هشتمین جلسه از دور چهارم لژیون سردار نمایندگی بیرجند، با دستور جلسه "جهان بینی 1 و 2" با استادی راهنمای محترم مسافر حامد، نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر حسین در تاریخ 16 اردیبهشت ماه سال 1404 ساعت 14:30 آغاز بکار کرد:
خلاصه سخنان استاد:
بسیار خرسندم که یک بار دیگر این فرصت فراهم شد تا در جلسه لژیون سردار حضور پیدا کنم. در خصوص دستور جلسه امروز، گمان میکنم شامل دو بخش است: نخست، جهانبینی یک و دو و دوم، برگزاری انتخابات که احتمالاً نگهبان محترم جلسه در ادامه آن را برگزار خواهند کرد.
همین جمع حاضر در این مکان، نمونهای از جهانبینی کنگره است. ما با خود عهد و پیمانی بستهایم، تعهدی دادهایم؛ تعهدی نسبت به خود، خانواده، جیبمان و حتی نسبت به شعبهای که در آن خدمت میکنیم. و امروز، در این مکان حضور یافتهایم. این حضور، بیانگر نگرش تازهای است که در منِ مصرفکننده شکل گرفته است.
هیچگاه فراموش نمیکنم که در گذشته، چون کاسب بازار بودم، زمانیکه موبایل مدام زنگ میخورد و مشتریان پشت در مغازه منتظر بودند، گوشی را به هر طریقی از میان وسایل پیدا کرده و پاسخ میدادم. دائماً میگفتم پنج دقیقه دیگر میآیم. تا اینکه برادرم یک بار تماس گرفت و گفت؛ اگر قصد آمدن نداری، این بندههای خدا را منتظر نگذار. اکنون حضور بهموقع من در جمع، نشانهای از تغییر نگرش و دیدگاه است؛ دیدگاهی که زمانی برای من بیارزش بود.
قبلاً بهجای آنکه به خانواده، فرزند یا کارم برسم، به دنبال راهی برای فرار بودم؛ فرار برای مصرف، خواب، استراحت یا هر بهانهای دیگر. اما امروز شرایط زندگیام کاملاً متفاوت است و این، حاصل تغییر نگرش و تغییر جهانبینی در کنگره ۶۰ است. دوستانی که در حوزه نظریات، جهانبینی خواندهاند، قطعاً متوجه تفاوت آن با آنچه در کنگره آموزش داده میشود هستند. در کنگره، جهانبینی صرفاً بهصورت نوشتاری یا تئوریک ارائه نمیشود. اگر مفاهیم را خوانده و در عمل پیاده نکنیم، هیچ تغییری حاصل نمیشود. در کنگره، جهانبینی یعنی عمل. یعنی اگر بخواهی از فردی مصرفکننده به فردی درمانشده تبدیل شوی، باید مسیر مشخصی را طی کنی. اگر این مسیر را طی کنی، از فردی بدقول، به فردی خوشقول تبدیل خواهی شد.
در لژیون سردار، همیشه دو دستور جلسه برای من پررنگتر بودهاند: نخست «وفای به عهد» و دوم «فهم بخشش». شاید دلیلش این باشد که من از این دو مقوله آسیب بیشتری دیده بودم یا تجربه تلختری از آنها در زندگیام داشتم. وقتی اعضای لژیون درباره یک موضوع خاص صحبت میکنند، کاملاً مشخص است که آن موضوع دغدغه ذهنیشان است و بهتازگی تغییری در آن ایجاد شده است. این برای من خوشحالکننده است.
در بازنگری به گذشته، درمییابم که همان نقاط ضعفی که بیشترین آسیب را به من وارد کرده بودند، امروز به نقاط قوت من تبدیل شدهاند. امروز تلاش میکنم بیشترین زمانم را صرف پوشش همان بخشهایی کنم که در گذشته مرا آزار دادهاند؛ چه در آموزش، چه در عملکرد شخصی.
بهنظر من، لژیون سردار بیش از آنکه محلی برای نقل قول باشد، محل دریافت و انتقال حس است. حسهایی که باید تجربه شوند. مثلاً آقای قدرت، که اکنون چهار سال و اندی در کنگره حضور دارند، امسال به مرحله پهلوانی رسیدند. در حالی که میتوانستند زودتر به آن مرحله برسند، اما درک و فهم این جایگاه، نیازمند زمان بود. یا آقای حامد، که امسال وارد ششمین سال حضورشان در کنگره شدهاند، اکنون به فهمی رسیدهاند که توانستهاند آن را در عمل پیاده کنند.
در کنگره، روند پیشرفت و تحول بهصورت تدریجی و پلهپله اتفاق میافتد. با روش دیاستی، این مراحل طی میشوند و نتیجه در زمان مناسب نمایان میشود.
دستور جلسه امروز لژیون ما «تشنگی» بود. وقتی سیدی مربوطه را گوش دادم، احساس کردم از آن دسته سیدیهایی است که وقتی تصادفی انتخاب میشود، دقیقاً مرتبط با حال و هوای جلسه و مسائل روز است. در آن سیدی نیز درباره انتخابات و مسائل مالی صحبت شده بود. امروز، پس از چهار سال، تازه متوجه عمق مطالب مطرحشده در آن سیدی شدم. هیچ سیدیای بیعلت انتخاب نمیشود و هیچ تولدی بیارتباط با دستور جلسه برگزار نمیگردد. این حرفها پیشتر نیز گفته شده بود، اما من باور نداشتم. حالا تازه درک میکنم. امیدوارم هر شخصی، پیش از انجام هر اقدامی، درک صحیحی از موضوع داشته باشد؛ بهویژه در لژیون سردار که باید دقیقاً بدانیم چرا و چگونه قصد کمک داریم.
در سیدی «تشنگی»، آقای مهندس فرمودند که برخی گفتهاند شما افراد پولدار را بیشتر تحویل میگیرید. ایشان پاسخ دادند که بله، افراد پولدار باید بیشتر مورد محبت قرار بگیرند، بهشرط آنکه بلد باشند با پول خود چه کنند. ایشان افزودند: «با آن دسته از افراد پولداری که پول خود را خرج نمیکنند، کاری ندارم.»
یاد خاطرهای افتادم، زمانی در یک محیط کاری، دیوار به دیوار گروهی دیگر بودیم. یکی از دوستان آن طرف همیشه از ما سیگار میخواست. آخرین بار که پاکت سیگارم را کامل به او دادم، گفت: «ما داریم میرویم شهر، اگر چیزی خواستی بگو برایت بخریم. از این به بعد هم زحمت سیگارت با خودت!» احساس کردم که ایشان در حال سوءاستفاده است و از آن نقطه، ارتباط را قطع کردم.
به این نتیجه رسیدم که اگر پول داشته باشی، میتوانی حتی برای سیگار خود نیز تصمیم بگیری؛ اگر پول نداشته باشی، باید وابسته باقی بمانی. چه برای سیگار، چه برای کلاس زبان، چه برای تعویض خانه، یا حتی در مسائل مربوط به کنگره. کنگره به من آموخته که ابتدا باید خودت رشد کنی، سپس اگر تمایل داشتی، برای کنگره کاری انجام دهی. حتی زمانی که با مبلغی مانند شش میلیون تومان در این مسیر قدم برمیداری، این مبلغ در وحله نخست برای رشد شخصی خودت مصرف میشود. قدرت بخشش، فهم بخشش، و وفای به عهد، برای من در این مسیر بهوقوع پیوستهاند.
از اینکه سخنانم پراکنده بود پوزش میطلبم. مطالب را بدون هیچ آمادگی قبلی خدمت شما عرض کردم و کاملا سخن دلم بود. از اینکه به سخنانم گوش دادید، سپاسگزارم.

تایپ و ویرایش: مسافر جواد لژیون سوم
عکاس: مسافر محمد حسن لژیون پنجم
ارسال خبر: مسافر علی لژیون سوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
96