سلام دوستان مینا هستم همسفر
قبل از آشنایی با کنگره، هیچوقت نمیدانستم که نوع نگاه به زندگی، بستگی به میزان تلاش انسان برای آگاهی از منِ درونی و ارتباطش با عالم بیرون از خود دارد، به عبارتی هیچوقت این آگاهی در من وجود نداشت که انسان باید ابتدا رابطه با خودش را بشناسد و اصلاح کند، سپس رابطه خود را با جهان اطرافش بهبود بخشد تا به هدفی به نام آرامش و خوشبختی دست پیدا کند؛ اما حالا به لطف کنگره و تلاشهای آقای مهندس با حضور در کنگره در حال تماشای درون خودم و جهان پیرامون و قوانین آن از دریچه آگاهی و علم هستم، همین موضوع باعث شده که بسیاری از چیزهایی که پیشتر بسیار آزاردهنده بودند دیگر اذیتکننده نباشند و به خیلی چیزهایی که قبلاً به آنها توجه نمیکردم حالا توجه کنم. من حالا یاد گرفتهام که حق قضاوت دیگران را ندارم، متوجه شدم که مشکل من نه در رفتار دیگران بلکه در نوع نگاه خودم به رفتار دیگران است. اکنون گونهای زندگی میکنم که صرفاً مورد تحسین دیگران باشم و خودم را در این میان بهعنوان یک بازیگر نقاب زده، وجود و منِ درونیام را فراموش کردهام، حالا دیگر دارم سعی میکنم که زلال و شفاف باشم، با جهان هستی و قوانین آن همگام باشم و کمترین درگیری و برخوردی با افراد اطرافم ایجاد نکنم و در نهایت، جوری باشم که عمل و رفتارم نشاندهنده شخصیت واقعیام باشد و نه صرفاً گفتارم. میدانم که هنوز در ابتدای راهم؛ اما میدانم که معلم بزرگی دارم که مسیرها را برایم مشخص کرده و این امر کار را برای من بسیار سهل کرده است. من با تمام وجود، معنی عشق را به لطف این معلم بزرگ درک کردهام و زندگی در فرکانس عشق و محبت برای من بسیار لذتبخش بوده است. در پایان از آقای مهندس که با تلاشهای بیوقفه و دانش خود مسیر آگاهی و رشد را برای ما همسفران روشن کردهاند تشکر میکنم.
سلام دوستان فاطمه (ر) هستم همسفر
جهانبینی؛ آن جوهر ناب ادراک و دریافت ما از هستیِ بیرونی و درونی است، بازتابی از آنچه دیده، شنیده و احساس کردهایم. جهانبینی بیرونی، نگاه ما به گستره آفرینش است، به رمز و راز کهکشانها، به پژواک هستی در لابهلای روز و شب، به طنین زندگی در فراز و نشیب روزگار. جهانبینی درونی، آیینهای است که بازتاب جانِ آدمی را نمایان میسازد، اندیشهها، باورها و احساساتِ عمیقی که در بطنِ وجودمان ریشه دارند. این دانش نه مختص رهروانِ راهی خاص که متعلق به جویندگان نور است؛ آنانی که از تاریکی جهل میگریزند و در پی شعاع دانایی ره میسپارند. جهانبینی، بنیان شناخت انسان را میکاود، از آن دم که حسهایش را باز میشناسد تا آن لحظه که پرده از راز هستی برمیدارد. این آموزه ما را بر آن میدارد که خواستههای خویش را در پرتو آگاهی بنگریم، راه درست را برگزینیم، اندیشهای ژرف داشته باشیم، نواقصِ خویش را دریابیم و در پی اصلاحشان بکوشیم، سه گوشه جهالت را بشناسیم، مفهوم منیت و نومیدی را دریابیم و در کنار آنها خشم، نفرت، حسادت، نفس اماره، نفس لوامه، نفس مطمئنه، نیروهای بازدارنده و فریبهای نفس را بشناسیم. با آموزه، ژرفنگری و آزمون، توان درمان خویش را خواهیم یافت، داناییمان را تعالی خواهیم بخشید و هر آنچه ضدارزش است را به کناری خواهیم نهاد. باید نقطههای ضعف و قوت خود را بشناسیم و آنگاه که شناختیم توان آن را خواهیم داشت تا نیروهای تاریکی را از خویش برانیم و با تقویت عناصر روشنایی، گام در مسیر نور نهیم. در واقع جهانبینی، آنچه در زوایای پنهان وجود آدمی لانه کرده است، آن زهرهای تلخ، آن تیرگیهای جانکاه را چونان بیماری تشخیص میدهد تا آدمی به نیروی دانایی و قدرت ادراک، راه درمان آنها را بیابد و خویش را از بند آنان رها سازد. به باور من، جزوههای «جهانبینی ۲ و ۱» گرچه کمحجم هستند؛ اما بیحاشیه و پرمایه؛ ریسمانهایی هستند که رهروان را در مسیر آگاهی بهدست دادهاند و این بستگی به اراده هر فرد دارد که چگونه بنای دانایی خویش را بر این بنیاد استوار سازد. این نوشتارها با نثری ساده و دلنشین نگاشته شدهاند؛ زیرا چنانچه پیچیده و دشوار بودند شاید کمتر کسی به سمتشان میشتافت. به امید آنکه من نیز روز به روز، عمیقتر در ژرفای این آموزهها گام نهم و رازهای نهفته دانش جهانبینی را بیشتر درک کنم.
سلام دوستان فاطمه (ف) هستم همسفر
علم پیچیده نیست و هر چیزی کلیدی دارد. یک استاد یا معلم باید مطالب را به درستی انتقال دهد و پایهها را محکم بنا کند. هر مطلبی مثل یک بنای عظیم است که قوانین خاص خود را دارد، این قوانین و اصول مانند پایههای ساختمان هستند. سادهسازی مطالب، مهمترین کاری است که یک معلم یا استاد باید برای تدریس صحیح بداند. در غیر این صورت، قادر به انتقال علم خود نخواهد بود. در آموزش جهانبینی، از روش مدل استفاده شده است؛ یعنی چند مدل معرفی شده؛ چون برای درک یک مطلب، انسان به ابزارهای مختلفی نیاز دارد و یکی از مهمترین ابزارها، تصاویر است. وقتی فرد در ذهنش تصویری را بهوجود میآورد، میتواند آن تصویر را شبیهسازی کند و از شبیهسازیها روابط جدیدی بیابد؛ مثلاً نفس مانند یک شهر است که در آن، نفس اماره نقش یک قبیله وحشی را ایفا میکند و علما همانند نفس مطمئنه هستند. جهانبینی مانند یک طناب است که انسان را از تاریکیها به سمت بالا میکشد و این جهانبینی برای همه افراد قابل دسترسی است. در درون هر یک از ما، سیستمی وجود دارد که بر اساس نیازهایمان، فرمان تولید میدهد. انسان باید به ظرفیت دانایی برسد تا این فرمان تولید صادر شود.
گردآوردی: رابط خبری همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ویراستاری: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم )
ارسال: راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی گنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
15