حلقههای حیات سه مرحله آموزش، نوجوانی و تلاش است. کار و تحصیل آخرین مرحله رسیدن به پختگی، که نزدیکشدن به فرمان عقل و شو شود است. هر چیزی یک قانون دارد و دانستن قوانین برای همه الزامی است. ما این قوانین را در جهانبینی یاد میگیریم و این قوانین به درد زندگی ما میخورد. حس مانند یک گیرنده در ما وجود دارد، مثلا ما با حس چشایی میتوانیم مزهها را بفهمیم و قانون چیزهای تلخ مثل قهوه این است که برای بدن ضرر دارد. تمام حرکات ما بر مبنای احساسات ما است. ما فقط حس را میبینیم که حس مانند نام کتاب است ولی عقل آن را آنالیز می کند و مانند متن کتاب است. حس هم خوبی و هم بدی را میبیند، فکر فرمان میدهد و تولید میکند. مثلا ما به کسی فکر میکنیم و او را در خواب میبینیم، این امواج عقلی است که او را فرا میخواند. در قرآن گفته شده دروغ نگویید، تهمت نزنید و غیبت نکنید؛ چون اینها به خود انسان برمیگردد، اینها قوانین زندگی هستند.
صراط مستقیم یعنی اجرای قوانین، ما باید برای هر موفقیتی که به دست میآوریم ارزش و احترام قائل باشیم و از آن لذت ببریم آن موقع است که موفق هستیم. شما نمیتوانید آگاهی را بدون تجربه به دست آورید، برای اینکه شجاع باشید باید با هیولا بجنگید و هر سختی بر انسان وارد شود برای این است تجربه به دست آورد. ما باید در زمان حال زندگی کنیم؛ چون حال وجود دارد و واقعیت است مانند تمام حیوانات و گیاهان. خلقت بر مبنای نظم بنا شده است؛ اگر از نظم خارج شود همه چیز خراب میشود. ما در کارهای روزمره خود باید نظم داشته باشیم. آقای مهندس میفرمایند: چاقی در اثر بی نظمی در غذاخوردن است نه در پرخوری کردن. با رعایت این قوانین الهی در ما حس آزادی و راحتی به وجود میآید و فکر ما را تقویت میکند. ما با افکار خود هیولایی در ذهن خود درست میکنیم که باعث به هم ریختگی در درون و بیرون ما میشود. کسانی که بیرون و درونشان یکی نباشد آرامش ندارند.
ویرایش: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر صفیه (لژیون یکم)
ارسال: همسفر مهتاب دبیر سایت
همسفران نمایندگی عطار نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
87