
جلسه سوم از دوره سی و هشتم سری کارگاههای آموزشی، عمومی کنگره۶۰ نمایندگی شیخبهایی اصفهان با استادی راهنما مسافر جلال، نگهبانی مسافر ابوالفضل و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه «جهانبینی ۱و۲ و سومین سال تولد مسافر محمدرضا» پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار نمود.
-
خلاصه سخنان استاد
-
سلام دوستان جلال هستم مسافر
-
از جناب آقای مهندس بنیان کنگره ۶۰ و خانواده محترمشان، ایجنت و گروه مرزبانی تشکر میکنم. خیلی خوشحالم که امروز توفیق حضور در نمایندگی شیخبهایی را به من داد. حقیقتاً خیلی حس و حال خوبی به من دست میدهد، وقتی در این شعبه توفیق خدمت داشته باشم. امیدوارم امروز در کنار هم یک جلسه خیلی پرانرژی و سراسر آموزش را داشته باشیم.
-
قبل از اینکه در مورد دستور جلسه صحبت کنم، هفته دیدهبان را خدمت اولین دیدهبان کنگره، آقای مهندس و دیدهبانان محترم تبریک میگویم و امیدوارم همیشه سایه بزرگترهایمان بالای سرمان باشد.
-
همانطور که مستحضر هستید روزهای پنجشنبه دو دستور جلسه مشخص شده است. دستور جلسه اول جهان بینی ۱ و ۲ میباشد. در مورد جهانبینی تعریف بسیار ساده و روان توسط استاد امین بیان شده که میفرمایند: «جهانبینی آن چیزیست که ما نسبت به کل هستی شامل جهان بیرون و جهان درون ادراک، احساس، دریافت و برداشت میکنیم». بعد ما را با خصوصیات و ویژگیهایی که از دوران حلقه اول زندگیمان دوران کودکی (با آن زندگیمان را شروع کردیم ولی هیچ آشنایی با آن دوره نداشتیم) آشنا میکند. شاید بعضی از ما به واسطه دوران تحصیل که حتی در سطح بالای دانشگاهی داشتیم با جهانبینی آشنا میشدیم؛ ولی حقیقتاً درک نمیکردیم که ترس چیست، منیت چیست، نفرت به چه صورتی به وجود میآید و چگونه با آن مقابله کنیم. تمام این موارد را مدیون زحماتی هستیم که آقای مهندس و خانواده محترمشان بخصوص استاد امین مکتوب در دو جزوه جهانبینی ۱ و ۲ به ما آموزش دادند.
-
آقای مهندس میفرمایند: «ما با جهانبینی هنر زندگی کردن و چگونه زندگی کردن را یاد گرفتیم». در درجه اول خود و خانوادهیمان در آرامش و آسایش قرار بگیریم و در ادامه یاد میگیریم که چگونه زندگی کنیم تا در آسایش و آرامش باشیم و در نهایت باعث ناراحتی و آسیب به دیگران و جامعه نشویم. این کار بزرگی است که بسیاری از افراد در بیرون قادر به انجام آن نیستند. به گفته آقای مهندس «بالاترین هنر، هنر درست زندگی کردن است».
-
دستور جلسه دوم
-
تولد سومین سال رهایی مسافر محمدرضا و استفاده از مشارکت دوستان و کسب انرژی است. تولدها پیامهای زیادی دارند، یادآوری اینکه از کجا شروع کردهایم و فرصتی برای دوستان سفر اولی که خود را در این جایگاه قرار دهند و بدانند اگر در صراط مستقیم و آموزشهای کنگره ۶۰ قرار بگیرند قطعاً آنها نیز به این جایگاه خواهند رسید.
-
در مسیر به این موضوع فکر میکردم که از تخریبها یا خدمات ایشان بگویم. در ابتدای سفر وقتی وارد کنگره ۶۰ شد، مانند همه ما حال و روز خوبی نداشت و به نوعی بیقرار بود. او به واسطه تخریبهای صنعتی اضطراب زیادی داشت و در اوایل سفر به این باور نرسیده بود.
-
خیلی بیقرار بود در لژیون مرتب عرق میریخت به طوری که چند بار باید صورتش را میشست. بعد از مدتی به آرامی با آموزش های کنگره خودش را پیدا کرد. به خصوص سیدی نوشتن خیلی به او کمک کرد. خیلی از مواقع با تهدید مجبورش میکردیم که مشارکت کند، اصلاً نمیتوانست صحبت کند. اگر تمایل داشت جزئیات بیشتر را خودش تعریف میکند؛ اما به جرات میگویم او فعل خواستن را صرف کرد و در ادامه همسفرش هم خیلی به او کمک کرد. اکثر مواقع محمدرضا خیلی از موارد را فراموش میکرد؛ اما همسفرش به او کمک میکرد. به نظرم محمدرضا جزء کسانی است که اگر همسفر نداشت به این جایگاه نمیرسید یا حداقل با این کیفیت نمیرسید. به خودش، خانوادهاش، همسفرش و راهنمای همسفرش تبریک میگویم. خدمت کردن به محمدرضا خیلی کمک کرد. دبیری لژیون، دبیری پارک شهدای شهرداری را حدود دوسال به خوبی و بدون داشتن حتی یک روز غیبت انجام داد. هر روز صبح اول وقت تمامی وسایل و لوازم را میآورد. با محبتی که در درون داشت بدون هیچ چشمداشتی خدمت کرد. در ادامه یک دوره در کلینیک دی به عنوان مرزبان به خوبی خدمت کرد. در پایان مرزبانی دوره قبل هم مدتی خدمت انجام داد. در "OT" نیز در قسمت بازدیدها و سفیر شهرستانها خدمتگزار بود. چیز دیگری در خاطرم نیست حالا در صحبتهای خودش و در مشارکتها در مورد محمدرضا بیشتر صحبت خواهد شد. در پایان یک بار دیگر به آقای مهندس، محمدرضا، همسفر محترمشان و به راهنمای همسفرشان تبریک میگویم و آرزوی موفقیت و زندگی سراسر آرامش را برای خودش و خانوادهاش را دارم.

-
آرزو:
-
انشاالله کنگره جهانی شود.
-
سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر
-
از آقای مهندس و خانوادهشان برای فراهم نمودن این بستر تشکر میکنم. همچنین از آقا جلال عزیز سپاسگزارم که با راهنماییهایشان من را به این حال خوب رساندند، از راهنمای همسفرم و از خودِ همسفرم که پا به پای من آمد و بال پرواز من شد نیز تشکر میکنم، از عزیزانی که در جشن ما شرکت کردند نیز بسیار ممنونم.
-
قبل از ورودم به کنگره اصلاً حال خوشی نداشتم. مشکلات و سختیهای زیادی در زندگیام وجود داشت که باعث میشد، هیچ چیزی را نبینم؛ اما وقتی وارد کنگره شدم، فهمیدم که جایی است که به آن پناه بیاورم. در اولین ملاقات با آقا جلال به او گفتم: آقا جلال، من چهکار کنم. حالم خوب نیست. او پاسخ داد: بیا، خوب میشوی.
-
هفته بعد دوباره به او گفتم: آقا جلال، من حالم خیلی بد است. او گفت: بیا مشکلی نیست، فقط بیا؛ من به حرفش گوش کردم و فکر کردم حتماً چیزی است که میگوید بیا.
-
اوایل نشستن روی صندلی برایم سخت بود. آرامش نداشتم و بیاعصاب بودم. به آقا جلال گفتم که چکار کنم، او گفت: بنشین، خوب میشوی. اینجا یکی کنارت است و مراقب تو است. بعد از رهایی هم به من گفت اگر میخواهی حالت خوب باشد باید خدمت کنید و شروع به خدمت کردم.
-
در قسمت اداری خدمتم را شروع کردم و بعد هم به کلینیک رفتم. چند ماه آخر دوره مرزبانی قبل، مرزبان شعبه شدم و بعد از آن در قسمت "OT" خدمت نمودم.
-
اگر قبلاً نمیتوانستم کاری انجام بدهم به خاطر جهل و نادانی خودم بود. هیچکس دشمن من نیست. وقتی پا روی جهل و نادانی خودم میگذارم، دشمن خودم میشوم.
-
ما اینجا آموزش میگیریم تا راه را پیدا کنیم و راه ما خدمت نمودن است. چون من ده یا یازده ماه بدون هیچ هزینهای به درمان رسیدم. حالا برای حال خوش خودم باید بتوانم به ده نفر یا صد نفر دیگر کمک کنم.
-
در کنگره برای خدمت در تمام قسمتها وقت است. ما اینجا آمدهایم تا هم حال خودمان و هم حال دیگران خوش شود. اگر من تولد میگیرم برای خودم است تا حالم خوب شود. سفر اولی که اینجا حضور پیدا میکند باید با آموزش و فرمانبرداری از راهنمای خود و با سیدی نوشتن به این شناخت و آگاهی برسد.

-
آرزو:
-
آرزو میکنم که همه دخترها و پسرهای سرزمینم پیش از آنکه به تجربه درد، تاریکی و رنج برسند. در سن نوجوانی آموزشهای نجاتبخش کنگره را در مدارسشان یاد بگیرند.
-
سلام دوستان بهار هستم همسفر
-
از اینجنتهای بخش خانواده و آقایان و از مرزبانان محترم که اجازه برگزاری این جشن را به ما دادند بسیار سپاسگزارم، از راهنمای محترم مسافرم جناب آقای امینی بسیار سپاسگزارم که قبول زحمت کردند و استادی جلسه را پذیرفتند.
-
خدای مهربان را شکر میکنم که دید و شنید و راه را به من نشان داد. خدای مهربانی که اگر نبود هرگز سهم من این حس و حال خوب نبود، خدای مهربانی که به واسطه مردی متفکر، والا اندیش، دوراندیش، فردی فرزانه و استاد عشق جناب آقای مهندس که با علم، ایمان، عمل و عشقشان هزاران زندگی مثل زندگی من که در قعر سیاهی رفته بود را بیرون کشید و خانواده صبور، شریف و محترمشان که عاشقانه پشتیبان این رسالت الهی بودند بی نهایت سپاسگزارم.
-
مسافرم صحبت کردند ولی این را نگفت که ایشان قدرت تکلم خوبی نداشتند ولی خوشبختانه از معجزات کنگره این بود که تکلمشان برگشت و از راهنمای محترم سفر اولم سرکار خانم الهه و سفر دومم سرکار خانم مریم که با قلبی بزرگ به وسعت دریا و با چهره گشاده بدون ریا و بدون ادعا من را پذیرفتند و آرامش را به من هدیه دادند، تشکر میکنم.
-
شادی تولد امروز را تقدیم میکنم به همه حضار که تشریف فرما شدند، به جناب آقای مهندس عزیز و دو راهنمای بزرگوارم، به روح مادر محمدرضا که مطمئنم صد در صد حال خوب ما از دعای آن بزرگوار است با اینکه در قید حیات نیستند ولی مطمئنم که در این جشن حضور دارند.
-
سلام دوستان مریم هستم یک همسفر
-
خداوند مهربانم را بسیار سپاسگزارم که اجازه داد به واسطه سومین سال رهایی این خانواده عزیز این جایگاه را تجربه کنم.
-
از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان بسیار تشکر میکنم. این تولد را در رأس به بنیان کنگره۶۰ و خانواده محترمشان تبریک میگویم. همچنین به آقای جلال امینی و خانم الهه عزیز، راهنمای سفر اول خانم بهار عزیزم تبریک و خداقوت ویژه میگویم و خدمت مسافر محمدرضا و خدمت خانم بهار عزیز نیز تبریک عرض میکنم. انشاالله که در ادامه مسیر بهترینها را دریافت کنند.
-
هفته دیدهبان را خدمت آقای مهندس دژاکام، خانواده ایشان و دیدهبانهای عزیز تبریک میگویم. انشاالله که در هفته پیشرو بتوانیم آنطور که شایسته است حق مطلب را ادا کنیم.
-
در مورد این تولد و تقارن آن با دستور جلسه آقای امین در سیدی عبور میفرمایند: «انسان در هر طبقهای از بهشت که قرار دارد وقتی میخواهد به طبقه بعدی دست پیدا کند، باید همان طبقه از جهنم را تجربه کند». این فقط به نوع نگاه من نسبت به آن مسئله بستگی دارد. اگر من دانش کسب کرده باشم و بدانم چه اتفاقاتی رخ میدهد از حاشیهها دور میشوم و برای حل مسئله بیشتر تلاش میکنم و به اينکه چرا این اتفاق افتاده خیلی فکر نمیکنم. محبت اصل اساسی برای تغییر در ماست؛ وقتی که محبت با معرفت همراه باشد عشق را به وجود میآورد، آن زمان شخص به خودش و به کسانی که در اطرافش هستند احترام میگذارد، به خالق خودش و به هستی عشق میورزد و قطعاً قدمهایی که برمیدارد بدون چشمداشت است. این جهانبینی است که ما در کنگره ۶۰ آموزش میگیریم تا زندگی کردن و اجازه زندگی به دیگران را یاد بگیریم.
-
این دستورجلسه مصداق بارز خانم بهار عزیز است. در مدتی که من کنار ایشان هستم و با شناختی که از ایشان پیدا کردم سختیها را با آرامش بسیار پشت سر گذاشتند و اگر امروز آرامشی را تجربه میکنند به خاطر جهانبینی بالایشان است.
-
خدمت ایشان و خدمت این خانواده باز هم تبریک میگویم. انشالله در مسیر کنگره و در مسیر خدمت قرار بگیرند و نیتشان این باشد که شال راهنمایی و آرامش بیشتر دریافت کنند.
-
تایپ: مسافر مجتبی (لژیون۲۳)، مسافر محمد (لژیون۲۰)، مسافر فرشاد (لژیون۱۲)، مسافر محمد (لژیون۲۰)، مسافر جواد (لژیون۷)، مسافر احمدرضا (لژیون۱۲)
-
ویراستار: مسافر مهدی (لژیون۱۶)، مسافر حسین (لژیون۲۳)، مسافر امیر (لژیون۱۰)
-
سیستم صوتی و دیتاشو: همسفر کسری، مسافر محمد (لژیون۱۹)
-
مرزبان خبری: مسافر میلاد (لژیون۱۹)
-
تهیه و ارسال: مسافر حمزه
- تعداد بازدید از این مطلب :
300