در باب دستور جلسه «جهانبینی 1 و 2 » مصاحبهای با همسفر شیما ترتیب دادیم، از ایشان ممنونیم که وقت ارزشمند خود را در اختیار ما قرار دادند و ما را در این گفتوگو همراهی کردند.
همسفر شیما و مسافرشان امیر با آخرین آنتیایکس مصرفی شیره و تریاک وارد کنگره شدند، به مدت ۱۰ ماه و۳ روز با متدDST و داروی OT با راهنمایی مسافر امیرحسین و همسفر الهه سفر کردند. رشته ورزشی همسفر والیبال و رشته ورزشی مسافر والیبال و فوتبال هست و هم اکنون ۱ سال و ۵ ماه است که با دستان پرتوان آقای مهندس از بند اعتیاد آزاد و رها هستند. همسفر شیما به لطف خداوند و آموزشهای کنگره۶۰ در حال طی کردن جایگاههای خدمتی لژیون سردار، دبیر ویلیام و مسئول حضور و غیاب میباشد.
شما بفرمایید: جهانبینی چیست و در ساختار اندیشه و رفتاری انسانها چه تغییراتی را ایجاد میکند؟
از نظر من جهانبینی یعنی نگرشی که من نسبت به خودم و جهان پیرامون خود دارم و علمی است که با استفاده از آن از ضدارزشها دور میشویم و به سمت ارزشها میرویم. علمی که با زبان عامیانه و همه فهم از کودک تا پیر، ضدارزشها و راه درست و غلط را به صورتی که برای همه قابل درک و فهم باشد آموزش میدهد و مانند نوری است در دل ناامیدی و انسانها را از عمق تاریکیها بیرون میکشد و به سمت روشناییها هدایت میکند. درک و میزان فهم جهانبینی در افراد متفاوت است و ما نباید انتظار داشته باشیم که همهی افراد به یک میزان به جهانبینی برسند و نقطهی مشترکی را برایشان در نظر بگیریم. گذشت زمان و صبر در مسیر مستقیم، ضدارزشهایی مانند دروغ گفتن، غیبت کردن و ... را در انسان کمرنگ میکند تا جایی که دیگر به چشم نیایند؛ ولی نمیتوان گفت که کامل از بین میروند. جهان بینی به مرور زمان انسانها را منطقیتر، صبورتر و آرامتر میکند و این تغییرات به وضوح برای اطرافیان قابل مشاهده خواهد بود.
آیا میتوان جهانبینی درون را فراتر و بیشتر از جهانبینی برون دانست؟
بله؛ انسانها با تغییرات درونی که در خود ایجاد میکنند میتوانند روی محیط اطراف و اطرافیان خود تأثیر بگذارند، حال این تغییرات میتواند مثبت باشد یا منفی؛ نمیشود یک نفر هیچ تغییری نداشته باشد و همچنان پرخاشگر و عجول باشد، با دیگران بد رفتاری کند و از همه انتظار احترام و خوش رفتاری داشته باشد؛ زیرا برای تغییر دنیای بیرون و آنچه که در دیگران نمیپسندیم ابتدا باید خود تغییر کنیم تا با توجه به تغییر رفتار ما اطرافیان نیز تغییر کنند، نمیشود انسان همیشه در حال غر زدن و فرستادن انرژی منفی به دیگران و کائنات باشد؛ ولی انتظار دریافت حس و حال خوب و انرژی مثبت داشته باشد چرا که هر کنشی یک واکنشی دارد.
اگر کل جهانبینی روی مسئله دانایی و شناخت انسان است پس انسان چگونه میتواند حسهایش را پالایش کند؟
انسان باتوجه به شناخت هستی و دریافت زیباییهای جهان و دیدن این زیباییها میتواند حس خوب را دریافت کند، مثلاً اگر من روی مسئله حس حسادت خود نسبت به دوستم کار نکرده باشم با توجه به آن حس حسادت، پیش دیگران شروع به صحبت و بدگویی از دوستم میکنم که در پی این حسادت؛ غیبت و بدبینی و انواع انرژیها و حسهای منفی را انتقال میدهم و باعث میشوم که شخص هم متقابلاً همین حسها را دریافت کرده و به من انتقال دهد؛ درصورتی که اگر روی جهانبینی خود کار کرده باشم میتوانم ضدارزشها را مهار کنم و میدانم که این احساس خوب در نهایت به خودم باز میگردد.
به نظر شما حضور مسافران و همسفران در کنار یکدیگر و دریافت هم زمان آموزههای جهانبینی چقدر میتواند در درمان آنها مؤثر باشد؟
مسافران زمانی که سفر ایکس خود را در کنگره شروع میکنند و به یادگیری جهانبینی میپردازند؛ حال همسفران آنها هم، طی سالها مصرف مسافران دچار تخریب و آسیب روحی و روانی شده است، مسافران با مصرف مواد به جسم خود آسیب وارد کردهاند؛ ولی همسفران علاوه بر آسیبهای جسمی از لحاظ روحی و روانی نیز بسیار آسیب دیدهاند. مسافر و همسفر در کنار هم روی جهانبینی خود کار میکنند، به مرور زمان خانه مکانی آرام و پر از حس امنیت میشود، همسفر یاد میگیرد در کار و سفر مسافرش دخالتی نکند و او را رها کند، او یاد میگیرد که در وهلهی اول به خاطر خودش سفر کند و تا زمانی که بخاطر مسافر سفر کند مسافرش رها نخواهد شد. همانطور که آقای مهندس فرمودند: همسفران بال پرواز مسافران هستند، این دو در کنار هم و با کمک هم میتوانند پرواز کنند و زودتر به حال خوش برسند. (یک دست صدا ندارد.)
آقای مهندس در آموزشها از تفکرات و جهانبینی افیونی صحبت میکنند این نوع افکار افیونی چه آسیبهایی را میتواند به جامعه و انسانها وارد نمایند؟
افرادی که جهانبینی افیونی دارند کسانی هستند که نگرش منفی نسبت به آدمها و جهان اطرافشان دارند، آنها نه تنها به خودشان آسیب میزنند؛ بلکه به دیگران هم آسیب وارد میکنند، مانند فرد مصرفکنندهای که ابتدا جهانبینی افیونی داشته و در ادامه هم خودش دچار مواد مخدر شده و هم شرایط اطرافیان را خراب میکند، مانند گفتهی آقای مهندس که میفرمایند: انسانهای ویران و خراب بناهای آباد را ویران و برعکس انسانهای آباد، بناهای ویران را آباد میکنند.
لطفاً از تجربههای زمان حضورتان در کنگره۶۰ و تغییر تفکرات و فرق نگاهتان به زندگی را بفرمایید؟
من هنگام ورود به کنگره عصبی و زودرنج بودم و همه کس و همه چیز را به غیر از خودم مقصر اشتباهات زندگیم میدانستم و از همه انتظار نابجا داشتم؛ ولی با ورودم به کنگره و آموزش گرفتن دریافتم که اولاً مقصر اشتباهات در زندگی خودم هستم و مسئولیت زندگیم تمام و کمال برعهده خود من است، دوماً من هستم که باید خودم را تغییر دهم تا بتوانم جهان اطراف و اطرافیانم را تغییر دهم و این ذهن من است که همه چیز را میسازد چه خوب، چه بد و نگرش من میتواند جهان را برایم زیبا یا زشت کند و آخر این که هیچکس به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند و این من هستم که باید برای زندگیم کاری انجام دهم و قشنگترین لحظه زمانی بود که با تغییرات من، اطرافیانم از این تغییر صحبت میکنند و از صبور شدن و آرامتر شدنم میگویند.
کلام آخر:
وقتی من بتوانم روی خود و تغییراتم و بهتر شدنم فکر کنم میتوانم از زندگی لذت ببرم، مهم نیست که چقدر راه سخت است، مهم این است که آخر راه زیباست. من زمانی به آرامش میرسم که وقتی به عقب نگاه کردم ببینم که در جهت مثبت راه رفتم و تغییراتی کردم و از این تغییرات راضی باشم. تغییرات، کارهای خوب و عشق زمانی زیبا هستند که به دل بنشینند و در ضمیر ناخودآگاه حک شده باشند و من ندانسته آنها را انجام دهم.
تهیه مصاحبه: تیم مصاحبه کننده (همسفران فریبا، فرح، ریحانه، سایه)
تنظیم و ارسال: همسفر نفس رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون یازدهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی امامقلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
204