سلام دوستان محمد جواد هستم یک مسافر از لژیون هشتم شعبه نیمایوشیج بهشهر
قلم در توصیف دستان تو قاصر و آهنگ نگاهت ،قافیه بر شعرم برد،ای فرهیخته ی صاحب سخن.(مهندس)
چنگ بر ناقوس شاعرانه ها ترانه میکوبد و تلفیق عشق و ایمان، شمیم رضوان را وعده به یار می دهد ،در مأمن عاشقانه ها،من اینجا هستم .در لابلای مفاهیم چهارده وادی عشق مستانه در چرخش،حيراني سرآغاز هر نقطه بر سرخط دیگر من است .عجب ماجرایی دارد این راه ،سختی که سهل است و آسانی که دشواری را تعبیر میکند، زمزمه ی هایی که جهانم را در آینه ی آرامش آهسته گسترانید.و امروز حالم در سایه سار این باغ عجیب خوش است.حتی خیزران اینجا زیباست.و بوی صدای سالکی(مهندس) که در هبوط ثانیه هاعقل را فرمان میدهد ستودنی .نفس در نفس مرتبه میشمارد و در پایش واژه ها شاهکار معمار (مهندس)به کباده میکشد، ناز صدایت میکشم ، رعنای نگاهت ماندگار ای بنیان زیبا نهاد،تا هستی،هستی عشق می سراید ای غزل ساز فردای بی انگار.،سرزنده بمانی و طرح لبخندت التیام زخم های چون منی که توشه در راهت بست.تعادل در این آسمان چهارده رنگ معیار است و بر غیر ممکن ها در حاشیه میخندند.سفر را باید اینجا تجربه کرد،من مسافر شگفت انگیز این دنیای پیوسته در تکامل
دوش دیدم به لبش خنده ی مستانه بری می آید
خم سردار نظر کرد خبر در خبری می آید
وهم را به سبک بالی پروانه ولی سینه ی چاک
شمع جانان تو ریحان دلا بال وپری می آید
ساقیا وادی پیمان تو از قافله یک جرعه شراب
طلبی کرد و قناعت به لبت تشنه تری می آید
در هبوطت تب شیدایی فرهاد به میخانه کشید
گر طبیبی سر بیمار به احضار پرستار سری می آید
پرم از جور گناهی که به دیباچه ی صد ساله زدند
راهب کعبه مرا قبله دیدار وبه پندار گری می آید
سپاس فراوان از همه ی خدمتگزاران شعبه نیمایوشیج بهشهر .ایجنت محترم شعبه .مرزبانان خستگی ناپذیر و مهربان. راهنماهایان دوست داشتنی و در آخر تشکر و قدردانی ویژه از آقا رضا ابراهیمی به جهت زحمات بی شائبه و بی منتی که در مسیر درمان و رهایی بنده صورت دادند.امیدوارم بتوانم قدردان و پاسخگوی این همه مهر باشم.در وفای به عهد من امید به توفیق پیوسته جاریست .زندگیتون پر از اتفاقهای قشنگ .با تشکر
بارگذاری:مسافر مقداد لژیون پانزدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
324