English Version
This Site Is Available In English

کنگره آغازیست که پایانش دست ما نیست

کنگره آغازیست که پایانش دست ما نیست

جلسه پنجم از دوره بیست‌ و نهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی سهروردی اصفهان با استادی دیده‌بان محترم مسافر مجید، نگهبانی ایجنت مسافر اصغر و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «هفته دیده‌بان» روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به‌کار کرد.

سخنان استاد:

امیدوارم حال همه شما خوب باشد. خداوند را بسیار شاکر هستم که امروز توانستم به این شعبه بیایم و در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. برنامه زنده است و اول جلسه ممکن است مشکلاتی پیش بیاید؛ همه این‌ها تجربه است. یادم هست سال ۷۹ بود و آن زمان، یک آقایی بود که نوشتارها دستش بود؛ امروز می‌آمد و فردایش نمی‌آمد؛ من دبیر شعبه بودم، موقعی که نوشتارها دستش بود، می‌رفت و روز بعد نمی‌آمد و موقع کلاس‌هایش می‌آمد.
آن آقا نیامد و نوشتارها را هم نیاورد؛ من بودم و آقایی به اسم بابک که دو نفری کل جلسه را بدون نوشتار با هرچیزی که بلد بودیم برگزار کردیم. از این اتفاقات پیش می‌آید؛ اتفاقاً خاطره می‌شود، خودتان را ناراحت نکنید و نگران نباشید. به‌قول آقای مهندس: «همه آدم‌ها اشتباه می‌کنند، مهم این است که دفعه بعد تکرار نشود.»
الآن اشتباه کردیم که دفعه بعد یاد بگیریم؛ البته ما همیشه در زندگی‌مان اشتباه می‌کنیم و مرتباً می‌گوییم دفعه بعد یاد می‌گیریم؛ اما باز یاد نمی‌گیریم و اشتباه را تکرار می‌کنیم.من این هفته عزیز را خدمت تمام همسفران، مسافران و کلیه دیده‌بانان و آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک می‌گویم.همچنین از تمام همکارانم که تلاش‌هایشان کمتر دیده می‌شود تشکر می‌نمایم.
خیلی از بچه‌هایی که سفر اول هستند و سفر آن‌ها تمام شده، فقط از دیده‌بان یک تعریفی شنیدند که شخصی با شال سفید است.فقط این اسم و جایگاه نیست؛ به‌خاطر آن مسئولیت خطیری است که بر گردن ما است. وظیفه دیده‌بان همانطور که اسمش روی آن است، دیدن و نظارت کردن است.
به غیر از بحث دیدن؛ بحث شنیدن، بحث تذکر دادن و بحث تذکر شنیدن است.فقط این نیست تنها بیاید، ببینند و ایرادات را بگیرد؛ نه اینطور نیست؛ من خودم در هر شعبه‌ای که می‌روم، نقاط قوت و نقاط ضعف آن را می‌بینم؛ اگر توانستم نقاط ضعف را برطرف کنم، توضیح می‌دهم و نقاط قوت نمایندگی‌هایی که می‌روم سر می‌زنم، می‌برم و انتقال می‌دهم به کنگره دیده‌بان‌ها (چهارده دیده‌بانی که هستند، تقسیم‌بندی کارهایشان را توضیح می‌دهند) تا آن دیده‌بان‌ها هم از این نکات مثبتی که در هر نمایندگی اتفاق افتاده، همه بتوانند استفاده کنند.
فقط این نیست که ضعف کار را ببینند؛ می‌آییم به نمایندگی‌ها و یک کار مشارکتی و گروهی انجام می‌دهیم.این را در شعبه هاتف گفتم؛ از نظر من جشن دیده‌بان، جشن چهارده نفر نیست؛ جشنی است که به همه ما مربوط می‌شود؛ چون تک‌تک ما در قوانینی که دیده‌بانان می‌گذارند سهیم هستیم.
اگر امروز می‌بینیم کنگره رشدی سریع و تصاعدی دارد، دلیلش این است که اعضایی دارد که طبق قوانین حرکت می‌کنند و همه حافظ حرمت، اصول و قوانین کنگره هستند. اصول و حرمت که مشخص است؛ یک‌سری اصل دارد که آقای مهندس از سال ۷۱ بنا نموده‌اند و حرمت‌ها را هم آقای مهندس نوشته‌اند که برگرفته از آموزش‌هایی بوده که از اساتیدشان آموختند و آمدند و حرمت‌ها را نوشتند و بند آخرش که مربوط می‌شود به جلسه امروز، قوانین کنگره۶۰ است؛ قوانین کنگره۶۰ را ما از خودمان در نمی‌آوریم؛ از سرکشی به شعبی که می‌رویم و نیازها را می‌بینیم که این قانون نیاز است.
این قوانین برگرفته از بازدیدهای دیده‌بانان از نمایندگی‌ها می‌شود و در مورد آن در کنگره دیده‌بانان صحبت کرده و به رأی می‌گذاریم که قانونی تصویب بشود یا خیر و تمام قوانینی را که من و چهارده دیده‌بان دیگر و آقای مهندس گذاشتند، شما همه اجرا می‌کنید.
مجری این قوانین مرزبان‌ها هستند و رابط بین دیده‌بان رابط و مرزبانان، ایجنت است که به‌عنوان بزرگتر شعبه و یک راهنما در این نمایندگی فعالیت دارد و ارتباط ما با آن نمایندگی توسط ایجنت است؛ یعنی ایجنت موظف است هر ماه گزارش عملکرد شعبه را برای ما ارسال کند.
ما یک نیرویی داریم که هر ماه فایل اکسل آن را می‌فرستد و هر سه ماه جمع می‌زنند، شش‌ماهه و یک‌ساله و آن‌ها آنقدر دقیق این مطالب را می‌نویسند، بررسی می‌کنند و برای ما ارسال می‌کنند که ما راجع‌به این مسائل می‌توانیم تصمیم‌گیری کنیم. حرف، حرف حساب کتاب است؛ من باید بدانم سال ۱۴۰۲ چقدر رهایی داشتیم؛ سال ۱۴۰۳ چه تعداد رهایی داشتیم و بتوانم برنامه‌ریزی کنم.
اگر من عدد و ارقام نداشته باشم نمی‌توانم برای سال ۱۴۰۴ برنامه‌ریزی کنم؛ پس این نظریه‌ها و قوانین برگرفته از داده‌های شما است؛ اگر اداره کردن این ۱۸۰ هزار نفر در ۱۵۰ نمایندگی با پارک‌ها و کلینیک‌ها و در جاهای مختلف، این‌ها نیاز به مشارکت شما داشته که ما بتوانیم کار انجام بدهیم و شما الحق‌والانصاف عملکرد خوبی داشته‌اید.
اگر یک نمایندگی عملکرد خوبی دارد این فقط بستگی به مرزبان‌ها و ایجنت ندارد یا بستگی به راهنماها ندارد؛ البته مرتبط هستند؛ ولی همیاری همه کنگره را می‌خواهد از آن کسی که سفر اول است و وارد کنگره می‌شود تا ایجنت و دیده‌بان و راهنما؛ پس اگر می‌گویم امروز جشن دیده‌بان است، جشن همه ما است؛ به‌خاطر این که شما هم در اجرای قوانین و کمک به نوشتن این قوانین به ما کمک می‌کنید.
امیدوارم که همینطور ادامه پیدا کند که قطعاً کنگره آغازی است که پایانش دست ما نیست و مدیریت آقای مهندس به شکلی بوده که من فکر می‌کنم تا هستی هست به همین شکل رو به رشد خواهد بود؛ ممکن است امسال نسبت به ۵ سال پیش رشد بهتری داشته باشیم؛ ولی افتی نداشتیم و این به‌خاطر همیاری و کمک شما است و تمام کنگره باهمدیگر حرکتمان را انجام می‌دهیم.
ما همان ید واحده هستیم که آقای مهندس خیلی در سی‌دی‌هایشان در موردش صحبت می‌کنند. همه ما یک هدف مشترک داریم؛ همه تلاش می‌کنیم برای پیشبرد اهدافمان در هدف مشترک. هدف تک‌تک ما رهایی انسان‌ها است؛ حتی مسافری که امروز به‌عنوان سفر اولی وارد نمایندگی می‌شود، آن هم هدفش با من یکی است؛ من هدفم کلی است و به کل نگاه می‌کنم؛ چون وظیفه و جایگاهم به‌گونه‌ای است که باید کلی‌نگری کنم.
آن شخصی هم که الآن آمده است، مثل سال ۷۹ من است؛ من آمدم خودم رها شوم و هدفم رهایی یک انسان بود؛ من هدفم آن روز با آقای مهندس یکی بود؛ آمده بودم یک انسان که خودم هستم را به‌رهایی برسانم؛ رها شدم، آموزش دیدم و به من یاد دادند که باید به دیگران کمک کنم؛ باید ببخشم.
اوایل برای ما خیلی سخت بود؛ الآن شما امکانات فراوانی در دسترس دارید؛ ما کل دارایی‌مان در کنگره۶۰ وادی اول، دوم و سوم بود، آن هم هر روز باید می‌رفتیم ده تا کپی می‌گرفتیم و وضعیت مالی خوبی هم نداشتیم، تا آن روز تازه‌واردین که می‌آیند کپی‌ها را به آن‌ها بدهیم که بخوانند.آقای مهندس که صحبت می‌کردند، اگر به صحبت‌هایشان می‌رسیدیم که هیچ؛ وگرنه از دست رفته بود.
الآن شما سی‌دی ۱۰ سال پیش را هم که بخواهید در اپلیکیشن هست. آن زمان با آموزش‌هایی که آقای مهندس به ما دادند، به ما یاد دادند که بخشیدن چه هست؛ ما همیشه بخشیدن را از دید مالی نگاه می کنیم، فکر می‌کنیم اگر امروز به کسی پولی دادیم این یعنی بخشش، این هست؛ ولی به قول آقای مهندس: «پول است، جان نیست که آدم راحت بدهد.» پول دادن یک بخش مهمی است؛ ولی بخشیدن فقط به پول و مادیات نیست؛ بخشیدن یعنی که یک نفر یک علمی را دارد، می گویند: «زکات دانش، نشر آن است»؛ آقای مهندس از دید من خیلی بخشنده است؛ زیرا تمامی اطلاعاتشان را در اختیار ما قرار می‌دهند.
خیلی‌ها می‌آیند و اطلاعاتشان را مخفی نگه می دارند که بتوانند از آن به‌صورت بهینه استفاده کنند. من یادم هست که یک آقایی رفت در یک شهرستانی اطراف تهران ، یک انجیو زد و از مطالب کنگره استفاده کرد؛ آمدند به آقای مهندس گفتند که می‌توانید شکایت کنید و این آقا از نظر حقوقی مجرم شناخته می‌شود.
آقای مهندس گفت: آیا در نوشتارها دست برده است؟ گفتند نه دقیقاً همانی است که شما می‌گویید؛گفتند به آن شخص زنگ بزنید تا از این به بعد بیاید و نوارهای کاست را از خود ما بگیرد و بابتش پولی پرداخت نکند؛ این یعنی بخشیدن.
راهنمایی که می‌آید و سه چهار ساعت وقت برایتان می‌گذارد؛ یعنی دارد می‌بخشد. ایجنت، مرزبان، دیده‌بان، همه و همه، هرکس به‌نوعی دارد می‌بخشد؛ این بخشیدن اولین ثمره‌اش به خود فرد بخشنده برمی‌گردد، هم مادی برمی‌گردد و هم معنوی و برگشت آن صددرصد است.ما در کنگره۶۰ نزدیک به ۸ هزار خدمتگزار داریم که یک هزار تومنی کسی حقوق نگرفته است. برای چی می‌بخشند؟ می‌بخشند تا یک انسان به‌رهایی برسد.
می‌بخشند تا خودشان به آرامش برسند. من خودم امروز که به عنوان دیده‌بان و استاد جلسه اینجا نشسته‌ام و خدمت می‌کنم اصلاً منت بر سر کسی ندارم؛ اولویت من و برداشت خودم این است که دارم آموزش می‌گیرم‌. با ۲۵ سال حضور در کنگره، دیدم که یک سفر اولی که شاید یک ماه است که می‌آید در جلسه، یک حرفی می‌زند که من بعد از ۲۵ سال اصلاً فکر هم راجع‌به آن نکردم و این یعنی آموزش.
همه خدمتگزارانی که در کنگره هستند و خدمت می‌کنند: یعنی دارند اول به خودشان خدمت می‌کنند؛ زیرا دارند آموزش می‌گیرند و دوم دارند خدمت می‌کنند به‌رهایی انسان که دیده‌بان‌ها هم بخشی از این خدمتگزاران در کنگره هستند، چهارده نفرند در مقابل ۸ هزار نفر.
ما بخشی از این خدمتگزاران هستیم که هرکدام یک وظیفه‌ای داریم؛ بر فرض من دیده‌بان امور مالی هستم؛ دیده‌بان راهنمایان آقای تراب‌خانی است، دیده‌بان همسفران خانم کماندار است، دیده‌بان مرزبان‌ها آقای مجدیان است، شهرستان‌ها و ورزش آقای حکیمی است و ... تمام دیده‌بان‌ها هرکدام مثل معاونت‌ها در اختیار شما کار انجام می‌دهند که در هر بخشی که مسئولش هستند نظارت می‌کنند.
یک بخش دیگری داریم که این وظیفه خیلی مهم‌تر  است برای نوشتن و اجرای قوانین؛ این که هرکدام از دیده‌بان‌ها تعدادی نمایندگی زیر نظرشان است و موظف هستند که به این نمایندگی‌ها سر بزنند، ببینند، کمک کنند، تجربیاتشان را بگویند و از تجربه دیگران کسب کنند و در پیشبرد اهداف کنگره فعالیت کنند.
این دو بخش از فعالیت ها بود؛ حالا بر فرض که آقای مجدیان دیده‌بان مرزبانان است، یک کار خطیر دیگری هم دارد که کمتر دیده می‌شود، تمام ساخت‌وسازها، نظارت‌ها و کار مهندسی کنگره بر عهده آقای مجدیان است. انتخاب ایجنت‌ها برعهده آقای خدامی می‌باشد، آقای ترابخانی دیده‌بان رابط است.
من دیده‌بان امور مالی هستم و دیده‌بان استان اصفهان و چهارمحال بختیاری می‌باشم؛ همچنین به دانشگاه قشم می‌روم و راگبی هم می‌روم. آقای حکیمی ورزش شهرستان‌ها را انجام می‌دهند و الی آخر... آقای بابک لطفی، آقای سنچولی هرکدام به یک نوعی در یک بخشی فعالیت می‌کنند و ما موظف هستیم که تمام برداشت‌ها و گزارشات خود را از نمایندگی‌هایی که در حیطه کاری خودمان می‌باشد و جلسات آن ۱۵ روز یک بار می‌باشد را به کنگره دیده‌بانان ارائه بدهیم و از روی آن‌ها قانون می‌نویسیم و به مرزبانان می‌دهیم.
مرزبانان مانند پلیس‌ها هستند، همانطور که نماینده مجلس قانون را می‌نویسد و به پلیس می‌گوید که سر چهارراه اجرا کن، مرزبان‌ها هم این‌گونه هستند؛ قانونی که ما می‌نویسیم و به آن‌ها می‌دهیم، آن‌ها به شما دیکته می‌کنند.کار تشکیلاتی کنگره۶۰ به شکل امروزی نبود.
یک روزی، یکی بود یکی نبود، غیر از آقای مهندس هم هیچ‌کس نبود؛ آقای مهندس خودش هم مسافر بود، هم نگهبان، هم دیده‌بان و هم بنیان کنگره۶۰ بود؛ یعنی همه تشکیلاتی که ما امروز داریم را خودش به تنهایی داشت. سال  ۱۳۷۸ کنگره شکل گرفت و سال ۱۳۷۹ من به کنگره آمدم و همان‌طور که آقای مهندس خودشان روز چهارشنبه بیان کردند در آن سال‌ها یک نفر که به کار آشنایی داشت را به‌عنوان دیده‌بان انتخاب کردند و بعد نفر دوم، سوم، چهارم و پنجم را نیز این‌گونه انتخاب کردند.
از آن گروه اولیه دیده‌بانان دیگر هیچ‌کسی در کنگره حضور ندارد و فقط من و خانم آنی بزرگ هستیم که باقی مانده‌ایم. دوره دیده‌بانی ۴ سال می‌باشد و به صلاحدید کنگره دیده‌بانان رأی‌گیری می‌شود و یک‌سری می‌روند و یک‌سری جدید می‌آیند.
ما در بیرون از کنگره دیده‌بان نداریم، تنها کسی که بیرون از کنگره دیده‌بان داریم و از دید خود من خودش یک کنگره‌ای تمام عیار است و آن‌قدر که ایشان با آقای مهندس مرتبط هستند، ما هیچ‌کدام مرتبط نیستیم و آن‌قدر که با همدیگر مکاتبه دارند ما هیچ‌کدام با آقای مهندس مکاتبه نداریم و ایشان پروفسور ویلیام وایت هستند که به‌عنوان دیده‌بان روابط بین‌الملل هستند و به غیر از ایشان ما دیده‌بان خارج از کنگره نداریم.
در نوشتارها هم می‌خوانیم که قانون‌گذارها از بین اعضای مسافران و همسفران انتخاب می‌شوند. در قدیم می‌گفتند فقط کسانی که در تهران زندگی می‌کنند باید دیده‌بان شوند؛ ولی آقای کامران شریفیان دیده‌بان شدند، همچنین آقای اصغر منصوری، آقای مهدی سنچولی، آقای مهدی صدیقی و از شهرهای مختلف دیگر هم به‌عنوان دیده‌بان انتخاب شدند و فقط این نیست که ما بگوییم دیده‌بانان باید از تهران انتخاب شوند.
من باید در استان اصفهان و چهارمحال بختیاری بگردم و از بین بچه‌ها ،دیده‌بان انتخاب کنم. آقای لطفی‌پور در خراسان، آقای حکیمی در استان‌هایی که زیر نظرش است و آقای ترابخانی در استان خوزستان می‌گردند و از بین بچه‌ها دیده‌بان انتخاب می‌کنند.
دوره دیده‌بانی ۴ ساله است و بعد از ۴ سال دوباره عوض می‌شوند و آقای مهندس فرمودند که ممکن است ما هم عوض شویم؛ ولی یک تعدادی از دیده‌بانان باقی می‌مانند؛ چون کارهای کلیدی را بر عهده دارند. یک‌سری هم جدید می‌آیند و این جایگاه را تجربه می‌کنند، در این جایگاه خدمت می‌کنند و آموزش می‌بینند.
این پایان دوره‌ها قطع رابطه با کنگره نیست؛ اگر قرار باشد که همه راهنمایان در کنگره در جایگاه خود بمانند برای چه امتحان کمک راهنمایی می‌گیریم؟ ۱۲ هزار نفر در آزمون کمک راهنمایی شرکت کردند و ۹۰۰ نفر قبول شدند؛ اگر قبلی‌ها نمی‌رفتند ما الآن نمی‌توانستیم بیاییم  و ما هم باید برویم و بعدی‌ها بیایند.
ما در هر جایگاهی که قرار می‌گیریم، باید پیمان ببندیم؛ یعنی من به‌مدت ۴ سال در جایگاه فلان می‌خواهم خدمت کنم، حالا دیده‌بانی یا راهنمایی فرقی نمی‌کند و اگر دوره خدمت هر کس تمام شد به معنی این نیست که باید از کنگره برود؛ کنگره به هیچ‌کس نمی‌گوید که برو.
یک روز آقای مهندس من را صدا کردند و گفتند می‌خواهم جایگاه دبیر کنگره را از شما بگیرم. من ۱۷ سال بود که دبیر کنگره دیده‌بانی بودم و گفتم این جایگاه مال من نیست که از من بگیری، من قرار بود ۱۴ ماه خدمت کنم، چند دوره هم به شما اعلام کردم و شما به من فرمودید هرموقع خودم صلاح بدانم عوض می‌کنم و گفتم الآن من چه موقع باید خدمت خود را تحویل بدهم؟ آقای مهندس فرمودند که شوخی کردم و من را بغل کردند و خندیدند.
من گفتم آقا شما جدی هم که بگویید من خدمت خود را تحویل می‌دهم و شما تنها کاری که نمی‌توانید بکنید، این است که من را از کنگره بیرون کنید؛ چون شما خودتان همیشه می‌گویید که هیچ‌کس نمی‌تواند ما را از کنگره بیرون کند. خدمت کردن در بعضی جایگاه‌ها خیلی لذت‌بخش است، من خودم هیچ جایگاهی را با راهنمایی عوض نمی‌کنم.
این جایگاه برایم خیلی مقدس است؛ یعنی هر جایگاهی در کنگره۶۰ مقدس است، همین صندلی که به ما می‌دهند به نظر من مقدس است، حالا منظور من جایگاه خدمتی کسانی است که شال دارند؛ ولی در تمام این شال‌هایی که در کنگره وجود دارد، من عاشق جایگاه راهنمایی هستم. در سال ۱۳۸۰ با وجود همه عشقی که به جایگاه راهنمایی داشتم؛ ولی آن را به اولویت کنگره بخشیدم و گفتم آن را نمی‌خواهم.
اصلاً قرار نبود من مسئول دیده‌بانی شوم. آن زمان‌ها، مثلاً جلسه یکشنبه‌ها یک خزانه‌دار برای خودش داشت و جلسه ‌سه‌شنبه‌ها هم یک خزانه‌دار که پول‌ها را در ۱۲ جلسه جمع می‌کردند و جلسه سیزدهم به کنگره نمی‌آمدند یا خزانه‌ که پول بود، شب همه جمع می‌شدند و به پارک لاله می‌رفتند و عرق می‌خریدند و همان جا هم عرق را می‌خوردند و بعد هم می‌رفتند؛ آخر دوره هم می‌گفتند که خزانه نیست یا گم شده است یا خزانه را برده‌اند.
اصلاً فکر نمی‌کردم که من بیایم و بشوم دیده‌بان امور مالی! یک روز به آقای مهندس گفتم آیا می‌شود این خزانه‌ها را از همه بگیری و به من بدهی؟ آقای مهندس فرمودند: چرا که نمی‌شود، از امروز تو خزانه‌دار باش، خیلی هم مخالفت شد و درگیر شدیم، آن سال‌ها من یک موتور داشتم و بعد از چند وقت یک پراید خریدم، همه می‌گفتند که پول‌های کنگره را برداشته و برای خودش ماشین خریده است.
حالا اصلاً دلگیر نیستم ولی با همه آن فرازونشیب‌ها احساس کردم که در این جایگاه بهتر می‌توانم خدمت کنم و با وجود این که من عاشق جایگاه راهنمایی بودم، حس کردم که نیاز کنگره اینجا بیشتر است و من باید اینجا خدمت کنم. آقای مهندس هم مرا راهنمایی کردند و کم‌کم وضعیت مالی را سروسامان دادیم.
در آن سال‌ها من یک دفتر صد برگ داشتم که نصف آن را کارهای خودم را در بازار، اول دفتر انجام می‌دادم و حساب‌وکتاب‌های کنگره را هم از آخر دفتر انجام می‌دادم؛ چون پول نداشتیم دفتر بخریم. آقای مهندس هم تک‌تک برگه‌های آن دفتر را امضا کردند و گفتند این بماند به یادگار. کل خزانه روز یکشنبه می‌شد مثلاً ۲۴۰۰ تومان در ۱۴ جلسه، کنگره این روزها را داشته با سختی‌های بسیار؛ ولی آسان بالا آمده است.
برای چه با آن سختی‌ها آسان بالا آمده است؟چون مبدأ و مقصدش مشخص است، نقشه راه را هم که به ما می‌دهند. گفتم که در آن سال‌ها اگر ما به جلسه در کنگره نمی‌رسیدیم، دیگر صحبت‌های آقای مهندس را نشنیده بودیم و از آموزش جا می‌ماندیم؛ سختی بود دیگر ولی الآن شما به راحتی اپلیکیشن را می‌زنید و سی‌دی ۸ سال پیش را هم می‌آورید و گوش می‌دهید و بر حسب نیازتان از آموزش‌های کنگره استفاده می‌کنید قدر این لحظات را بدانید.
در اینجا یاد کنم از آقای کامران شریفیان که ایشان دیده‌بان بودند؛ همچنین از آقای سعید ملکی، آقای مهدی سرودی، آقای معین رضاخان و چند تا از بچه‌های دیگر که به رحمت خدا رفتند مثل آقای کوروش. تمام افرادی که به کنگره می‌آیند چه سفر اولی و چه سفر دومی، هرکدام در کنگره یک نقشی دارند، ما باید بگردیم و نقشمان را در کنگره پیدا کنیم.
من شاید اوایل اگر آقای مهندس نبود بعد از ۵ الی ۶ ماه از کنگره رفته بودم؛ ولی آقای مهندس نقش من را به من نشان دادند؛ پس ما باید بگردیم و نقش خودمان را در کنگره پیدا کنیم که اصلاً برای چه آمده‌ایم روی این صندلی‌ها نشسته‌ایم؟
وقتی در مسیر قرار می‌گیریم خداوند هم به ما کمک می‌کند؛ زیرا خداوند در قرآن می‌فرماید: «خداوند سرپرست و راهنمای کسانی هست که می‌خواهند از تاریکی خارج شوند.» وقتی در مسیر مستقیم قرار می‌گیرید خداوند هم دستتان را می‌گیرد و به شما کمک می‌کند؛ ولی فقط نه اینکه بگوییم ما حرکت می‌کنیم، اصلاً چنین چیزی نداریم، یک ضرب‌المثل هست که می‌گوید: «جامه اشتر ببند و بعد توکل کن» یا «از تو حرکت از خدا برکت».
حتی در کلام‌الله هم راجع به این مطلب صحبت شده است که خداوند می‌فرماید: «اول عزیمت کن بعد توکل کن.» اگر من بیایم و روی صندلی بنشینم و به حرف راهنما گوش نکنم و هر کار که خودم دوست دارم انجام بدهم؛ یعنی عزیمت نکرده‌ام، باید در مسیر قرار بگیرم. ان‌شاالله که همه ما در مسیر قرار بگیریم و به همدیگر کمک کنیم و به همه افرادی که نیازمند هستند، کمک کنیم تا افراد بیشتری را از تاریکی‌ها خارج کنیم.
آقای مهندس ما را فقط از تاریکی اعتیاد خارج نکردند؛ بلکه از تمام تاریکی‌ها خارج کردند و به ما درس زندگی کردن یاد دادند. امیدوارم که همه ما که در کنگره آموزش می‌بینیم، بدانیم که فقط گوش‌کردن و نوشتن سی‌دی نیست، عمل به آن مهم است و باید آن را از قوه به فعل درآوریم؛ باید تمرین کنیم که سرزنش نکنیم، تهمت نزنیم، تجسس نکنیم.
وظیفه دیده‌بان، دیدن است، وظیفه قاضی قضاوت است؛ ولی من در مسند قضاوت وقتی بروم که آن مسند را ندانم، آن می‌شود «جهالت». من اگر می‌آیم می‌بینم، به جهت ارتقاء است، به جهت رشد و توسعه کنگره می‌باشد. اگر ایراداتی را در کنگره می‌گیریم به‌خاطر این است که نقاط ضعف برطرف شود.
در پایان مجدداً هفته دیده‌بان را خدمت تمام دیده‌بانان کنگره۶۰ تبریک می‌گویم. همچنین به خانم آنی بزرگ تبریک عرض می‌کنم که سیستم همسفران را سروسامان دادند تا بخش همسفران شکل گرفت و در این راه بسیار تلاش کردند. از خانم آنی کماندار تشکر می‌کنم  که ادامه راهشان را دادند. امیدوارم که خداوند به خانم آنی بزرگ و آنی کماندار سلامتی عنایت فرماید.
هفته دیده‌بان را به خاندان آقای مهندس و خانواده محترمشان و تمام اعضای کنگره۶۰ تبریک می‌گویم.

در ادامه جلسه مراسم تقدیر از دیده‌بان محترم مسافر مجید با شور فراوان انجام شد.
گزارش تصویری:


عکاس: مرزبان خبری مسافر رسول، همسفر مرضیه ل5، همسفر محبوبه ل4
تایپ: همسفر اعظم ل4، همسفر فرزانه ل8
تنظیم و ارسال: مسافرجواد ل۱۴

مسافران و همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .