پنجمین جلسه از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دلیجان با استادی راهنما همسفر مهشید، نگهبانی همسفر مرضیه و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «وادی سوم (باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند.) و تأثیر آن روی من» روز چهارشنبه ۷ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که روزی من کرد در نمایندگی دلیجان خدمت کنم. از ایجنت همسفر پریسا، مرزبانان بسیار سپاسگزارم و همچنین از نگهبان جلسه همسفر مرضیه کمال تشکر را دارم که به من این فرصت خدمتگزاری را دادند.
دستور جلسه امروز به وادی سوم و تأثیر آن روی من میپردازد. باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند. وادیهایی که در کتاب عشق آمده نیرومند هستند و بر روی درههای جهل، خودخواهی، تکبر، وحشت و ناامیدی استوار شدهاند. این وادیها در قالب چهارده قانون بنیادین از قوانین آفرینش ارائه شدهاند. اگر دقت کنیم اینها مثل فرمولهای ریاضی هستند؛ یعنی اگر درست عمل کنیم، به نتیجه میرسیم و اگر درست عمل نکنیم، نتیجهای عاید ما نخواهد شد.
در وادی اول من تفکر کردن را در روزمرگیهای خودم به کار میبرم. وجود مشکلات برای من یعنی اینکه من باید برای آنها یک نقشه حمله بکشم. این نقشه باید دقیق و حساب شده باشد و راه به عقب نداشته باشد؛ باید با نگاه واقعبینانه به مشکلات خودم نگاه کنم. ممکن است در این مسیر دچار یأس و ناامیدی شوم و به وادی دوم برسم. در وادی دوم متوجه میشوم که پایان شب سیاه، سپید است و خورشید عالم تاب طلوع خواهد کرد. من باید از آن زندان نامرئی که دور خودم پیچیدهام، خارج شوم و فقط خودم میتوانم مشکلات خودم را حل کنم.
به وادی سوم میرسم که میگوید: «باید دانست هیچ موجودی به میزان خودِ انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند.» این وادی کلیدی کنگره است که با کلمه «باید» شروع میشود. نمیگوید «بهتر است»؛ بلکه تأکید دارد که حالا که به تفکر راستین رسیدید و تقریباً از آن پوچی و ناامیدی خارج شدید باید با پاهای خودت، نه با پاهای دیگران حرکت کنی. تمام مشکلات و مسائل خودت را خودت بپذیری. خداوند در حد توانت به تو مشکل میدهد. مشکل تو، روزی تو است و خودت فقط میتوانی مشکلات خودت را حل کنی. خداوند انسانها را در رنج آفریده است. مادر شادیها، رنج است.
طبق متن این وادی وجود مشکلات من یعنی اینکه من خیلی از بذرها را در زندگی خودم خواسته یا ناخواسته کاشتهام و سالها آنها را آبیاری کردهام. منظور از بذر، افکار من است. من در ذهن خودم در تصور خودم روزها دعوا میکنم، بگو مگو میکنم، انتقام میگیرم و قیاس میکنم. این وادی به من میگوید افکار منفی خودت را دور بریز و فقط خودت با نیروی درونی خودت قادر به حل مشکلات خودت هستی. مشکلات خودت را بپذیر و مسئولیت آنها را قبول کن. اگر این کار را کردی، گشایش برای تو انجام میشود و شعبده بزرگ هستی، پذیرش مشکلات و رها کردن آنهاست. اگر بتوانی این کار را انجام دهی، میتوانی گره مشکلات ات را باز کنی.
این وادی به من میگوید: برای حل مشکلات خودت صبر و بردباری داشته باش. مشکلات خودت را نمیتوانی به صورت شتابزده حل کنی. مشکلاتی که برای تو اتفاق میافتد، باید به صورت تدریجی حل شوند. این وادی به من میگوید: هر وقت که یک مشکلی برای تو به وجود میآید، آن پنج دقیقه اولی که تو داری تفکر میکنی، یک هورمونی به نام کورتیزول در مغز ترشح میشود و تو نمیتوانی درست تصمیم بگیری؛ پس همیشه برای مشکلاتت به آرامی حرکت کن تا بتوانی گره از مشکلاتت باز کنی.
این وادی میگوید: وقتی تفکر و حرکت میکنی، نیروهای تخریبی خودت را هم بشناس؛ زیرا شیطان به زیباترین شکل ممکن وارد افکار و اندیشه تو میشود و با تزریق افکار منفی، گوهر وجودی تو که اختیار است را از تو میگیرد و در آن صورت، عشق و محبت را از وجود تو خالی میکند. حالا مشکلاتی که برای من به وجود آمده را بررسی میکنم. اینکه من زانوی غم بغل بگیرم، هیچ مشکلی از مشکل من حل نمیکند؛ بلکه باعث میشود من به عمق ظلمات فرو بروم.
استاد امین میگوید: اگر مشکلات خودت را شناختی و فهمیدی چه مشکلی داری، پنجاه درصد قضیه حل است. در این صورت وقتی یک مشکلی به وجود میآید، نباید دنبال مقصر بگردی. این مشکل و شانس من است و از دیگران نباید توقع نداشته باشم. به نظر من اینکه در این وادی میگوید: مشکلات خودت را با دل و جان بپذیر، بسیار تأملبرانگیز است. من ساعتها در این مورد فکر میکنم که مشکلات خودم را با دل و جان بپذیرم؛ یعنی آنقدر باید مشکل را ببینم که وقتی با دل و جان پذیرفتم، خیلی زیباتر میشود.
برای من اصل بقای سختی در سیدی راهکار میگوید: مشکلات هست و این مشکلات تمام میشوند و یک مشکل دیگر باید شروع شود. اگر زندگی خودمان را ورق بزنیم میبینیم که سال گذشته یک مشکل داشتم و الآن یک مشکل دیگر دارم. وقتی این مشکل را دارم، خیلی راحتتر میتوانم مشکل خودم را بپذیرم و بگویم خدا را شکر که این مشکل را دارم. قطعاً کلید حل مشکلات من را خداوند به من داده و به نظر من این حرفها میتواند به من کمک کند. میتوانم از طبیعت الگو بگیرم. یک درخت همیشه در مقابل باد، سرما و طوفان ایستاده است و من میتوانم از درختان یاد بگیرم. درختان همیشه میگویند: «اگر میخواهی در مقابل مشکلات خودت باشی، ایستاده باش و کمر خم نکن. فقط خودت میتوانی به حل مشکلات خودت کمک کنی.» همچنین میگوید: «اگر مشکلی برایت به وجود آمد، از دیگران توقع نداری، اما میتوانی از مشورت دیگران استفاده کنی. تو تنها نیستی.»
استاد امین میگوید: وقتی که مشکلی برای شخص به وجود میآید، خداوند اذن داده و به او میدهد. چهقدر زیبا است که وقتی برای ما یک مشکلی به وجود میآید، در آن صورت میتوانیم دنبال مربی بگردیم. در این صورت به من اذن گوش شنوا داده میشود و من گوش شنوا پیدا میکنم. بسیار خوب است که وقتی یک مشکلی دارم، در مقابل راهنمای خودم، استاد خودم و مربی خودم فرمانبردار باشم و بدون چون و چرا به او گوش دهم. کاربردی کردن وادیهای کنگره خیلی سخت است. به نظر من تکرار آنها برای همین است و من هیچ وقت نباید ناامید شوم.
هر ساله که این دستور جلسات تکرار میشود خودم میگویم امسال مثلاً یک خط از آن را توانستم کاربردی کنم. به نظر من وادی اول تا سوم حدوداً ۲۴ صفحه است، اما دنیای کلمات و دنیای معانی چهقدر میتواند به من کمک کند. استاد امین میگوید اگر کسی وادی اول تا سوم را به طور کاربردی درک کند به درمان میرسد.
ما همسفرها، هم مسافر هستیم. ما مسافر جونز و مسافر نیکوتین هستیم؛ پس اگر وادی اول تا سوم را بتوانم عملیاتی کنم درمان اتفاق میافتد. یک همسفر خیلی مشکل جهانبینی دارد. اگر یک همسفر طبق صحبتهای استاد امین، در مصاحبهای که داشتند، وادی اول تا پنجم را کاربردی کند، من بعضی مواقع وادی عشق را ورق میزنم تا به چهاردهم برسم؛ اما وقتی این مصاحبه را خواندم گفتم: «عجله نکن برای سیدیهایی که ورق میزنی. هر ورق را زندگی کن. ببین این صفحه چه گفته و از این صفحهای که داری ورق میزنی، کدام را فهمیدی و به چه هدفی داری میخوانی.»
قسمت دوم وادی که میگوید تأثیر آن روی من، خیلی برای من تأثیرگذار است. من هر وقت که مشکلی برای من به وجود آمد، همیشه میگفتم شانس یا تقصیر دیگران است. این وادی به من گفت مشکلات خود را بپذیر. من در یکی از سیدیهای استاد امین شنیدم که میگفت هر مشکلی که به وجود میآید، کلیدش دست خداوند است و او به تو مشکل میدهد و میداند که تو زیر بار این مشکل میتوانی بایستی. پس کمر خودت را خم نکن و بایست. مشکلت را حل کن.
هر وقت که یک مشکل برای من به وجود میآید، به جای اینکه بنشینم غم و غصه بخورم، یاد وادیها میافتم. میگوید هر وقت یک مشکلی داری، یک نفس عمیق بکش. من یک نفس عمیق میکشم و احساس میکنم چهقدر آرام شدم. خدایا شکرت که من در این جهان زمینی هستم و مشکل دارم. برخی میگویند اگر ما مشکل نداشتیم، چهقدر خوب میشد. من میگویم هر روزی که بیدار میشوی و احساس میکنی آن روز مشکلی نداری، غم بچه، غم مسافر، غم زندگی، غم مادیات، وجود فیزیکی، در واقع در این جهان زمینی تو نیستی. یادم به این صحبت میافتد که همیشه در کتابهای درسی میخواندیم که در روز قیامت، مادر فرزندش را نمیشناسد. مشکل من مشکل چیست؟
فرزند من است. پس یعنی چه؟ یعنی اینکه هر زمانی من مشکل نداشتم، باید بررسی کنم که آیا من این کالبد، کالبد اولم نیست. همیشه وقتی که بیدار میشوم و چشمهای خود را باز میکنم و یاد مشکلاتم میافتم، میفهمم که من هنوز وجود فیزیکی دارم و هنوز پاهایی دارم که میتوانم با آنها راه بروم و مشکلاتم را حل کنم. خدا را شکر که تن سالمی دارم. خدا را شکر که عزیزانم هستند که میتوانم از مشورت آنها استفاده کنم و خدا را شکر که به من توانایی دادهاند. وادی سوم تأثیری که برای من داشت این است که وقتی یک مشکل را به خودم میچسبانم و مشکل را رها نمیکنم، حتی نمیدانم این مشکل چهقدر بزرگ است.
رها کردن مشکل یعنی اینکه وقتی مشکل را از خودم رها میکنم، اندازهاش را میفهمم. این وادی با دیگر اندازهها متفاوت است. من اکنون اندازه را فهمیدم و نیروی درونی خودم را با اندازه مشکل تطبیق میدهم. وقتی مشکل را از خودم رها میکنم، شاید وقتی مشکل به خودم چسبیده، آن حس و حالی که باید داشته باشم را ندارم. برای من، مشکل من آنقدر بزرگ نیست؛ اما وقتی رها میکنم، میبینم چهقدر زیباست.
یک گوشی بازی را به یک کودک میدهند. کودک میداند باید این بازی را ببرد تا به مرحله بعد برود. با لذت کافی و با آن لذت فوقالعاده زیاد، آن بازی را حل میکند. دنیا مثل یک بازی است. من شاید اگر یک کودک را با یک گوشی بدهم، خیلی راحت بازی را میکند و میداند از این مرحله باید رد شود. چندین بار به قول معروف نمیتواند بازی را رد کند و دوباره با امید و عشق به مرحله بعد میرود و شاید گیم اور شود و مجدد شروع کند. من در زندگی خودم چند بار گیم اور میشوم.
چهقدر میخواهم به عقب برگردم و فکر نمیکنم دیگر فرصتی داشته باشم. وادی سوم تأثیری که برای من داشت و خیلی توانستم در زندگیام کاربردی کنم، میگوید از نظر و مشورت دیگران استفاده کن، اما آن افرادی که میخواهی انتخاب کنی باید صالح باشند؛ اما یک موقع ممکن است عزیزترین و نزدیکترین شخص به من صالحترین نباشد.
خدا را شکر که مادرم دانا است و خواهرم دانا است؛ اما میگوید از انسانهای دانا و صالح استفاده کن. خدا را شکر که چتر حمایتی کنگره بر سر ماست. استاد داریم، مربی داریم و یک معلم بزرگواری مثل آقای مهندس داریم. چهقدر خوب است وقتی یک مشکلی برای ما به وجود میآید، به جای غم و غصه خوردن، من همیشه اپلیکیشن دژاکام را باز میکنم و گاهی اوقات یک جستجو میزنم و اصلاً نگاه نمیکنم کدام سیدی دارد میآید. میگویم این سیدی روزی توست.
گاهی اوقات که در جلسه مینشینم، میگویم امروز هر کسی که مشارکت کرد، هر سیدی که گفت، اذن گوش دادن این سیدی برای تو شده و تو با شنیدن اسم آن سیدی باید آن سیدی را گوش بدهی. این کلیدهایی است که برای زندگی خودم در نظر گرفتم و خیلی خدا را شکر میکنم که مسیرم به کنگره باز شد من کمی از وادی سوم را به صورت دلی صحبت کردم. خیلی سپاسگزارم از اینکه همسفر مرضیه من را به نمایندگی دلیجان دعوت کردند. خیلی خوشحالم. تکتک چهرههای شما برای من سرشار از آرامش است. نمایندگی دلیجان برای من سرشار از آرامش است. من انسانهایی که بوی آرامش میدهند را خیلی دوست دارم و صحبت خودم را به انتها میرسانم.
.jpg)
تایپیست: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون یکم)
عکاس: راهنمای تازهواردین همسفر کوثر
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
622