English Version
This Site Is Available In English

پایه‌ی محبت روی اعتماد است

پایه‌ی محبت روی اعتماد است

دیده‌بانان ستون‌های کنگره هستند که بنای کنگره بر شانه‌های آنان استوار خواهد بود؛ بنابراین همه ما به آن‌ها احترام می‌گذاریم.

«هفته‌ی دیده‌بان پرشگون باد»

به نظر شما مهم‌ترین چالش‌هایی که یک همسفر در مسیر همراهی با مسافرش با آن روبرو می‌شود چیست؟ کنگره ۶۰ چه راهکاری برای مواجهه با این چالش‌ها دارد؟

چیزی که مشخص است وقتی همسفر وارد کنگره می‌شود فکر می‌کند که خودش هیچ مشکلی ندارد و مشکل و مسئله شخص مصرف‌کننده یا مسافر است و دائم می‌خواهد او تغییر کنند تا زندگی خوب شود؛ ولی به‌تدریج وقتی وارد کنگره می‌شود و در لژیون می‌رود و راهنما انتخاب می‌کند، آموزش گرفتن را شروع می‌کند، متوجه می‌شود خودش هم خیلی به‌هم‌ریختگی دارد و لازم است تغییر کند و آموزش ببیند و شروع می‌کند مطالب جهان‌بینی را فراگرفتن، در مرحله‌ی اول تمرکز روی مسافر بود؛ ولی در ادامه تمرکز را روی خودش می‌گذارد و بعد، جهان‌بینی می‌شود یک ابزاری برای اینکه شخص خودم را تجزیه‌وتحلیل کنم؛ اگر جهان‌بینی تبدیل به یک ابزاری بشود که بخواهم خط‌کش را بردارم و ایرادهای دیگران را بگیرم این‌یک وجه خطرناکی می‌شود.

شما به‌عنوان دیده‌بان همسفران چه توصیه‌ای برای همسفران تازه‌وارد دارید که چه اصول و قوانینی را رعایت کنند تا به مشکل برنخورند؟

مسئله‌ای که هست همسفر تازه‌وارد نمی‌داند قوانین چگونه است؛ ولی بعد از سه جلسه‌ی اول مشاوره‌ی تازه واردین یواش‌یواش قواعد را فرامی‌گیرد و سعی می‌کند به قوانین احترام بگذارد؛ مثلاً به رهجوی تازه‌وارد می‌گوییم رفت‌وآمد خانوادگی نکنید، حرف‌شنوی کامل از راهنمایش باید داشته باشد، به چیزهایی که راهنمایش می‌گوید عمل بکند. در وهله‌ی اول برای تازه‌وارد وادی‌ها و کتاب‌ها لازم است، سی‌دی وظایف رهجو، سی‌دی قیاس و قضاوت سی‌دی‌هایی هستند که به نظرم مهم هست و در کنار سی‌دی معلم که چرا باید اصلاً حرف‌شنوی داشته باشیم، این‌ها را برای شروع کار کند مفید است، وادی‌ها که از پایه تفکر و حرکت کردن را یاد می‌دهند، وظایف رهجو و قیاس و قضاوت برای این است که مدام خودش را باهم لژیونی‌اش مقایسه نکند که الآن من دو سال است سفر می‌کنم و مسافرم درست نشده است؛ ولی دیگری سه ماه آمده و مسافرش خوب سفر می‌کند، چرا من عقبم و دیگری جلو است، این چیزها یواش‌یواش حسش را خراب می‌کند.

شما به‌عنوان یک زن و یک همسفر چه تجربه ارزشمندی از حضور درکنگره کسب کرده‌اید که برای سایر زنان و همسفران الهام‌بخش باشد؟

تجربه‌ای که من داشتم از دوران نوجوانی درکنگره بودم، الآن که به میانه عمرمان رسیدیم؛ واقعاً هر دستاوردی که در زندگی داشته‌ام به خاطر لطف خداوند و وجود کنگره بوده، کنگره به وجود آمد و یک بستری شد که بتوانیم درکنگره آموزش ببینیم و بعد از چند سال آموزش بدهیم، به نظرم چیزی که برای آموزش گرفتن همیشه مهم است اول پذیرش است یعنی آدم اگر بخواهد فرابگیرد باید پذیرش داشته باشد و بخواهد که به او کمک شود و دستش را برای کمک گرفتن از دیگران دراز کند؛ چون اگر یک آدمی دارد غرق می‌شود تا دستش را دراز نکند و از شما کمک نخواهد، نمی‌توانیم به او کمک کنیم؛ پس اول پذیرش و خواسته‌ی این را داشته باشد که فرابگیرد؛ اگر این دو تا خصوصیت را داشته باشد، مسیرش برای یادگیری باز می‌شود؛ ولی اگر همین ابتدابه‌ساکن این‌ها را نداشته باشد و منیت زیاد داشته باشد یادگیری‌اش متوقف می‌شود.

کنگره ۶۰ چه نقشی در تغییر نگرش جامعه به اعتیاد و خانواده‌هایی که با آن درگیر بوده‌اند داشته است و چه اقدامی می‌توانیم انجام دهیم تا این نگرش‌ها بیشتر اصلاح شود؟

همین حرکت اعضا در جهت درمان و اصلاح خودشان آهسته نگرش جامعه را تغییر می‌دهد، آقای مهندس وقتی کنگره را تأسیس کردند اولش به این صورت نبود، داشتن تریاک جرم بود و شربت اوتی نبود، ایشان می‌گفتند آن زمان با رفتار و منشم دیگران را وادار می‌کردم به من احترام بگذارند، رفتار و منش انسان تعیین‌کننده است که دیگران چطور با او برخورد کنند. افرادی هم بودند که آمدند بااینکه خیلی سخت بود و خیلی نگاه‌ها نسبت به مسئله‌ی مصرف‌کننده مواد مخدر وحشتناک بود، جلوی دوربین و رسانه رفتند و اعلام کردند که ما یک‌زمانی بیمار اعتیاد بودیم و درمان شدیم و همان‌ها الگوهای خیلی خوبی شدند تا بقیه‌ی افراد بیایند کنگره و درمان بشوند.

