English Version
This Site Is Available In English

شدم دیگر رها از درد سیگار

شدم دیگر رها از درد سیگار

دو چشمم  تار شد از دود  سیگار
شدم  لاغر ولی از  دود  سیگار

  ز سرفه دست بر سینه نهادم 
که بگذشتن ز تو دشوار سیگار

  گرفتی جان انسان‌های بسیار
   من و تنهایی و سر درد سیگار

نگاهم، قاب عکس روی دیوار
  لبم گشته کبود از دود  سیگار 

من و قلبی به درد تو گرفتار
که قلبم می‌زند بسیار سیگار

به هم ریزی تو ترکیب رخم را
به رخسارم چه داری کار سیگار

تو  بدتر عادت  این چند  قرنی
که انسان شد دچارت زار سیگار

تو و جنات تجری تحت انهار
من و بدبختی و تخریب  سیگار

  کنون در کنگره از دود و از  دم  
درونم  پاک شد از بوی  سیگار

به دست پر توان آن دژاکام
شدم دیگر رها از درد سیگار

رهایی یافتم  کامل و بی نقص
منم گشتم رها از بند سیگار

سراینده: همسفر عفت، رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ارسال: همسفر مژگان دبیر دوم سایت
همسفران نمایندگی خلیج‌فارس بوشهر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .