، با یک نگاه میتوانم حال کسی را خوب یا خراب کنم.
بیادبی امروز ممکن است در شکلهای خیلی ظریف بروز کند: قضاوت سریع، جواب ندادن به سلام، نشنیدن طرف مقابل، دخالت در امور دیگران، تیکه انداختن، نیش و کنایه زدن یا حتی تحقیر کسی به بهانه شوخی. اینها گزینههایی هستند که من قبل از ورود به کنگره اصلاً به آنها دقت نمیکردم؛ اما امروز میدانم هر کلمهای که از دهنم خارج میشود یک انرژی دارد و این انرژی یا میسازد یا میسوزاند. ادب و آداب معاشرت برای من مثل یک مسیر بازسازی است.
من دارم یاد میگیرم از اول چهطور ارتباط بسازم، چهطور معاشرت کنم، چهطور محترمانه حضور داشته باشم. امروز اگر کسی من را بهعنوان یک آدم باادب بشناسد، حاصل آموزشهای کنگره و تلاش خودم برای اصلاح درونم است. ادب واقعی از درون من میجوشد نه از ظاهر تا وقتی درونم پر از خشم، قضاوت، خودبزرگبینی و ... باشد، هر چهقدر هم ظاهرم خوب نشان دهم بالأخره یک جا مشخص میشود.
ادب ظاهری واقعاً کافی نیست. بعضیها به ظاهر به هم احترام میگذارند؛ اما در باطن خیر، ادب واقعی این است که آنچه در توان من هست برای آن کسی که به او احترام میگذارم انجام بدهم. در پایان میخواهم بگویم که آداب معاشرت و ادب نشانه سلامت روان است. شخصی که ادب دارد معمولاً حالش با خودش خوب است و تعادل در رفتار و گفتارش دیده میشود. آرزو میکنم همه بتوانیم با تمرین، توجه و آموزش، تعادل را در ارتباطهایمان پیدا کنیم و از معاشرت با دیگران احساس آرامش و احترام متقابل داشته باشیم.
نویسنده: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر رعنا (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر ملیکا رهجوی راهنما همسفر شادی (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی لواسان
- تعداد بازدید از این مطلب :
269