دهمین جلسه از دوره چهلم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی صالحی تهرانپارس، به استادی مسافر پهلوان صامت و نگهبانی مسافر محمدرضا و دبیری مسافر کیانوش با دستور جلسه "جهانبینی یک و دو " چهارشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا از ایجنت محترم گروه مرزبانی و لژیون سردار تشکر میکنم بنده را دعوت کردم تا در این جایگاه قرار بگیرم ویاد بگیرم، در کنگره همه چیز بر اساس آموزش مهار و درمان میباشد وقتی به جهان بینی ۱ و ۲ نگاه میکنیم متوجه میشویم که این یک آموزش است آموزش درست زندگی کردن احساس و ادراک برای درک یک موضوع من باید ابتدا آن را بفهمم زمانی که من فهمیدم که دروغ بد است آن موقع درکش میکنم همه دستور جلسات در کنگره ۶۰جنبه آموزشی دارد تا زمانی که یک سفر اولی وارد کنگره میشود کسی کاری با او ندارد ولی زمانی که واردسفر دوم میشود و دستش را به عنوان یک در مرزبان تعبیر نگهبان خزانهدار بلند میکند باید آموزش بگیرد و از تمام مطالب و جزوات و علمی که در کنگره ۶۰ میباشد باید آموزش بگیرد در کنگره ۶۰ ما آموزش میگیریم و نه آموزش میدهیم فقط به یاد همدیگر می اوریم یک سفر اولی وقتی سر لژیون می نشیند راهنما فقط به او یاد اوری میکند که یک سری خصلتهای خوب هست حرکت کن و بیا چون ما قبلاً آمدهایم و نتیجه گرفتیم ورهجو هم الگوسازی میکند و جلو میآید وزمانی که به گل رهایی میرسد آن میشود ادراک می شود درکش از رهایی مانند یک است که روی تشک تمرین کشتی می کند این را نمیتوان گفت کشتی گیر است تازمانی که روی تشک برود وبا حریف مبارزه کند بجنگد ویک مدال بیاوردوباید یک حکم یا یک نوشته پشت این مدال باشد ما هم در کنگره ۶۰ تمرین میکنیم که در بیرون از کنگره مواد مصرف نکنیم یعنی درزمین مبارزه مبارزه کنیم حرمت های کنگره ۶۰ اجازه یکسری صحبتها را به ما نمی دهد.
.JPG)
با آموزش جهان بینی یاد میگیریم که چگونه در اجتماع زندگی کنیم برای رد شدن از تاریکی و مشکلات نیاز به کوپن داریم وان کوپن بخشش می باشد بخشش با بچههای کنگره عجین است یک سفر اولی باید مواد خود را ببخشد که درمان برسد یا سیگار خود را ببخشد که به درمان برسد من امروز به واسطه نشانه سردار در اینجاهستم در لژیون سردار همه هم قد یکدیگر هستند یعنی هم سفر اولی میتواند شرکت کند وهم سفر دوم یعنی ایجنت هست دیده بان هست تا یک سفر اولی که ۳ماه ازسفرش گذشته خود من در ابتدا فکر می کردم لژیون سردار یک بانک هست در سوییس وپولها وحسابها همه درانجاست و اقای مهندس دژاکام به همه حسابها دسترسی داردوازان پولها استفاده میکند ما باید بفهمیم که لزیون سردار چیست لژیون سردار همین صندلی های زیر من است همین سرامیک که در کف اینجا هست سردار همین سقفی هست که بالای سر ما میباشد تک تک بچههای کنگره۶۰ لژیون سردار هستند چون درحال رقم زدن اتفاقات بزرگی در دنیا هستند حالا هر شخصی به اندازه ان سرامیک که زیر پایش قرار دارد یک زمانی تمام توان یک سفر اولی میکروفن گردانی است ونباید به او خرده گرفت یک میلیون تومان خیلی هست ۱۰۰ هزار تومانم خیلی هست ۵۰۰ میلیون هم خیلی هست نشان در بی نشانی هم خیلی است هر شخصی به اندازه توانش مشارکت می کند ودر این زمین بازی می کندمن مساف در اینجا ۵۰۰میلیون می بخشم که در بیرون از کنگره بتوانم ۵۰۰هزار تومان ببخشم اما نمی شود زمانی من جهان بینی را درک کرده ام که بتوانم در بیرون از کنگره۶۰ ببخشم جهانبینی ارتباط با همسفر است یک دانشجو که چند ترم به دانشگاه میرود همه او را اقای دکتر یا مهندس صدا می کنند ولی تازمانی که در خارج از دانشگاه نتواند بیماری را درمان کند دکتر نشده است مانند یک سفر اولی که بعد از سفرش شروع به ساختن زندگی اش میکند یک راهنما نشونش را کنترل میکند که بتواند در بیرون زندگی اش را کنترل کند چرا من اینها را مطرح میکنم چون مبدا و مقصد مال ما نیست ماشینی هم که در کنگره زیر پای ما هست مال مانیست من راهنما فقط از مبدا ۲تا مسافر سوار میکنم می برم به مقصد دوباره برمیگردم به مبدا من فقط یک راننده هستم همه چیز متعلق به کنگره ۶۰ میباشدوان راننده باید به فکر اصلاح خودش باشد و یک دوری هم در سرزمین سفر دوم بزند ویک سفر دومی را رها نکند لب خط چون رهایی با ازادی فرق میکندیک شخصی که در زندان درانفرادی به سر میبرد وقتی به بند منتقل میشود این می شود رهایی ولی ازادی زمانی است که از زندان بیاید بیرون وبا ادراک واحساس وجهان بینی با محیط پیرامون خود ارتباط بگیرد.
تا زمانی که من در بخشش دیگران قدم برمی دارم رها می شوم وزمانی که من امدم در کنگره ۶۰، بخشیدم که دیگران بیایند ورها شوند ان موقع من ازاد می شوم واین تفاوت بین ازادی ورهایی است تفاوت بین سفر اول ودوم می باشد سفر اول ازادی از مواد است سفر دوم از قطع مواد تا رسیدن به خود سفری از قهر به مهر ازنادانی به دانایی از حقارت به سر فرازی چرا می گوید از نفرت به سمت عشق چون نفرت یک دروازه ورود است که ترس را وارد وجود ما می کند زمانی که من نسبت به یک نفر تنفر پیدا کردم اون طرف مقابل می شود مالک ذهن من وتمام وجود من را فرا می گیرد بخشندگی در کنگره می اید دروازه تنفر را به عشق تبدیل می کند یعنی دروازه ترس را برای من می بنددواین همان قواعدی هست که در پشت پرده لژیون سردار وجود دارد.
تایپ، ویرایش و بارگزاری خبر: مسافر مهدی لژیون یکم ، مسافر فرهاد لژیون نهم
مرزبان خبری: مسافر احمد
مرزبان کشیک: مسافر هادی
اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ شعبه صالحی (تهرانپارس)
- تعداد بازدید از این مطلب :
257