English Version
This Site Is Available In English

جایگاه فعلی ما، محصول عملکرد خودمان است

جایگاه فعلی ما، محصول عملکرد خودمان است

هدف از خلقت انسان و هبوط به زمین، تکامل و در ادامه، خود حیات و زندگی کردن است. برای به تکامل رسیدن باید از گذرگاه‌ها و تاریکی‌ها عبور و تجربه‌های متفاوت کسب کرد، به همین دلیل می‌گوییم: مشکلات لعنت خداوند نیستند؛ چون اضداد وسیله‌ای هستند تا مفاهیم را بهتر درک کنیم و از سخن وارد مرحله عمل شده و در نهایت وارد قلب ما شوند؛ چراکه تا از شک نگذریم به یقین نمی‌رسیم؛ اما این‌جا نقش آموزش، بسیار پررنگ است؛ چون با آموزش، تفسیر ما از مسائل و مشکلات درست می‌شود؛ آن‌گاه ما با وجود مشکلات، برای بودن‌ها، گیاهان، جانوران، هستی و زندگی ارزش قائل می‌شویم و می‌توانیم از زندگی بهره‌مند شویم؛ در غیر این‌صورت تمام فرصت زندگی ما به چرا، گلایه و غر زدن می‌گذرد.

۱۴ وادی، راهنمایی برای عبور از گذرگاه‌ها تا رسیدن به وادی محبت و توحید با کمترین آسیب و بیشترین لذت است. در وادی اول آموختیم؛ باید از اشتباهات گذشته درس گرفت؛ در غیر این‌صورت تاریخ تکرار خواهد شد. از وادی دوم آموختیم هیچ چیزی در دنیا شانسی و اتفاقی نیست و قوانین کائنات برای همه یکسان است. در وادی سوم می آموزیم؛ «لَیسَ لِلاِنسانَ اِلا ما سَعی»؛ یعنی ما در هر جایگاهی هستیم محصول عملکرد خودمان است و این عین عدالت است؛ اگر این جایگاه را دوست نداریم، اگر از این مشکلات و این اتفاق‌ها خسته و آزرده‌خاطر هستیم؛ باید مبدا خود را بر اساس میزان توانایی خود انتخاب کنیم؛ چرا که در  دوران تاریکی زمانی که به خواب رفته بودیم، توانایی‌های ما به اسارت برده شد. اصولا هدف نیروهای منفی این است که انسان‌ها به خواسته‌های خود نرسند؛ چون انسانی که به خواسته‌های خود نرسد، ناامید می‌شود و دست از تلاش و حرکت بر‌می‌دارد.

اکنون در این آغاز تازه؛ ابتدا باید کلید را پیدا کنم که پیدا کردن کلید، همان مشخص کردن صورت مسئله برای هر مشکلی است که در زندگی دارم؛ در ادامه بدانم همیشه در مسیر، جلودار، استاد یا راهنما هست؛ اما آن‌ها فقط راه را نشان می‌دهند و این من هستم که باید یاد بگیرم از کلید‌های مختلف کجا و چه‌طور استفاده و قفل‌ها را باز کنم، بدون اینکه از کسی توقع داشته و مطمئن باشم که اگر توان عقلی با توان حسی همراه شود قطعا به آن‌چه در باورم نمی‌گنجد، خواهم رسید. وادی خویشتن دوستی اولین قدم برای رسیدن به وادی محبت است؛ چراکه انسان تا خود را دوست نداشته باشد و برای خود باور و ارزش قائل نباشد، نمی‌تواند دیگران را دوست داشته باشد. برای اینکه خود را دوست و باور داشته باشم؛ باید قلب من که محافظ نفس یا شهر وجودی است در تعادل و آرامش باشد؛ به عبارتی اگر مثلث شخصیت من که از سه ضلع احساس شایستگی، معصومیت، امنیت تشکیل شده است، در تعادل باشد؛ در نتیجه در قلب من جایی برای کینه، حسادت، قیاس، نفرت، قضاوت، توقع، حسرت، ناامیدی، ترس، منیت و ... نیست. زمانی که من وارد تاریکی شدم قلب من زخمی شد، نیروهای منفی به قلب من پیوند زده شد و از همان‌جا احساس شایستگی من، به نمی‌توانم، سکون و توقع تبدیل شد و از همان‌جا بود که در هر دوراهی به دلیل حال بد با تصمیم‌های غلط، اعتماد به نفس من از بین رفت، جای آن را احساس گناه گرفت و در ادامه با انجام ضدارزش‌ها، کالبد من تبدیل به بیت حشرات و محیطی ناامن و پراز ترس و اظطراب برای خودم شد.

اکنون در این آغاز تازه قرار است، مسئولیت اشتباهات خود را بپذیرم و دنبال ناجی، ورد و جادو برای حل مشکلات خود نباشم. با انتخاب درست یا به عبارتی با انجام وظایف و نقش‌هایم در هر جایگاهی،توانایی‌هایم را پس بگیرم و با خدمت و جبران خسارت ساختارهای مثبت، مثل ورزش کردن؛ منظم بودن را جایگزین ساختارهای منفی کرده، انرژی کسب کنم و با ایمان به اینکه هرکاری انجام دهیم انعکاس آن به خود ما برمی‌گردد، کالبد خود را امن کنم تا احساس ترس، جای خود را به توکل و تسلیم دهد؛ اما بدانیم توبه، به معنای برگشتن از همان راهی است که رفتیم؛ با این تفاوت که این‌بار در روبه‌رو شدن با اضداد، بپذیریم که روزی و نیاز ما بوده و با منفی، منفی برخورد نکنیم، آن سوزش و سختی را بپذیریم و با انتخاب درست، کاری کنیم که حساب ما تصفیه و پیوندها از ما جدا شوند. در این مسیر سخت، هر جا که قدمی هر چند کوچک، اما درست برداشتیم آن را ببینیم، برای آن ارزش قائل باشیم و از انرژی آن برای ادامه مسیر، استفاده کنیم.

اما خویشتن دوستی، با منیت، احساس مالکیت و اینکه همه چیز را برای خود بخواهیم، متفاوت است و تفاوت آن در میزان معرفت و عشق ما نسبت به سایر مخلوقات است. انسانی که درد و رنج کشیده، مفهوم عشق به دیگران را درک می‌کند‌؛ انسانی که سختی‌ها را تجربه کرده باشد، توانایی تشخیص عمل سالم را پیدا می‌کند؛ درنتیجه نیازی به تایید دیگران یا کسب انرژی از دیگران ندارد و آن زمان محبت واقعی خود را نشان می‌دهد. در پایان؛ اگر جنس خواسته‌های ما عوض نشود، حس ما نیز تغییر نخواهد کرد و زمانی که باور من نسبت به خود، هستی، خداوند و کاری که انجام می‌دهم تغییر نکند و تا زمانی که حاضر نباشم از خودگذشتگی کنم و اشکالات درونی خود را ببینم؛ گنج درون را پیدا نخواهم کرد و همیشه مثل شن‌های روان در صحرا سرگردان هستم.

نویسنده: راهنما همسفر پریسا (لژیون بیست‌و‌ششم)
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون بیست‌و‌ششم)
ویراستاری و ارسال: همسفر پگاه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شیخ‌بهایی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .