قبل از هر چیز خداوند را هزاران بار شاکر هستم که توسط مسافرم اذن ورود به کنگره برایم صادر شد تا بتوانم از آموزشهای ناب آن، با کمک، راهنمای عزیزم بهرهمند شوم. پیش از ورود به کنگره فکر میکردم که آدم صبوری هستم و مشکلاتم را درون خودم نگه میدارم، در واقع از بیماری سارکولیدوز در رنج بودم و در ناامیدی به سر میبردم. در روزهای اول ورودم به کنگره یک گوشی ساده داشتم و سیدیها را نمینوشتم. مدام به خود میگفتم: دیگر از من گذشته است؛ اما راهنمای عزیزم خانم فاطمه امید را در وجودم زنده کرد با تشویق ایشان شروع به نوشتن سیدیها کردم، از مسافرم گوشی میگرفتم و آخر شب، سه تا چهار ساعت وقت میگذاشتم تا یک سیدی را بنویسم. بعد از نوشتن، حالم خوب میشد و پاسخ سؤالاتم را میگرفتم. من دو مسافر دارم و بهواسطهی شغلم، از صبح تا شب با آنها در ارتباط هستم. اما یاد گرفتم که آشفته نشوم، تمرکزم را بر روی خودم بگذارم، آنها را قضاوت نکنم، در زمان حال زندگی کنم و ذهنم را از افکار منفی پاک کنم. خوشبختانه بیماری سارکولیدوز من نیز با استفاده از DSAP رفع شد.
پس از رهایی مسافرانم زندگی من تغییرات زیادی داشت. باوجود مشکلات فراوان دیگر به دنبال مقصر نمیگردم. با آموزشهای ناب کنگره هر رنج و مشکلی را فرصتی برای توانمندسازی خودم میبینم و مثبت فکر میکنم. یکی از مسافرانم با کتابخواندن من مخالفت میکرد و حتی کتابهایم را پنهان میکرد. برای مطالعه آزمون راهنمایی، فرصت زیادی نداشتم و سفارشهای کاری زیادی داشتم که باید بهموقع تحویل میدادم اما هیچوقت ناامید نشدم. هنگام کارکردن، به لایو روزهای چهارشنبهٔ آقای مهندس گوش میدادم و لطف خدا شامل حالم شد و در آزمون راهنمایی در بخش تازهواردین قبول شدم. مسافرم خبر قبولیام را به من داد. باورم نمیشد! مدتی اشک شوق میریختم. امیدوارم که اگر روزی موفق به دریافت شال شدم بتوانم همانطور که حال دلم خوب شده حال دل عزیزان دردمند را نیز خوب کنم.
نویسنده: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هشتم)
رابط خبری: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون اول)
ویراستاری و ارسال: همسفر مونا دبیر سایت
همسفران نمایندگی البرز کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
76