جهانبینی به ما میآموزد که مسائل را فقط از یک زاویه خاص نبینیم، انسانی که قدرت تفکر بالایی دارد، نمیتواند همه مسائل را حل کند؛ باید از همه زوایا به مسائل بنگریم.
مشکلات، رنجها و نتایج بد، الفبای یادگرفتن هستند. زمانی که انسان دچار رنج میشود، به دنبال چاره میگردد، به دنبال استاد میگردد و این باعث میشود گوش شنوا پیدا کند و نیاز به آموزش را در خود میبیند؛ انگار رنج، مانند تلنگر یا آلارمی است که به انسان داده میشود تا دوباره در مسیر آموزش قرار بگیرد، در مسیر درست حرکت کند و در شرایط مطلوب بماند و به رشد خود ادامه دهد؛ ولی اگر انسان فراموش کند، این چرخه دوباره تکرار میشود؛ یعنی دوباره دچار رنج و مشکلات میشود و بهطرف تاریکیها حرکت میکند.
اگر انسان رنج و سختی را متوجه شود و فلسفه آن را درک کند، برای انسان مانند نفت خام یا معدن میماند. انسان هرچقدر رنج بیشتری کشیده باشد، به همان مقدار میتواند آبادی بیشتری ایجاد کند. پس انسان باید رنج را درست تفسیر کند؛ چرا که تفسیر مسائل و رنجها، تعیینکننده است.
یکی از مسائلی که در جهانبینی به آن اشاره میشود، مسئله منیت است. منیت باعث میشود انسان نتواند از حضور در جمع و از معاشرت با کسی لذت ببرد؛ نتواند از زندگی لذت ببرد و از انسانها فاصله میگیرد. در مسئله منیت، باید دانایی را به دانایی مؤثر تبدیل کرد؛ یعنی دانایی از عقل به قلب برسد و این پروسه ممکن است سالها زمان ببرد. انسان زمانی منیت را یاد میگیرد که نخواهد از همه بهتر باشد و در رقابت باشد؛ چون همه در انسان بودن برابر هستند و زمانی به این مسئله میرسد که بداند تجربه بسیار مهم است؛ تجربه زندگیکردن با انسانها، تجربه معاشرت با انسانها و برخورداری از لحظات شاد.
تغییرات حس، در انسان خواصی را ایجاد میکند؛ انسان تابآوری را میآموزد. اینکه نباید خود را از تجربهکردن محروم کند، باید فعالیتهای مختلف را انجام دهد تا حسهای مختلف را تجربه کند و این تجربه، در ادامه رشد را به همراه دارد. باعث میشود استعدادها و تواناییها در انسان شکل بگیرد و انسان از حالت تکبعدی بودن خارج شود. کار نیروهای منفی این است که انسان هیچ حس و تجربه جدیدی نداشته باشد و همه چیز یکنواخت باشد؛ در این صورت فهم در انسان به وجود نمیآید و رشد نمیکند.
حرکت با جهان و آفرینش همسو است و هیچچیز در جهان، در سکون نیست. سکون، خواست نیروهای بازدارنده است. نیروهای الهی، حرکت را به وجود میآورند. اگر انسانی از تلاش و حرکت بیزار و دور باشد، به تاریکیها نزدیک میشود و نتیجه این کار، بیماری و افکار منفی است. پس این فلسفه سختی است که به انسان رنج و سختی وارد میشود تا از حالت سکون خارج شود و حرکت کند و در مسیر رشد باشد.
در کلامالله شریف، یکسری قوانین است که شاید آن را درک نکنیم؛ ولی دلایل خاصی دارد؛ اینکه اگر انسانی مرتکب گناهی شد، تنبیه شود؛ اگر انسانی در جهت شر و تاریکی حرکت کند، نیروی تاریکی در آن کالبد میرود و کالبدش بیت حشرات میشود، فلسفه تنبیه، این است که تاریکی از کالبد انسان بیرون بیاید.
به پدران و مادران اختیار داده شده است که روح فرزندان را پرورش دهند. پدران، معلم پسران و مادران، معلم دختران هستند. پدر و مادرها نباید خدمتکارهای دربست بچهها باشند، اگر برای فرزندان، فقط راحتی و امکانات فراهم کنید، شما به جن فرزندتان کمک و خدمت میکنید. این زحمت کشیدن و تلاشکردن است که کالبد را امن میکند؛ پس آنها را تکبعدی تربیت نکنید.
در کتاب ۶۰ درجه آمده است که به فرزندان خود علم، هنر و کتاب خداوند را آموزش بدهید؛ خلق درست انسانی را آموزش بدهید؛ فرزندان خود را قدردان و قدرشناس تربیت کنید.
نگارش و تایپ: همسفر نعیمه رهجوی همسفر رویا (لژیون هشتم)
ویرایش: همسفر نعیمه رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم) دبیر اول
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
86