هر کجا عشق آید و ساکن شود هرچه ناممکن بود،ممکن شود
متأسفانه به دلیل عدم آگاهی و مشکلات متعدد بر ذره ذره شهر وجودیام آسیب وارد کرده بودم. خوب یادم است راه نفسم تنگ شده بود و همه چیز برایم تیره و تار شده بود دیگر هیچچیزی را آنگونه که باید نمیدیدم. البته منظورم دیدن با چشم سر نیست، بهتر است بگویم بیداریام را از دست داده بودم و من از دنیای تیره و تار با بندهای آهنین، بیرون آمدم و قدم به دنیای نور، روشنایی، زیبایی و امید گذاشتم و جز زیبایی چیزی ندیدم. دیگر در دستانم بهجای سیگار و شلنگ قلیان، خودکار و به جای پاکت سیگار در کیفم پاکت آدامس قرار میدادم. هر دو لذتبخش بودند. حال که رها شدم، احساس میکنم قدرت مطلق مرا در قسمتی از بهشت بیکران خود قرار داده و بخشیدن را به من آموخت.
در قلبم به جای کینه، نفرت و به جای خشم محبت، عشق، امید و آرامش قرار داد. من هر روز شکرگزاری را به جای میآورم که روزهای تلخ را فراموش کردهام و قدم به دنیای دیگری گذاشتهام.
بیاییم بدانیم بخشش چیست؟ هیچکس معنای واقعی و حقیقت درونی بخشش را به ما یاد نداد تا زمانی که وارد کنگره شدیم و از محبت کنگره و آقای مهندس برخوردار شدیم. تازه فهمیدیم که بخشش چگونه است. از جان و مال گذشتن راحت نیست؛ اما من با آموزشهایی که از کنگره و راهنمای نیکوتین همسفر سوگل گرفتم، فهمیدم بخشیدن جان یعنی؛ به درمان رسیدن جسم و توان بالای کاری برای درآمدزایی من. من به درمان رسیدم و در لژیون سردار عضو شدم. خدا را شاکرم که توانستم با بیداری از جهل و با یادگیری جهانبینی و آموزش دیدن، به جسم خودم خدمت کنم و از بند نیکوتین رها شوم؛ بنابراین ذهنم را ثروتمند کنم و بخشیدن مال را یاد بگیرم. زمانیکه ما بخشیدن مال را یاد بگیریم میتوانیم در اهداف کنگره و هدفهایمان برای درمان کوشا و قدرتمند قدم برداریم.
نویسنده: همسفر سمانه مسافر نیکوتین رهجوی راهنما همسفر سوگل (لژیون ویلیام)
ویراستاری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نهم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پانزدهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی صالحی
- تعداد بازدید از این مطلب :
226