یاد الله در هرجا یاد خود از قطره به اقیانوس است.
سلام دوستان مصطفی هستم یک مسافر، تخریب ۱۰ سال، آنتیایکس مصرفی شیرهٔ خوراکی، مدت ۱۰ ماه ۲۱ روز سفر کردم به روش DST، داروی درمان شربت OT، راهنمای درمان آقای کاظم از لژیون یکم نمایندگی رضوی مشهد، در ادامه سفر ویلیام نیز داشتم، تخریب ۲۰ سال آنتیایکس مصرفی ناس، ۱۰ ماه ۱۲ روز سفر کردم به روش DST، بهوسیلهٔ نیکوتین خوراکی، راهنمای درمان آقای حامد از لژیون سوم ویلیام نمایندگی رضوی، رهایی از بند مواد ۱۰۵ روز، از بند نیکوتین ۲۵ روز.
جهانبینی، این کلمه خود نیاز به درک دارد تا بتوانی در ادامه به مرحله کاربردیکردن آن از مبدأ که شامل جهانبینی درون، ادراک و احساس به نسبت خودمان است، برسیم و در ادامه به جهانبینی نسبت به کل هستی. من مصرفکننده روزی که قدم به محیط امن کنگره ۶۰ گذاشتم، هیچ درکی نسبت به خودم و جهان درون خود نداشتم و متوجه تخریبهای وارد شده، نبودم. برای پیبردن درککردن بایستی مبدأ مشخص شود که کجا ایستادهام و به کجا میخواهم بروم! برای سفر اول فقط بایستی هدف رسیدن به رهایی و انجام فرامین راهنما باشد، هرچه میگذشت در ناخودآگاه به این درک و آگاهی میرسیدم که من نیز میتوانم موفق باشم. کمی که بگذرد، نیروهای بازدارنده وارد عمل شده و به هر شکلی سعی داشتند که با امواج منفی مرا از حرکت در مسیر زیبای درمان منصرف کنند؛ ولی موضوع خواستهٔ قوی و تأثیر آموزشهای جهانبینی و رسیدن به درک عیان بود. اگر از دید جهان درون و بیرون، به مشکلات با تفکری که در وادی اول آموزش داده نگاه کنم، حل مسئله و عبور از آن غیرممکن نیست؛ زیرا فهمیدهام که اول آنچه را که میدانم، طبقهبندی کنم و آنچه را که نمیدانم در جستوجویش باشم. در این مرحله از سفر که نفس با تمام توان تعین موجودیت میکرد، با کمک راهنما توان تشخیص ماهیت خواستهها و رسیدن به نقطهای که شروعش حرکت در مسیر زیبائیهای هستی است را به دست آوردم. قطعاً هر شخصی با کوله باری از تفکرهای درست غلط، تاوانهای سنگین، تجربههایی سخت و آموزشهایی که روزگار به او داده است، وارد کنگره میشود. در اینجا جهانبینی پایه و فندانسیون محکمی پیریزی میکند، آن هم برای کسانی که تمام تفکرات، تجربه و آموزشهای خود را در صراط مستقیم کسب کند و بتواند، تفکر خوب را از بد، زشتی را از زیبایی و آموزش درست را از غلط تشخیص دهد و کاربردی کند. آنجا است که حال خوبی دارد و داناتر میشود، دیگر ترس نداری، به نقطهای رسیدهام که نیروهای درون از خواب برخاسته و حس نیز که اولین قوهٔ بهکارگیری عقل است، همسو با یکدیگر شدهاند. نیرو قدرت بیشتری در مسیر درمانم داشتم و ظرفیت روبهافزایش بود، به دنبال فراگیری قوانین برای یک زندگی بهتر بودم، در این مرحله ناامیدی و ترس همچنان مثل یک نیروی بازدارنده در تلاش بودند که مانع حرکت من شوند؛ ولی با طی نمودن نیمی از سفر و رسیدن به اندکی جهانبینی و درک آن، برای نیروهای بازدارنده سد محکمی درست شده بود؛ اما گاهی منیت تمام آنچه را که رشت بودم را پنبه میکرد، برای رسیدن به نفس مطمئنه بایستی ظرفیت استخر درونی خود را با تزکیه پالایش، حرکت در مسیر دانایی، گوشبهفرمان بودن و نقص فرمان نکردن افزایش میدادم و به آنچه که در سر داشتم، برسم و آن را در زندگی کاربردی کنم.
بشکافید آنچه شکافتنی است، در دل سنگ بروید و ترکیبها را جدا نمایید.
نگارش: مسافر مصطفی از لژیون یکم
ویرایش: مسافر ایمان از لژیون پانزدهم
ارسال: مسافر مرتضی
نمایندگی رضوی مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
38