کم کم رو به نابودی می‌رویم

جلسه  نهم از دور سی وهفتم سری کارگاه‌های آموزشی کنگره ۶۰ روزهای چهارشنبه به استادی  مسافر حمید، نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافرعظیم  با دستور جلسه  جهان‌بینی 1و2 درتاریخ 17اردیبهشت  ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد :
تشکر می‌کنم ازایجنت، گروه مرزبانی و راهنمای محترم آقای جواد که زحمت منو کشیدند تا به رهایی برسم و این جایگاه خدمتی را تجربه کنم. ما در دوران اعتیاد هم جهان‌بینی داشتیم برای اینکه چجوری مواد تهیه کنیم در دوران مصرف هر کدام خود دارای سبک بودیم .خانواده و محل کار را چگونه دور بزنیم؟ خوب اعتیاد برای همه ما دوران طلایی و لذت هم داشته است. یک زمانی می‌گفتیم حال من بهترین حال است، ولی متوجه می‌شویم که ماندگار نیست و کم کم رو به نابودی می‌رویم و فرمان زندگی را از انسان می‌گیرد فرمانده کس دیگر می‌شود و زمانیکه مردم مشغول به کار می‌شوند تازه می‌خواستیم بخوابیم. و این می‌گذشت و تخریب بیشتر می‌شد و فکر می‌کردیم دیگر زندگی همین است و باید با این موضوع ساخت. خدارو که این بستر فراهم شده و ما می‌توانیم این آموزش‌ها را بگیریم و خیلی‌ها هستند که خسته شده‌اند و راهی نیست و ما دعوت شده‌ایم. وقتی راهنما می‌گوید ساعت 4 شعبه باشید و ساعت 6 استخر باشید برای اصلاح فرمانبرداری خود ما است. چون قبلا مواد به ما می‌گفت چیکار کنیم و حالا یک بینش پشت این  آموزش‌ها هست. الآن برای یک شربت و نامه زرد کلی زحمت کشیده می‌شود و امکان ندارد شما روی برنامه باشید و رها نشوید و حال خوب نداشته باشید. اگر این آموزش‌ها را بگیری و فرمانبردار نباشید فایده ندارد.

نکته مهم اینست که سرت را با سر راهنما عوض کنی تا بتوانی از تجربه یه تیم استفاده کنی و بعد از رهایی کار تازه شروع می‌شود و وظیفه داری در قبال زحمتی که برای شما کشیده شده، شما هم برای دیگران انجام بدهید  شما آسیبی که به خودت زدی به خانواده هم زده ای  و باید حالا جبران کنی و باید بتوانیم حال دیگران و هم تخریب‌های که زده‌ایم را جبران کنیم ما باید خدمت کنیم و خدمتگذار در گنگره بمانیم.

تهیه متن: مسافر مصطفی، لژیون چهاردهم
عکاس، ویرایش و ارسال به سایت: مسافر میلاد، لژیون پانزدهم
مرزبان خبری: مسافر مجید