English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده - باید برای خواسته خود تلاش کنیم

گروه خانواده - باید برای خواسته خود تلاش کنیم

جلسه پنجم از دوره اول جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی غزالی با استادی همسفر حمیده، نگهبانی راهنما همسفر سودابه و دبیری همسفر زهره با دستور جلسه «وادی سوم و تأثیر آن روی من»، روز 5 ماه خرداد 1404 در ساعت 15:00 آغاز به کار نمود

خلاصه سخنان استاد:

در ابتدا سلام و خداقوت خدمت ایجنت همسفر اکرم و مرزبان‌های محترم دارم. ممنونم از راهنمای خودم همسفر سودابه  که به من اجازه دادند تا در این جایگاه خدمت کنم.
دستور جلسه در مورد وادی سوم است: «هیچ موجودی به‌اندازه خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند».
خوب من هروقت در کنگره می‌خواهم صحبت کنم زندگی‌ام را به دو قسمت تقسیم می‌کنم. زندگی قبل از کنگره و زندگی که در کنگره شروع کرده‌ام. هیچ‌کسی به‌اندازه خود انسان به خودش فکر نمی‌کند، مثال باارزش آن مسافران ما هستند. مسافر من چند بار به اين فکر افتاد که خودش را درمان کند. در خانه می‌دیدم که چقدر حالش بد می‌شد و تشنج ایجاد می‌کرد .برای ترک کردن کمپ می رفت یا یک چیز دیگر را جایگزین چیز دیگری می کرد.
وقتی مسافر من  وارد کنگره شد واقعا به وضوح و به روشنی دیدم که اصلا روال درمانش با راه های دیگری که رفت بسیار متفاوت بود. او انتخاب کرده بود که مسیر درست را انتخاب کند، زیرا دیده بود که افرادی در کنگره درمان شده  و چند سال از درمانشان گذشته بود. می گفت : "افرادی که درکنگره هستند، شخصیت متفاوتی دارند".
خدارا شکر مسافر من مسیر کنگره را پیدا کرد، به این فکر افتاد که یک درمان قطعی برای خودش پیدا کند ویک زندگی متفاوت را برای ما به وجود بیاورد.
من که همیشه انگشت اتهامم روی مسافرم بود که یک مصرف‌کننده است و هر اتفاقی که در زندگی ما می‌افتد تقصیر اوست، وقتی وارد کنگره شدم در همان سه جلسه اول که وارد  لژیون تازه‌واردین شدم خودم را تسلیم کردم؛ یعنی متوجه شدم که من خیلی بیشتر از مسافرم نیاز به درمان دارم.
مسافر من مصرف‌کننده بود؛ اما یک مصرف‌کننده باوجدان و یک انسان بود. فقط مصرف می‌کرد و خیلی جاها از نظر مالی به ما فشار وارد می‌شد؛ اما واقعاً او را به‌عنوان یک انسان قبول داشتم. می‌دیدم خودم ازنظر اخلاقی خیلی مشکل دارم؛ ولی همیشه مسافرم را مقصر می‌دانستم که اگر از نظر اخلاقی این مشکلات را دارم دلیلش اوست.
می‌خواستم برای خودم بنویسم و مشارکت کنم، بعد با خودم گفتم: حمیده صحبت‌های دلت را بگو. این‌طوری شاید بهتر باشد. دیدم که منم خودم برای درمان آمده‌ام. من هم مسافرم، مسافر اخلاقم و نیاز دارم که در کنگره درمان بشوم. هرچه که می‌گذشت حس‌هایم بیشتر باز می‌شد. ایمان من به کنگره بیشتر می‌شد. می‌دیدم از لحاظ رفتارها و برخوردها  آدم متفاوتی شده‌ام. بعد یک شجاعت‌های خاصی درون من دیده شد.خودم می‌دیدم که دیگر حمیده ی سابق نیستم. آدم باجرأت و شهامتی شده ام که می توانم در مورد مسائلی که در گذشته پنهانش می‌کردم وتظاهر می‌کردم صحبت کنم. در کنگره قبول کردم که حمیده این نواقص را دارد وباید برای اینکه این نواقص را درزندگی اش حل بکند ومانند مسافر ش صادقانه سفر کند، باید او هم صادقانه سفر کند تا بتواند در کنار وی و درکنگره در مسیری موازی هم حرکت کند.  من هر صحبتی که از راهنمایم می‌شنیدم واقعا اجرایی میکردم، چون احساس می‌کردم هر مسئله‌ ای که عنوان  میشود من برای حل آن مسئله‌ تمرکز میکنم ویک راهی برای من باز می‌شود.
امروز با مسافرم صحبت می‌کردم و می‌گفتم که مگر قرآن و کنگره نمی‌گویند که تو در صراط مستقیم باش، خدا برای تو درست میکند؟ ایشان گفت: قرار نیست که در راه مستقیم باشی و بنشینی و منتظر معجزه باشی. تو برای معجزه های زندگی ات باید تلاش کنی .
خدا را شکر می‌کنم که اگر خواسته‌ای دارم باید برای خواسته‌ام تلاش کنم و برای خواسته‌هایم قدم بردارم. حالا می‌خواهم به‌عنوان استاد لژیون سردار بگویم: که من واقعاً شاید هر کجای دنیا این مسائل خودم را عنوان می‌کردم نمی‌توانستم آن‌ها را حل کنم و امروز من باشهامت می‌گویم که حمیده امروز با حمیده سه سال پیش اصلاً قابل‌قیاس نیست؛ چه ازنظر برخورد و چه از نظر اینکه من چطور مادر و همسری هستم؟ چطور در محیط کارم کار می‌کنم و لذت می‌برم. پیش از این  کار من همیشه با استرس بود.  احساس خودکم‌بینی من باعث می‌شد در محیط کارم توسری‌خور باشم. همیشه خودم را خیلی کم می‌دیدم، ولی امروز شجاعت پیدا کرده‌ام وآن شجاعت را  کنگره به من آموزش داد. همچنین کنگره به من آموزش داد که چطوری صداقت داشته باشم .
آموزش داد که در محیط کارم چطور در  مسیر درست باشم. درگذشته مظلوم‌نمایی می‌کردم تا خودم را خوب نشان بدهم و دیگران من را  تأیید کنند. امروز من خوب خودم هستم؛ یعنی آن چيزهايی را که یاد می‌گیرم انجام می‌دهم‌ و دنبال این نیستم که تأیید دیگران را بگیرم، همین‌طور دنبال این نیستم که دیگران را ناراحت کنم.
کنگره خیلی برای من مسافرم آموزش داشت. اگر بخواهم بگویم بزرگ‌ترین دریافت ما از کنگره چه بود، این بود که مسافرم درمان شد. حمیده امروز حمیده گذشته نیست، یک زندگی جدید پیدا کرده است. حمیده خواسته‌هایش با گذشته خیلی متفاوت شده است. شجاعت این را پیدا کرده که برای خواسته‌هایش قدم بردارد.
نه‌تنها من بلکه همه همسفران آن چیزی را که امروز من بدست آوردم بدست آورده اند واین شعار نیست. واقعا وقتی تازه وارد هارا می‌بینم گذشته خودم را می‌بینم .
سال اول لژیون سردار تقریباً من دو ماه سفر بودم. برایم گیج‌وگنگ بود که چطور می‌آمدند و می‌گفتند 1 میلیون، ۲ میلیون، ۶ میلیون. می گفتم: واقعا این هاحالشان خوب است؟! من همین ۲۰۰هزارتومان را  می‌دهم‌ و زیادهم هست.  آن موقع برداشت من همین بود، ولی سال دوم یادم هست که گلریزان خودم با یک شوق وذوقی دوست داشتم که مبلغی را که درتوانم هست، کمک کنم وحس خوبم را نسبت به کنگره نشان بدهم. سال گذشته مسافرم به من  گفت :"هدیه من به تواین است که در لژیون سردار شرکت کنی" ولی من قبول نکردم زیرا دوست داشتم  درلژیون سردار از حقوق خودم به کنگره هدیه کنم.
هر لحظه که می‌گذرد نگاه من و مسافرم به کنگره متفاوت می‌شود. امیدوارم که بازهم بمانیم و خدمتگزار باشیم. سپاسگزارم از همه دوستان که به صحبت‌های من گوش کردند.

عکاس: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول)، رابط خبری
همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول)
تایپ: همسفر معصومه، رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول)، دبیردوم سایت

ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول)، نگهبان سایت
گروه سایت همسفران نمایندگی غزالی مشهد

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .