خداوند را بابت حضور در کنگره۶۰ ، شاکر و سپاسگزارم و همچنین از راهنمای خوبم کمال تشکر و قدردانی را دارم.
قبل از ورود به کنگره، حدود بیست و هفت سال تخریب موادمخدر را داشتم، از زخم زبانهای مردم و جامعه، طرد و خسته شده بودم، بارها خواستم از کُنج این خرابه بیرون و خود را از منجلاب اعتیاد رها سازم، اما؛ هر موقع که تلاش میکردم و دست و پا میزدم، بیشتر فرو میرفتم و مصرف مواد من چندین برابر میشد.
در همین حال بود که پیام کنگره را بهواسطه یکی از دوستان دریافت نمودم. چند روزی در خدمت راهنمای تازهواردین، سپس با حس خودم راهنمای لژیون X را انتخاب کردم. با وارد به لژیون، از استقبال پر مهر و محبت راهنما برخوردار شدم که راه درست زندگی کردن را آموزش میدادند.
بعد از چند روز، با صدا گرم و دلنشین استاد بزرگی که بنیانگذار و معلم تمام راهنمایان کنگره۶۰ بودند، آشنا شدم.
همه در این مکتب بزرگ آموزش میگرفتند؛ من هم با درست سفر کردن و فرمانبرداری، توانستم از دام اعتیاد نجات و لذت گرمی زندگی و خانواده را درک کنم.
در ادامه، تصمیم گرفتم با خدمت کردن در کنگره به خودم خدمت کنم و راه و روش صحیح زندگی کردن را بیاموزم. اکنون در جایگاه مرزبانی به خود و دیگران خدمت کرده و حس و حال بسیار خوبی را تجربه میکنم.
روزی یکی از دوستان به من گفت؛ مرزبانی را چهطور میبینی؟ گفتم از دیدگاه من، درست مثل زمانی است که وارد مدرسه میشدیم و انسان زحمتکش مدرسه (مستخدم) درب مدرسه را باز میکرد، بخاری کلاسها را روشن، تا کلاس گرم شود و معلم بتواند با آرامش کامل به بچهها آموزش بدهد. اکنون ما هم همین وظیفه را داریم؛ درب شعبه را باز میکنیم و امکانات را فراهم کرده تا یک راهنما با آرامش کامل به رهجویان آموزش بدهد، تا آنها و خانوادههایشان از این آتش ویرانگر نجات پیدا کنند. در کنار این خدمت، یکسری حرمت و قوانینوجود دارد که باید آنها را برای پیشبرد اهداف کنگره، رعایت کنیم.
در پایان قطعه شعری را که خود سرودهام، به کلیه راهنمایان تقدیم میکنم:
قدم زد راهنما باغ دلم را
بچید اندوه غم اندر دلم را
درخت باغ من برگی ندارد
تبر بر ریشه خود آبی ندارد
کشید زحمت، هَرس کرد باغ من را
جوانه کاشت، تنومند کرد تنم را
تنم را از غم و اندوه رها کرد
درون سینهام را جام ناب کرد
تنظیم و ارسال: مسافر نوید لژیون بیست و یکم
نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
458