در تاریخ افراد بزرگی می‌شناسیم که به‌صورت فردی اثرگذار بودند ولی شما یک خانواده هستید و در زندگی خیلی افراد اثر‌گذار بودید، کار بزرگی انجام می‌دهید. لطفاً در این رابطه توضیح دهید؟

این لطف و رحمت و بخشش خداوند بود که این مسیر باز شد پدرم بااینکه تحصیل‌کرده بود، ۱۷ سال اعتیاد داشت و می‌خواست درمان بشود؛ ولی راهی را پیدا نمی‌کرد، بعد از ۱۷ سال ایشان راه درمان را پیدا کردند و روش dst پایه‌ریزی و بنیان شد، از آن زمان انسان‌های زیادی با این روش درمان شدند، من فکر می‌کنم جز رحمت خداوند نیست و کمک استادهای پدرم و تلاش ایشان برای یادگیری درک مفاهیم و در کنار پدر، برادرم خیلی کمک کردند و همین‌طور مادرم که سال‌ها تلاش کردند و این چند سال اخیر کسالت دارند و ما عهده‌دار مسئولیت ایشان شدیم. وقتی یک الگو شکل می‌گیرد باید برای بقیه خانواده‌ها هم استفاده شود، الآن خانواده‌های بی‌شماری هستند که مسافرشان آمده و درمان شده‌اند و همسفرها که کنارشان کمک کردند تا درمان بشوند. وقتی پدر و مادر حالشان خوب باشد، بچه‌ها هم حالشان خوب است؛ چون  پدر و مادر برای بچه‌ها رب و مربی هستند؛ وقتی آن‌ها پژمرده و مشکل‌دار باشند، بچه‌ها هم به قول آقای امین به‌جای اینکه آفتاب بخورند، نور مهتاب می‌خورند. وقتی آهسته‌آهسته پدر درمان می‌شود و مادر به کنگره می‌آید و آموزش‌ها را می‌گیرد، دوباره بچه‌ها سرحال می‌شوند و روحیه‌شان خیلی بهتر می‌شود.

همسفر مسافری که رهاشده هنوز به مسافر خود اعتماد ندارد؛ باید چه‌کار کند؟

انسان‌ها که استغفرالله خدا نیستند، همه ما آدم‌ها یک نقص‌هایی داریم؛ ولی پایه محبت روی اعتماد هست؛ یعنی برای اینکه بین شما و فرد دیگری محبت ایجاد شود؛ باید به او هم اعتماد کنیم، آن موقع ارتباط محبتتان با آن آدم برقرار می‌شود، در اثر مصرف مواد مخدر این اعتماد خدشه‌دار شده است؛ البته هنوز آن محبت در قلب‌هایشان هست؛ ولی وقتی اعتماد خدشه‌دار شد، آن محبت هم‌بسته و مسدود می‌شود؛ مانند چشمه‌ای که رویش سنگ و گل‌ولای ریخته شده باشد، به نظر من باید به آدم‌های اطرافمان این فرصت را بدهیم که بتوانند اعتماد ما را جلب کنند و همیشه این را در نظر داشته باشیم که این عزیزان ما خدا نیستند که اشکال نداشته باشند انسان ممکن است خطا بکند ولی خوب خیلی چیزها هست؛ مثل بخشش و گذشت که به زندگی مفهوم می‌دهد؛ اگر این‌ها نباشد که زندگی معنا پیدا نمی‌کند. یک‌زمانی ما باید کسی را ببخشیم و زمانی دیگران باید ما را ببخشند، نه اینکه ما انسان بزرگی هستیم نه به خاطر اینکه خودمان به آرامش برسیم؛ وقتی شما از یک سری مسائل می‌گذری و رها می‌کنی بند خودت آزاد می‌شود وگرنه دائم در فشار و عذاب هستیم.

چه پیامی برای همسفران و مسافران کنگره‌۶۰ دارید؟

اینکه وقتی وارد کنگره می‌شوند، اول‌ازهمه آن پذیرش را داشته باشند برای این‌که فرابگیرند و بعدش تمرکز را روی خودشان بگذارند؛ یعنی بهترین کار این است که هر حرکت کوچکی که انجام می‌دهد، خودش را تشویق کند و خودش را با قبل خودش مقایسه کند نه با دیگران، ممکن است یک نفر ۵ گرم تریاک مصرف می‌کند حالا ۵ گرمش شده ۴، اگر خودش را با آدمی که رهاشده است مقایسه کند، حالش خراب می‌شود. ولی وقتی خودش را با گذشته خودش مقایسه کند، می‌بیند چه تغییری کرده است و قدم‌های کوچکی که برمی‌دارد هرچند کوچک ولی مثبت، به خودش روحیه بدهد و باعث خوشحالی‌اش شود با همان قدم‌های کوچک آن‌قدر توان و انرژی پیدا می‌کند که قدم‌های مثبت و بهتری برمی‌دارد و در زندگی‌اش تغییرات مثبت بهتری ایجاد می‌شود.

در آخر از دیده‌بان خانم آنی که با وجود مشغله فراوان وقت گرانقدر خود را در اختیار ما قرار دادند، صمیمانه سپاسگزاریم.

تهیه مصاحبه: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر مبینا (لژیون سوم)
عکاس: همسفر ماهرخ رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پردیس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .