English Version
This Site Is Available In English

در بین اشک‌هایم‌ خدا را صدا می‌زدم

در بین اشک‌هایم‌ خدا را صدا می‌زدم

به نام قدرت مطلق الله

 من قبل از کنگره همیشه سعی می‌کردم که مثل کوه استوار باشم، مثل درختان ایستاده باشم، ولی با کوچک‌ترین وزش باد ریزش می‌کردم و فرو می‌ریختم و همیشه دوست داشتم، که صورت خودم را با سیلی سرخ نگه دارم و گاهی وقت‌ها بود. که اصلاً امیدی به زندگی کردند نداشتم ولی ظاهر خودم را خوب نشان می‌دادم که مثلاً من در زندگی هیچ مشکلی ندارم. خودم را خوب نشان می‌دادم و هر گاهی که خسته می‌شدم اشک می‌ریختم و در بین اشک‌هایم خدا را صدا می‌زدم و جایی می‌رفتم که کسی شک‌هایم را نبیند. چون همیشه خدا را در کنار خودم می‌دیدم و همیشه این جمله را با خودم تکرار می‌کردم که اگر خداوند ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری و این جمله باعث می‌شد؛ که امیدی در دل من زنده شود و از این حرف من انگیزه می‌گرفتم و همیشه دنبال این بودم که خداوند دری از درهای بهشت را به روی من باز کند و این باعث شد، که صبر من زیاد و زیادتر شود. که توانستم به زندگی ادامه بدهم و گاهی هم به هم می‌ریختم و به طور کلی همه چیز را فراموش می‌کردم ناامیدی و ترس خیلی سریع به سراغم می‌آمد و با خودم می‌گفتم که خدایا چرا من چرا زندگی من چرا این همه مشکل چقدر امتحان و بعد شروع می‌کردم به قیاس کردند که چرا همه زندگی خوبی دارند. چرا زندگی من که از همه بیشتر زحمت می‌کشم چرا خدا زحمات مرا نمی‌بیند. بالاخره خداوند دلش به حال من سوخت و همان بهشتی را که نتظارش را می‌کشیدم مرا به آنجا دعوت کرد و همان بهشت کنگره ۶۰ بود، که وقتی وارد کنگره می‌شویم احساس می‌کنیم که تمام مشکلات زندگی را از روی دوش من برمی‌دارد و احساس می‌کنیم که تمام عزیزان محبت خودشان را دارند باهات تقسیم می‌کنند. وقتی که آموزش می‌بینیم امید در وجودمان زنده می‌شود و می‌توانیم خوبی‌ها را ببینیم و دیگر نمی‌توانیم بد باشیم و دوست داریم به دیگران خدمت کنیم و دست کسی را بگیریم و همیشه دوست دارم از خداوند سپاسگزار باشم. چه برای داشته‌هایم و چه برای نداشته‌هایم و از خداوند سپاسگزارم که اشک‌های الان من از سر شوق است، که می‌توانم خودم را ببینم خانواده‌ام را ببینم جامعه را ببینم و کل هستی را ببینم و اینها همه را مدیون آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم و از راهنمای خودم هم سپاسگزارم که آقای مهندس و راهنماهای عزیز از عصاره جان خودشان بخشیدند و از مال خودشان هم بخشیدند، که درد بشر را کاهش دهند. ما باید بدانیم که تنها پیوند محبت ما را به هم متصل می‌کند و این پیوند محبت است که درمان هر دردی است ما باید بدانیم که محبت و عشق و بخشندگی مکمل همدیگر هستند. ما اگر از خود نگذریم به خود نمی‌رسیم و اگر رها نکنیم چیزی به ما داده نمی‌شود و این قانون رهایی است امیدوارم با این صحبت‌هایم توانسته باشم دل کسی را نرم کنم که بتواند راه خودش را انتخاب کند.

تایپیست: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون تغذیه)

ویراستاری و ارسال کننده: همسفر سمیه نگهبان سایت

 همسفران نمایندگی شهباز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .