باید در انجام کارهایتان به نقطههای بسیار باارزش، فکر و عمل نمائید و در کلام و سخن خداوند هم به نتایج و معنای واقعی دست بیابید و در کار خویش به عملآورید، آنگاه قدرت و توانایی خداوند از وجود فردفرد هر انسانی که بیابد تراوش خواهد نمود.
خداوند را شاکر و سپاسگزارم و از راهنما همسفر زهرا، تشکر میکنم که بار دیگر فرصت انجام این خدمت را در اختیار من قرار دادند.
وقتی سیستم درمانی کنگره را میپذیری، در حقیقت به خودت خدمت میکنی. ابتدا منتظر نتیجهای، اما کمکم یاد میگیری که بدون فکر به نتیجه، راه را ادامه بدهی. به قول آقای مهندس، قطاری در حال حرکت است و مشخص نیست کدامیک از ما در کدام ایستگاه پیاده خواهیم شد.
برخورد اولیه عزیزانی که در کنگره حضور داشتند، تأثیر عمیقی بر من گذاشت. جاهای بسیاری رفته بودم؛ به انواع روانشناس و روانپزشک مراجعه کرده بودم؛ اما نتیجهای نگرفتم. وقتی وارد کنگره شدم، رفتار صمیمانه و دلنشین راهنمای تازهواردین، همسفر سحر، باعث شد همان لحظه احساس آرامش کنم. با آغوش گرم و مهر بیدریغی که به من انتقال داد، در دل گفتم: «این همان جایی است که باید باشم».
میدانستم مسیر دشواری در پیش دارم؛ مسافرم باید درمان میشد. در ابتدای سفر، دو تن از عزیزترین افراد زندگیمان را از دست دادیم. از دست دادن پدر و مادر همسرم، یکی از دردناکترین و عمیقترین تجربههای زندگیمان بود. جای خالیشان همواره در قلب و زندگی ما احساس میشود. این دو فرشته آسمانی، ستونهای اصلی زندگیمان بودند؛ نماد عشق بیقید و شرط، حمایت و امنیت. با رفتن آن دو منبع بیپایان عشق و انرژی، اندوهی عمیق و ماندگار بر دلمان نشست؛ اندوهی که بهسادگی فراموش نمیشود.
با اینحال، خاطرات و آموزههای آنها همچون نیرویی ماندگار در زندگیمان حضور دارند و ما را در مسیرهای گوناگون همراهی میکنند. از سوی دیگر، داشتههای کنگره آنقدر قدرتمند بودند که توانستیم ادامه دهیم.
من از آموزشهایی که دریافت کردم، آموختم که قرار نیست هیچگاه مشکلی پیش نیاید؛ بلکه همه این اتفاقات فرصتی است برای یافتن راهحل. به قول استاد امین: «ما باید قوانین بازی در زندگی را بیاموزیم».
کنگره فقط برای درمان اعتیاد نیست؛ من در کنگره مهارتهایی را آموختم که در هیچ جایی مانند آن را ندیده بودم. امروز اگر در شرایط سختی قرار بگیرم، مطمئنم حکمتی در آن نهفته است. در هر شری، خیری هست و در هر خیری نیز ممکن است شری باشد.
به قول خانم آنی بزرگوار: «از رنج است که به گنج میرسیم. اگر همیشه در گنج باشی، یعنی توقف». این مسیر، راهی است برای ارتقاء انسان.
به خودم یادآوری میکنم که از استادانم چه آموختهام و هنگام مواجهه با مشکلات، باید آموختههایم را بهکار بگیرم. این خود نوعی تفکر است؛ یعنی من وادار میشوم درباره آن موضوع تفکر کنم، شنیدههایم را تجزیه و تحلیل کنم و در موقعیت مناسب بهکار ببرم.
سفر نیکوتین، بهترین و بزرگترین اتفاق زندگی من بود. از راهنما همسفر زهرا، نهایت قدردانی و تشکر را دارم که در این مسیر زیبا همراه من بودند. این مسیر برایم بسیار ارزشمند است و اکنون از آن لذت میبرم. امروز نسبت به جسم، روح و روان خود آگاهتر شدهام و در حال شناخت آنها هستم. مسیر زندگی من با بودن در کنگره و با آموزشهای آن پیش میرود و این برایم بسیار لذتبخش است.
هیچ چیز دیگری را نیافتم که بتواند مانند خدمت در کنگره، اینچنین به من شور و نشاط ببخشد. بارها اتفاق افتاده که به مکانهای جذابی دعوت شدهایم؛ اما چون این دعوت با جلسات کنگره همزمان شده، من و مسافرم ترجیح دادهایم در کنگره حضور داشته باشیم. این را بدون اغراق میگویم.
هرچقدر هم در کنگره حضور داشته باشم و از منابع آموزشی بهره ببرم، باز هم آموزش میبینم و در درجه اول به خودم خدمت میکنم؛ چون آقای مهندس همیشه میفرمایند: «در کنگره فقط درمان اعتیاد نیست، تربیت استاد است».
من همیشه یک رهجو هستم؛ هم در حال آموختن و هم در حال آموزش دادن. این زیباترین وضعیت در زندگی یک انسان است.
آرزو میکنم و از خداوند میخواهم تا زمانی که توان دارم، در کنار مسافرم در کنگره باقی بمانیم و خدمتگزار باشیم، انشاءالله.
نویسنده: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ویلیام)
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون دوم) دبیر سایت
ارسال: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زالپارس
- تعداد بازدید از این مطلب :
397