جلسه دهم از دوره سیزدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، در نمایندگی شهباز، با استادی پهلوان مسافر بهنام ، نگهبانی مسافر علیکوثر و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه: (جهانبيني۱و۲) در روز پنجشنبه تاریخ ۱۴۰۴/۲/۱۸ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا، خداوند را شاکرم که این فرصت خدمتگزاری را به من عطا فرمود. همچنین، پیشاپیش هفته دیدهبان را به آقای مهندس، خانم آنی و تمامی دیدهبانهای ارجمند کنگره 60 تبریک عرض میکنم. از ایجنت محترم، آقا رضا و نگهبان و دبیر گرامی سپاسگزارم که این جایگاه استادی را به من واگذار نمودند.
در این جلسه، مطالب را در دو بخش ارائه خواهم کرد: جهانبینی و دیدهبانها. در خصوص جهانبینی، باید گفت که نگرش ما به جهان پیرامون و درون، تعریفی است که در کنگره 60 به ما آموزش داده شده است. این جهانبینی شامل مجموعهای از قوانین است که به ما میآموزد چگونه زندگی کنیم، بدون آنکه به خود یا دیگران آسیبی وارد نماییم.
شاید این پرسش برای بسیاری مطرح شود که آیا پیش از ورود به کنگره۶۰، جهانبینی نداشتهایم؟ آیا در طول سالهای متمادی زندگی، از درک جهان پیرامون و درون خود عاجز بودهایم؟ در پاسخ باید بگویم، به باور من، هر فردی جهانبینی خاص خود را دارد، اما این جهانبینی ممکن است در تاریکی و ناآگاهی شکل گرفته باشد. من، بهنام، پیش از ورود به کنگره۶۰، نیز جهانبینی داشتم، اما این جهانبینی در بعد منفی متمرکز بود. تمامی صفات ناپسندی که در وجودم نهادینه شده بود، مانند کینه، نفرت، دروغ و دورویی، را پرورش میدادم. نتیجه چه بود؟ آیا آرامش در زندگیام وجود داشت؟ خیر، زندگیام در تلاطم و آشفتگی غرق شده بود و اختیار از کفم رها شده بود. روز به روز تنهاتر میشدم. این بود جهانبینی من قبل از ورود به کنگره.
اما با ورود به کنگره۶۰، دریچهای نو به سوی آگاهی و آموزش گشوده شد. آموختم که نگرشم نسبت به خود و جهان اطراف چگونه باید باشد. یکی از مهمترین دلایل شناخت خود است. نخستین گام، شناخت درون خویش، آگاهی از صفات مثبت و منفی و تشخیص ارزشها از ضد ارزشها است.
در کنگره، با آموزشهایی که در سفر اول دریافت کردم، سطح جهانبینیام ارتقا یافت. با تلفیق متد DST و جهانبینی، دریافتم که یکپنجم از موادی که باید در طول بیست و یک روز کاهش دهم، باید با آموزش و جهانبینی جایگزین شود. در غیر این صورت، قادر به کاهش مصرف مواد نبودم. پس از گذشت ده الی دوازده ماه، جهانبینی من به حدی پیشرفت میکند که دیگر نیازی به مصرف مواد ندارم. همانطور که اعتیاد جسمی تنها پنج درصد از مسئله است، نود و پنج درصد باقیمانده به جهانبینی مربوط میشود. مثلثی که در روز اول به من آموختند، یعنی چگونگی رهایی از بیماری اعتیاد و ادامه مسیر، همان چیزی بود که در کنگره به من آموختند.
آموزشهایی که دریافت کردم، چه تحولاتی در من ایجاد کرد؟ بخشش، مهمترین درسی بود که در سفر اول آموختم. این بخشش میتواند در تمامی جنبههای زندگی نمود پیدا کند. ابتدا، بخشش مصرف مواد مخدر (OT) را آموختم. سپس، بخشش در مسائل مالی را فرا گرفتم. به نظر من، مهمترین جنبه بخشش، مسائل مالی است که نیازمند آموزش و تمرین است. در جلسه قبلی با بچههای لژیون سردار، در مورد اهمیت توجه همسفران به مسائل مالی صحبت کردم. با نگاهی به شعبه، متوجه شدم که در زمینه لژیون سردار و تعهدات مالی، عملکرد ضعیفی داشتهایم. باید به خودبیاییم و بررسی کنیم که چه اتفاقی در درونمان رخ داده است. حتی اگر تنها جنبه مالی را در نظر بگیریم، چقدر برای مصرف مواد مخدر هزینه میکند؟ حال، فردی که رها شده و ماهها یا سالها از رهاییاش میگذرد، اما هنوز مبلغ تعهد لژیون سردار را پرداخت نکرده است، در واقع از بخشش امتناع میورزد. ببخش تا بخشیده شوی. باید از دارایی خود ببخشیم، بدون آنکه منتی بر سر کنگره بگذاریم. در واقع، این کار را برای خودمان انجام میدهیم تا به آرامش برسیم. جهانبینی یعنی چه؟ یعنی گام برداشتن در مسیر مثبت و تقویت جهانبینی برای رسیدن به آرامش. اما آیا فردی که بخشش را نیاموخته، به آرامش دست یافته است؟ به اعتقاد من، خیر.
بخشش نیز معنا و اندازهای دارد. نمیتوان هر لحظه و هر چیزی را بخشید. اندازهها را باید رعایت کرد. باید دید که منِ بهنام، چه میزان توانایی برای بخشش دارم؟ کجا باید ببخشم؟ آیا جایی بهتر از جایی که درمان شدهام و زندگی دوباره به من بخشیده شده است، وجود دارد؟ این اتفاق، اتفاقی بزرگ است. باید در درون خود جستجو کنیم و ببینیم که آیا واقعاً این بخشش در حال رخ دادن است یا خیر.
این هفته، هفته دیدهبان است. به دیدهبانهای خود دقت کنید. آنان زندگی خود را وقف خدمت به دیگران کردهاند تا من و شما بتوانیم بر این صندلیها بنشینیم. هر کدام از آنان در هر لحظه در یک شهر مشغول خدمت هستند. البته، خدمت برای خودشان است، اما من باید ببینم و قدردان باشم. تا زمانی که قدردانی را نیاموزم، در دایره کنگره 60 باقی نخواهم ماند. این را باید از تکتک اعضا، به ویژه دیدهبانانی که زحمات بسیاری میکشند، بیاموزیم.
به یاد دارم که آقای حکیمی در یک هفته از شمال به مرکز و از مرکز به جنوب کشور با خودروی شخصی خود سفر میکرد. پیش از آنکه در تهران رفت و آمد کنم، تصور میکردم که هر کدام از این افراد در ازای این سفرها پولی دریافت میکنند، اما اینطور نیست. آنان با هزینه شخصی خود، با خودروی شخصی خود، از این شهر به آن شهر سفر میکنند. این نوع خدمت برایم بسیار عجیب بود. وقتی با هر کدام از آنان صحبت میکنیم، چه آرامشی در وجودشان موج میزند! زمانی من زندگیام را میدادم تا به این آرامش برسم. زندگیام را میدادم تا مواد بخرم و به آرامش برسم. به هیچ سخنی گوش نمیدادم. اما اکنون میبینم که این افراد با خدمت کردن به این آرامش رسیدهاند. یعنی این افراد زندگی، زن و بچه و کار ندارند؟ خیر، وقتی در مسیر درست قرار میگیرید، تمامی کائنات به شما کمک میکنند تا در مسیر خدمت گام بردارید.

امیدوارم بتوانیم ذرهای از زحماتی که آقای مهندس در طول سالها خدمتشان متحمل میشوند را جبران کنیم. انشاءالله در روز یکشنبه، دیدهبان محترم، آقای حکیمی، در خدمت شما خواهند بود. به اندازه خود و با آگاهی از ارزش کار ایشان، از ایشان قدردانی خواهیم کرد، چرا که این وظیفه من است. برایتان آرزوی موفقیت و پیروزی دارم. از اینکه به سخنان من گوش دادید، سپاسگزارم.
تایپ: مسافر احمد کاربر سایت
تهیه و تنظیم: مسافر محسن کاربر سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
79