English Version
This Site Is Available In English

«خود کرده را تدبیر هست»

«خود کرده را تدبیر هست»

دلنوشته‌ای از وادی سوم

از آینه بپرس نام نجات دهنده را؛ 

سلام دوستان آرش هستم مسافر؛ خداوند را شاکر و سپاس‌گذارم و از راهنمای محترم خود تشکر می‌کنم که فرصت این مشارکت را در اختیار بنده قرار دادند. سالهای زیادی بود که وارد دنیای تاریک اعتیاد شده بودم و به همین دلیل تخریب‌ها و مشکلات فراوانی در زندگی خود ایجاد کرده بودم، اشتباهات بزرگ در تصمیم‌گیری‌ و واکنش‌های غلط در زندگی، باعث می‌شد تا هرروز بیشتر از روز قبل از لحاظ روحی و روانی آسیب ببینم و باور و توانایی‌های خود را کم کم ازدست بدهم؛ میزان ناامیدی در من روز به روز بیشتر می‌شد و همینطور به شکل عجیبی اعتماد به‌ نفس خود را از دست داده بودم، تا جایی که انجام ساده‌ترین کارها برایم فوق‌العاده سخت و عذاب‌آور شده بود. برای خروج از این شرایط دشوار و دنیای اعتیاد، راه و روشهای متعددی را امتحان کردم، اما خیلی زود به شکست منتهی می‌شد. همین امر باعث شده بود تا باور کنم که درست کردن شرایط کاملاً از عهده من خارج است و دیگر باید منتظر یک ناجی باشم تا مرا از آن بحران بیرون بکشد؛ روزها پشت سر هم سپری میشد و من همچنان منتظر بودم، انتظار من، زمان را هدر می‌داد که باعث بیشتر شدن اظطراب من می‌شد و توقع، باعث ایجاد خشم در من که چرا کسی برایم کاری نمی‌کند!!؟

تا اینکه وارد کنگره شدم، زمان برد تا بتوانم اموزش‌های کنگره را بدرستی درک کنم؛ اما همین آموزش‌های ناب کنگره بود که به من کمک کرد تا بفهمم مسئولیت همه مشکلاتم فقط به عهده خودم است و هیچکس به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند؛ وقتی توقع را کنار گذاشته و دست از انتظار برداشتم، متوجه شدم که تکلیف و راه نمایان شد.در وادی سوم جمله «خود کرده را تدبیر هست» برایم قوت قلبی عجیب بود و همچنین نور امید در دل تاریکی‌هایم تا بتوانم با تمام ترس‌ها باور کنم که می‌شود، حتی بهتر از قبل. غلبه بر افکار منفی بسیار سخت بود ولی با انجام اعمال درست می‌شود که بر آنها پیروز شد، در ابتدا تلاش کردم تا قدم‌های درست را آرام ولی مداوم بردارم، از کوچکترین و ناچیزترین مشکلات شروع کردم؛ حتی هربار که می‌توانستم یک مشکل خیلی ناچیز را هم حل کنم، اعتماد به نفسم بیشتر از قبل می‌شد. مهمترین مساله‌ای که یاد گرفتم این بود که اگر مشکل مرا شخص دیگری حل می‌کرد، من همچنان در وضعیت بحرانی می‌ماندم، چون واقعیت این است که زندگی پر از سختی‌هایی است که یکی پس از دیگری پیش می‌آیند و تا زمانی که خودم مسئولیت حل‌کردن مشکلات خود را به عهده نگیرم، در دنیای تاریک ترس و ناامیدی خواهم ماند.

مسیر درمان در کنگره برایم به این شکل بود که حالی که روز اول ورود به کنگره داشتم مبدا حرکتم بود و همچنین رسیدن به رهایی و درمان هم مقصدم؛ نقشه راه و چگونگی حرکت در مسیر توسط راهنما گفته می‌شود، اما کسی که باید راه را می‌پیمود، شخصِ شخیشصِ خود من بود و امکان اینکه شخص دیگری به جای من آن مسیر را بپیماید وجود نداشت و کاملاً بی‌معنی بود؛ و کلام آخر اینکه ما نیک می‌دانيم كه انسان اگر خود جستجو نكند، حتی اگر با همه كاوش‌گران ماهر نيز هم‌نشين باشد، هیچ‌گاه به موضوع واقعی نمی‌رسد. از شما عزیزان برای مطالعه مشارکت بنده بسیار سپاس‌گذارم.  

متن: مسافر آرش

ویرایش متن و عکس: مسافر محسن

ارسال: مسافر محمد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .