English Version
This Site Is Available In English

کنگره‌60 یک سازمان مردم نهاد است

کنگره‌60 یک سازمان مردم نهاد است

سیزدهمین جلسه از دوره پنجم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی پرند با استادی پهلوان همسفر فاطمه، نگهبانی همسفر سمانه و دبیری همسفر میترا با دستور جلسه «در استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره من چه کرده‌ام؟» روز سه‌شنبه ۳۰ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

در ابتدا از ایجنت، گروه مرزبانی، راهنما همسفر مرضیه و نگهبان جلسه همسفر سمانه تشکر می‌کنم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند. یک تشکر ویژه هم از راهنما همسفر سهیلا دارم و از همین‌جا برای او انرژی می‌فرستم که من هر چه دارم از راهنماهای خودم همسفر مرضیه و همسفر سهیلا و تمام استادانی است که تا الآن من را همراهی کردند و از آن‌ها آموزش گرفتم. خدا را شکر که بار دیگر خدا این فرصت را به من داد تا خدمت کنم. از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان بی‌نهایت سپاسگزارم که باعث شدند من فاطمه بتوانم به حال خوش دست پیدا بکنم، یک‌بار دیگر در این جایگاه باشم و از تک‌تک شما آموزش بگیرم و بتوانم اگر از دستم برآمد خدمتی انجام دهم.

در مورد دستور جلسه این هفته که در استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره من چه کرده‌ام؟ باید بگویم وقتی صحبت‌های آقای مهندس دژاکام را در روز چهارشنبه گوش می‌کردم، بارها بعد از یک هفته دوباره صحبت‌های ایشان را گوش می‌کنم و برای من تکرار می‌شود، یک بغض به خصوصی من را می‌گیرد و بدنم به لرزه می‌افتد؛ وقتی که آقای مهندس با وجود این‌که قریب به 30 سال است خدمت می‌کنند با بغض می‌گویند من برای کنگره کاری نکرده‌ام؛ پس من فاطمه چه بگویم، من حرفی برای گفتن ندارم؛ اگر من این‌جا نشسته‌ام، به‌راحتی صحبت می‌کنم، اعتماد به نفس دارم و امید به زندگی پیدا کرده‌ام تماماً از آقای مهندس دژاکام و تمامی استادانی مثل همسفر سهیلا و همسفر مرضیه است که به من امید دادند، به من علم زندگی کردن را آموختند. از همه مهمتر باعث شدند آرامشی که با هیچ‌چیز و هیچ‌مبلغی نمی‌شود خریداری کنم و به دست بیاورم.

همه ما مگر قبل از کنگره همه راه‌ها را نرفتیم؟ مگر برای درمان اعتیاد مسافرهای خود تمام تلاش‌مان را نمی‌کردیم و دست به هر کاری نمی‌زدیم؟ صبح تا شب راز، نیاز، ستایش و سجده می‌کردیم، نذر و سفره پهن می‌کردیم که حال مسافرهای ما خوب شود، به آرامش برسیم و زندگی‌هایمان حداقل کمی آرامش پیدا کند؛ ولی چرا نشد؟ چون صورت مسئله که اعتیاد بود را نمی‌دانستیم، راه حل آن را پیدا نکرده بودیم و در مورد آن آگاهی و دانایی نداشتیم. من فاطمه اگر روزی هزار بار در مقابل خداوند، آقای مهندس و خانواده‌ ایشان سجده کنم باز هم کم است. آقای مهندس راه درمان اعتیاد را برای من فاطمه و هزاران افراد مثل من پیدا و راه را باز کردند. ایشان زندگی‌های‌ ما را نجات دادند؛ پس وظیفه من این است همان‌طور که آقای مهندس کنگره را بنا کرده‌اند و از لحاظ علمی و مالی کمک کردند؛ پس من فاطمه هم وظیفه دارم هر کمکی که از دستم بر می‌آید چه از نظر علمی و چه از نظر مالی انجام دهم، قدمی بردارم و تمام توان خودم را بگذارم.

من نباید در جای خود بنشینم و بگویم که وظیفه آن‌ها بوده است که این کار را انجام بدهند، من هم درمان می‌شوم و می‌روم. اولین روزی که وارد نمایندگی ابن‌سینا کنگره‌60 شدم و اصلاً به این فکر نمی‌کردم که بعد از این‌که رها شدم می‌خواهم چه‌کار کنم. همسفر شیما اولین پهلوانی بود که به شعبه ابن‌سینا آمد و من از ایشان خیلی انرژی خوبی گرفتم و همیشه می‌گفتم که می‌شود من هم به این جایگاه برسم؛ چون پهلوان همسفر شیما خیلی انرژی زیادی داشت. الآن خدا برای من خواست، خدا همیشه بهترین‌ها را برای بنده‌هایش می‌خواهد و هیچ‌وقت برای بنده‌هایش بد نمی‌خواهد؛ پس من رهجو باید حرکتی از خودم انجام دهم.

همان‌طور که در وادی چهارم گفته شده از من حرکت از خدا برکت؛ اگر من همه چیز را به عهده خداوند بگذارم و بگویم خدایا برای من یک کیسه پول بفرست، همه چیز را برای من مهیا کن و من رهجو هیچ‌کاری انجام ندهم، در جای خود بنشینم و همه کارها به خودی خود از غیب به بهترین نحو برای من انجام شود که نمی‌شود. آقای مهندس کنگره را بنا نهادند همه ما می‌دانیم که این مکان یک مکان مردم نهاد است و به هیچ واحد و بنیادی وابسته نیست؛ پس وظیفه من فاطمه است که وقتی سبد را می‌چرخانند حمایت کنم؛ اگر از لحاظ علمی چیزی یاد گرفتم به هم لژیونی و دوست خودم انتقال و آموزش بدهم. نباید سکون پیدا کنیم و اجازه ندهیم که پایه‌های مالی کنگره خدایی نکرده ضعیف‌ شود؛ اگر من حمایت نکنم مسلم است مثل یک بنای خانه است که شما ساختید؛ اگر ما خوب پی‌ریزی نکنیم، پایه‌ها و ستون‌هایش را محکم نکنیم بعد از چند مدت این بنا فرو می‌ریزد.

وظیفه تک‌تک ما است که از لحاظ علمی و مالی هر کاری که می‌توانیم انجام دهیم و به قول معروف دستمان نلرزد؛ اگر سبد پول در کارگاه آموزشی به چرخش در آمد از همین سبد شروع می‌شود تا به سردار و بعد هم دنوری، پهلوانی و نشان بی‌نشانی برسیم. حالا هر کمکی از دستمان برمی‌آید باید انجام دهیم؛ اگر وسع من 100 هزار تومان است همان را در سبد می‌اندازم و اگر می‌توانم بیشتر کمک کنم چرا کمک نکنم؟ این آرامشی که من به‌دست آوردم که در گذشته هیچ‌کجا آن را به دست نیاورده بودم خیلی ارزشمند است؛ پس چرا باید الآن از تلاش خود غافل شوم و بگویم که هر کس هر کاری کرده وظیفه‌ او بوده است. نه هیچ‌وظیفه‌ای نداشتند. من بارها و بارها گفتم؛ وقتی که آقای مهندس رها شدند می‌توانستند تمام کنند و این پرونده را کلاً ببندند؛ ولی فکر آيندگان بودند و از هیچ تلاشی فروگذار نکردند، از ساعت 5 صبح در دفتر کارشان به من و شما خدمت می‌کنند؛ پس وظیفه من است که از هیچ‌تلاشی فروگذار نکنم. امیدوارم که بتوانم هر آن‌چه که از دستم برمی‌آید انجام دهم و برای کنگره‌60 کم نگذارم.

مرزبانان کشیک: همسفر شیوا و مسافر حجت
تایپیست: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
عکاس: همسفر انسیه رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرند

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .