English Version
This Site Is Available In English

بزرگ‌ترین نعمت کنگره تغییر است

بزرگ‌ترین نعمت کنگره تغییر است

جلسه هفتم از دوره دوازدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی اسلامشهر با استادی همسفر شهناز، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر نجمه با دستور جلسه « در استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره من چه کردم؟ » در روز سه‌شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شکر می‌کنم برای اینکه در این جایگاه حضور دارم، از نگهبان و دبیر جلسه و مرزبانان محترم و هم‌چنین راهنما همسفر عاطفه تشکر می‌کنم که به من فرصت این جایگاه را دادند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه« برای استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره۶۰ من چه کرده‌ام؟ » اگر از خود بگویم کاری نکردم، وقتی‌که به صحبت‌های آقای مهندس گوش می‌کردم، بغض می‌کنند و می‌گویند: «من بدهکار کنگره هستم» دیگر من حرفی برای گفتن ندارم من شهناز وقتی وارد کنگره شدم باید بدانم که وظیفه من چیست؟ آیا قوانین کنگره را انجام می‌دهم، به‌جا می‌آورم؟ در وهله اول ورود، من با هیچ چیز آشنا نبودم؛ وقتی با لبخند و آغوش باز عزیزان روبه‌رو شدم متوجه این موضوع شدم این‌جا جایگاه مقدس و امنی است. همان لحظه اول این حس به من منتقل شد.

 به من گفتند که سی‌دی آموزشی وظایف رهجو را گوش کنم تا ببینم من چه وظایفی را دارم. هر مکانی برای خود قوانینی دارد کنگره هم قوانینی دارد که من شهناز وقتی وارد شدم اول باید قوانین و وظایف رهجو را یاد بگیرم و آن را اجرا کنم این اولین وظیفه من است. این سوال برای من به‌وجود می‌آید که درمان اعتیاد به چه صورت شکل می‌گیرد؟ انسان‌هایی که در درد و رنج و تاریکی می‌باشند و بودند، انسان‌هایی که راه را پیدا نکردند خیلی از آن‌ها نابود شدند یا زندگی آن‌ها به سرانجام نرسید و از بین رفتند. به‌خاطر اینکه راه درمان را پیدا نکردند ما خیلی راه‌های درمان را امتحان کردیم؛ ولی نتیجه نگرفتیم کنگره۶۰، همسفران و مسافران را به‌راحتی درمان می‌کند. همسفری که حال او خراب‌تر از مسافر است، در کنار مسافر و در اعماق تاریکی‌ها رفته به حال خوش می‌رساند. بیماری چاقی که اصلاً درمان ندارد و بیرون از کنگره خیلی کارها انجام می‌دهند به‌راحتی و بدون هیچ رژیم غذایی درمان می‌کند. می‌بینم که کنگره چه کارهایی کرده است. 

وقتی وارد کنگره شدم با حالی خراب و افسرده بودم از همان اول مو‌به‌مو گوش کردم که ببینم راهنما تازه‌واردین به من چه می‌گویند. تصمیم گرفتم فرمانبردار خوبی باشم و گوش کنم و چشم بگویم. در کنگره به من نمی‌گویند کارت بکشید، باید هزینه‌ای را پرداخت کنید؛ ولی این‌ها وظایف من است؛ وقتی که سبد می‌آید، از جلوی من رد می‌شود من باید با عشق و اشتیاق حمایت کنم. من این‌جا آمدم و یاد گرفتم که اول حال خودم را خوب کنم. من به حال خوب رسیدم و آموزش گرفتم وظیفه‌ام اینکه آموزش را به خانه ببرم من به‌عنوان مادر و خانم خانواده می‌توانم حال همه را خوب کنم. اگر حال من خوب باشد یک خانواده حالشان خوب می‌شود. وقتی یک نفر حالش خوب می‌شود؛ یعنی یک خانواده، فامیل، همسایه، جامعه و غیره حالشان خوب می‌شود. 

این‌جا یاد گرفتم که؛ باید اعتیاد را به چشم بیماری نگاه کنم؛ باید مسافرم را آن‌قدر دوست داشته باشم و محبت کنم؛ مانند یک پرستار که بیمار را چگونه نگاه می‌کند من هم باید آن‌گونه باشم مسافرم را با عشق صدا کنم. بعد از ورود متوجه شدم موضوع چیست؟ متوجه شدم، آشنا شدم و دیدم که موادمخدر با مسافرم و با خود من چه کرده است؟ آقای مهندس و علم کنگره آن‌قدر به‌ من خدمت و خوبی کردند، من هیچ‌وقت نمی‌توانم جبران کنم؛ ولی حداقل وظایفی را می‌توانم انجام دهم. برای اینکه زحمت‌های تمام عزیزانی که به‌ من کمک کردند در این‌جا قرار بگیرم ذره‌ای جبران کنم، تنها یک نفر نیست همین دیده‌بان‌ها، مرزبان‌ها، ایجنت‌، راهنما همه آن‌ها می‌گویند‌ که ما در پی هم روان شده‌ایم می‌گویند که ما به هم متصل می‌باشیم. در واقع یک‌ نفر نیستیم، ما همه برای حال خوب هم‌دیگر کمک می‌کنیم.

 وقتی راهنما با جان و دل می‌نشیند و به من آموزش می‌دهد، وقتی به من می‌گوید که چه‌کار کنم و چه‌کار نکنم، من باید گوش بدهم و باید تلاش کنم. برای استحکام پایه‌های علمی کنگره من وظیفه دارم سی‌دی‌ها را به‌موقع تهیه و گوش کنم و بنویسم. باید وظایف را درست انجام دهم. اگر در توان من باشد، باید در لژیون سردار شرکت کنم. بزرگ‌ترین نعمت کنگره این است در این‌جا تغییر می‌کنیم. هیچ کجا ما نمی‌توانستیم چنین تغییر کنیم و به بهترین جایگاه‌ها برسیم؛ حتی مسافرانی که بیرون بودند احترام و عزت نداشتند و طرد شده بودند. ما می‌بینیم الان به کجا رسیدند. خیلی ممنون از آقای مهندس و خانواده محترم‌ ایشان که مسیر کنگره را به ما نشان دادند و از همه عزیزانی که در کنگره خدمت می‌کنند خیلی سپاسگزارم.

تایپیست: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون چهارم)

ویراستار: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون سوم)

عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر نسرین (لژیون اول)

ارسال: همسفر منیژه رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون ششم)

همسفران نمایندگی اسلامشهر 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .