سومین جلسه از دوره پنجم جلسات آموزشی لژیون سردار کنگره ۶۰ نمایندگی تختجمشید با استادی مسافر سیاوش و نگهبانی مسافر محمد با دستور جلسه «جهانبینی ۱ و ۲» یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۴۵آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان سیاوش هستم مسافر،خدارا شکر می کنم که این اجازه را به من داد که در خدمت شما دوستان باشم وآموزش بگیرم.
دستور جلسه امروز جهانبینی ۱ و ۲ که تمام مشکلات من نداشتن جهانبینی بوده حالا چه در قبل و بعد از مصرف مواد مخدر و چه در زمان حال؛ جهان بینی یک تعریفی دارد یک جهان بینی درون داریم که ادراک تشخيص از خودمان هست که چرا حال من همیشه خوب نیست و چرا اصلا حالم بد می شود ویکی جهان بینی بیرون داریم که آن ادراکی هست که به تمام هستی و کائنات دارم.
درگذشته من انسان خوبی بودم و بهخاطر این که آن نیروهای درونی را نمیشناختم خیلی سریع وارد مقوله اعتیاد شدم و تمام زندگی خودم را به مرور زمان از دست دادم از اعتبار گرفته تا آبرو در محیط کار، خانواده، تحصیل همیشه با این مسئله درگیر بودم و وقتی وارد کنگره شدم به مرور زمان فهمیدم که مشکل اساسی من همان نداشتن جهانبینی است و توانستم اون نیروهای درونی را بشناسم و بتوانم و با این نیروها کنار بیایم ودیگر با این نیروها همراه نشوم و مقابله نکنم.
فهمیدم که یک نیروهایی هستند که می خواهند من به دانایی نرسم و با کمک سه ضلع تفکر تجربه آموزش توانستم اون نیروها را بهتر بشناسم و نیروهایی مثل ترس، منیت و ناامیدی که یک کار را بیشتر بلد نیستند و آن کار فقط خراب کردن حس های من بود خیلی تلاش میکردم که با همه خوب باشم با خانواده خوب باشم؛ کارهایم را درست انجام دهم ولی نمیشد وبه یکباره تمام داشته هایم فرو میریخت و فهمیدم که این کارها زیر سر نیروهای بازدارنده هست که مانع رشد و حرکت من میشود
وقتی که حس من خراب میشد دیگر توانایی فکر و اندیشه از بین میرفت و واقعا نمی دانستم که باید در آن لحظه چه کار کنم و لحظه سختی بود در کنگره توانستم با آموزش ها ذره ذره دانش و آگاهی خودم را بالا ببرم و با این نیروها در کنارشان زندگی کنم چرا که قبول کردم این نیرو ها نابود شدنی نیستن و همیشه در وجود من هستن و تنها سلاحی که میتواند جهل و نادانی را کم رنگ کند سلاح دانایی و آموزش هست
آنچه را که آموزش دیدم را باید کاربردی کنم؛ جهانبینی یک قوانین هست که من برای انجام هر کاری باید از این قوانین پیروی کنم؛ مثل خوب زندگیکردن تا زمانی که فقط من بفهمم جهانبینی خوب هست و هیچ اقدامی نکنم و آن را کاربردی نکنم هیچ اتفاقی برای من نخواهد افتاد زمانی تغییر اتفاق می افتد که در سکون نباشم؛ همه چیز در حرکت اتفاق می افتد و البته به مرور زمان
ذره ذره آن تغییراتفاق می افتد و من می توانم به خواسته هایم برسم قوانین رو باید یاد بگیرم و اجرایی کنم و از ضد ارزش ها فاصله بگیرم تا به آن جایگاه اصلی خودم که یک زمانی توسط نیروهای بازدارنده از من ربوده شده را پس بگیرم.
در جهانبینی یاد گرفتم که هم انرژی مثبت داریم وهم انرژی منفی برای حال خوب داشتن باید باانرژیهای مثبت همگام شویم؛ یعنی من نمیتوانم با ضد ارزش ها و با نیروهای منفی، انرژی مثبت بگیرم در پایان خدا را شاکرم که به برکت کنگره به تعادل نصبی رسیدم امروزه تا حدودی جایگاه خودم را پیدا کردم.
تایپ: مسافر سیاوش
عکس : مرزبان خبری مسافر حسین
ویراستاری:مسافر محمد جواد
تنظیم و بارگذاری : مسافر ابولفضل
- تعداد بازدید از این مطلب :
363