از تاریکی تا روشنایی، به لطف کنگره۶۰ روزی که پا به این مکان مقدس گذاشتیم روزنهای از امید در دل تاریکی زندگی ما پدیدار شد. من و مسافرم هر دو گرفتار چالشها و رنجهایی بودیم که اعتیاد برای ما رقم زده بود؛ اما کنگره۶۰ فقط یک مکان نبود خانهای شد برای بازسازی و بازگشت به زندگی. با درمان مسافرم کمکم تاریکیها کنار رفتند و نوری آرام در قلب خانه ما روشن شد. زندگی ما رنگی دیگر گرفت، رنگی از آرامش، عشق و رهایی؛ اما تنها او نبود که درمان شد من نیز در این مسیر رشد کردم. آموختم صبور باشم، محکم باشم و به قدرت فراموششده زنانگی خود بازگردم.
یاد گرفتم که میتوانم زندگی را اداره کنم، بدون آنکه درگیر ترس و ناامیدی باشم. کنگره۶۰ فقط مسافرم را از بند اعتیاد رها نکرد؛ بلکه به من نیز پر و بال داد تا خودم را دوباره بسازم. از صمیم قلب سپاسگزارم از مهربانی و عشق استادم که صبوری را به من آموخت، نه با کلام، بلکه با حضور آرام و قلب پُر مهرش. هر بار که دلم میلرزید نگاهش قوت قلبم میشد. صدایش چون مرهمی بود بر زخمهایی که سالها در دل پنهان کرده بودم. حضورش برای من چون تکیهگاهی امن بود در میان طوفانهای درونیام.
کنگره۶۰ تنها مسیری برای درمان نیست راهی است برای تولدی دوباره؛ برای درک عشق و برای رسیدن به نوری که از دل تاریکیها میگذرد؛ حالا که به گذشته نگاه میکنم باورم نمیشود چه روزهای سختی را پشتسر گذاشتهایم. لحظاتی بود که گمان میکردم به پایان راه رسیدهایم؛ اما امروز میدانم آن تاریکی آغازی بود برای روشنایی مسیر زندگی ما. کنگره۶۰ به ما آموخت که هیچ بنبستی وجود ندارد؛ اگر امید را در دل زنده نگه داریم. یاد گرفتیم عشق یعنی ماندن؛ یعنی ساختن یعنی بخشیدن. اکنون با دلی روشن و قلبی آرام، زندگی را از نو آغاز کردهایم. با قلبهایی که هنوز زخم دارند؛ اما عشق، مرهم همیشگیشان است.
نویسنده: همسفر پریا رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم)
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر ژیلا (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صفادشت
- تعداد بازدید از این مطلب :
614