English Version
This Site Is Available In English

دیده‌بانان نگهبانانی برای مسیر روشنایی

دیده‌بانان نگهبانانی برای مسیر روشنایی

وقتی به سال‌های اولیه کنگره60 فکر می‌کنم، گوئی به یک نقشه دقیق و حساب شده نگاه می‌کنم. مهندس دژاکام از همان روزهای اول چشم‌اندازی وسیع داشتند، انگار می‌دانستند این راه روزی تا کجای مسیر درمان اعتیاد پیش خواهد رفت. اسم کنگره را هم که انتخاب کردند، نشان از همین وسعت نظر داشت، جایی که قرار بود کنگره جهانی برای همه افراد خواهان رهایی از آتش ویرانگر اعتیاد باشد. طبیعتاً هر جمع بزرگ و ارزشمندی نیاز به نگهبانانی دارد که علاوه بر قانون‌گذاری با نگاه منطقی و سرشار از محبت، هم قوانین را بدانند، هم دلشان برای مسافران و همسفران بتپد و این‌جا بود که دیده‌بانان کنگره پا به عرصه گذاشتند.

مهندس خودشان اولین دیده‌بان بودند و بعد، با همان دقت و ظرافتی که در تمام کارهایشان دیده می‌شد، دیده‌بانان بعدی را انتخاب کردند. حالا بعد از بیست و هفت سال، 17 نفر دیده‌بان مثل ستون‌های استوار، این بنای عظیم را نگه داشته‌اند. وقتی به شال سفیدشان نگاه می‌کنم، یاد همان جمله کتاب شصت درجه می‌افتم که سفید را نماد پاکی می‌داند. این شال سفید گوئی یادآور این است که دیده‌بانان باید بکوشند که از هر غرضی پاک باشند، تا بتوانند راه را درست نشان دهند.

انتخاب دیده‌بانان کار ساده‌ای نیست. کسی به این مقام می‌رسد که سال‌ها در مسیر آموزش و خودسازی قدم زده باشد تا آن سه ضلع مهم عقل، عشق و ایمان  در وجودش به تعادل نزدیک شده باشد. این افراد نه تنها قانون‌ها را بلدند، بلکه می‌دانند چه وقت باید سخت‌گیر باشند و چه وقت باید مهربانی کنند. از همین رو است که آقای صداقت می‌گفتند کمیته انضباطی مثل گاردریل جاده است؛ نه برای محدود کردن، که برای حفظ جان مسافران یا آقای اشکذری که همیشه تأکید داشتند اگر کسی خطایی کرد، به جای دلخوری باید به فکر آموزشش بود، چون شاید فقط نادانسته مرتکب اشتباه شده است و این جملات بیانگر هیچ چیز جز تزکیه و پالایش و استمرار در دریافت آموزش‌ها نیست.

این روزها که هفته دیده‌بان است، دلم پر از احساس سپاس است. چطور می‌شود از کسانی تشکر کرد که بی‌صدا و بی‌منت، شبانه‌روز مراقب این مسیر هستند؟ شاید بهترین راهش این باشد که در مسیر بمانم، آموزش‌ها را جدی بگیرم و سعی کنم هر روز انسانی‌تر از دیروز باشم. هر بار که بتوانم یک عادت بد را ترک کنم، هر بار که سعی می‌کنم با دیگران مهربان‌تر باشم، در واقع دارم نشان می‌دهم که زحمات این عزیزان بی‌ثمر نبوده است. 

کنگره برای من مثل یک خانواده بزرگ است و دیده‌بانان ستون‌های محکمی هستند که این بنای عظیم را در برابر تمام حوادث و مخاطرات حفظ می‌کنند. بنابراین من هم به عنوان عضوی از کنگره موظفم با اهدای پاکت به رسم کنگره و نوشتن دل‌نوشته و پرداخت هدیه در حد توانم، لبخندی بر صور آشکار و پنهان خستگی‌ناپذیر آنان بیاورم چرا که پشت حال خوش هر مسافر و همسفر، سایه مهربان کسانی است که بدون ‌چشم‌داشت، این مسیر را روشن کرده‌اند.

نویسنده: راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر مهدیس رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر نرگس نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یوسُف تهران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .