به مناسبت روز معلم، مصاحبه ای با آقا یعقوب، راهنمای لژیون دوازدهم ترتیب داده ایم که در ادامه نظر شما را به آن جلب می نمائیم.
با عرض سلام، لطفا طبق رسم کنگره خودتان را معرفی کنید.
سلام دوستان یعقوب هستم یک مسافر، مدت تخریب؛ ۲۲ سال، با انواع آنتی ایکسها، آخرین آنتی ایکس؛ ۵ گرم شیره خوراکی، مدت سفر اول؛ ۱۲ ماه، روش درمان؛ دی اس تی، داروی درمان؛ شربت اوتی، راهنما؛ آقا امید اشرفیون، ورزش در کنگره؛ والیبال، رهایی به لطف خدا؛ ۷ سال و ۳ ماه.

به نظر شما جایگاه معلم و راهنما در کنگره ۶۰ چه تفاوتی با هم دارند؟
من فکر میکنم در کنگره ۶۰، کسی که بخواهد به درجه معلمی یا استادی برسد، ابتدا باید خودش این مسیر را طی کرده و مراحل تزکیه و پالایش را گذرانده باشد.
همانطور که استاد امین فرمودند: زمانی یک استاد میتواند آگاهی و اطلاعات خود را منتقل کند که از آن مرحله عبور کرده و آن را تجربه کرده باشد.
برای مثال؛ اگر یک رهجو گاهی متوجه صحبتها نمیشود، به این معناست که خود استاد یا راهنما هنوز آن مسئله را بهدرستی نپذیرفته یا درک نکرده است به همین دلیل است که در برخی موارد، رهجو نمیتواند مطلب را بگیرد یا بیان کند.
به نظر شما مسافر یا رهجوی خوب چه ویژگیهایی دارد؟
رهجوی خوب کسی است که در مرحله اول با قوانین و حرمتهای کنگره ۶۰ آشنا باشد و آنها را رعایت کند، این موضوع نه تنها برای رهجو، بلکه برای راهنما و استاد هم صدق میکند، ما از تجربههای خودمان استفاده میکنیم، چون رهجوها با هم فرق دارند، اما اصل اساسی این است که همیشه باید قوانین کنگره رعایت شود.
قوانین کنگره برای همه یکسان است و نمیتوان برای هر رهجو قانون جداگانهای در نظر گرفت، گاهی به دلیل روحیات مختلف رهجو، راهنما ممکن است از روشهای متفاوتی استفاده کند اما همیشه باید حرمتها و قوانین کنگره را در نظر داشته باشد، همانطور که گفتم؛ راهنما و استاد باید از این مراحل عبور کرده باشند.
یکی از نشانههای رعایت قوانین این است که جناب آقای مهندس دژاکام، بنیان کنگره ۶۰، خودشان این اصول را قلباً و عملاً اجرا میکنند و ما نیز باید همین رویکرد را درک کرده و به مسافران و رهجویان منتقل کنیم.
از چه ویژگیهایی از راهنمای خود الهام یا الگو گرفتید که اکنون خودتان راهنما شدهاید؟
یکی از ویژگیهایی که همیشه از راهنمایم الهام گرفتم، این بود که ایشان در لحظه زندگی میکند، همیشه به این موضوع فکر میکنم و حسرت آن را میخورم.
راهنمای من، آقا امید، فردی بود که در شرایط سخت، خیلی راحت از کنار اتفاقات میگذشت و هیچگاه در گذشته یا آینده سیر نمیکرد، بلکه تمام تمرکزش بر لحظه حال بود، میدیدم که چگونه با زندگی در لحظه، حالش تغییر میکرد و خوب میشد. این نعمت بزرگی است و آرزوی من این است که بتوانم مثل ایشان، در لحظه زندگی کنم.
سپاسگزارم که در این مصاحبه شرکت داشتید.
تایپ و ویرایش: مسافر جلال لژیون پنجم
ارسال خبر: مسافر علی لژیون نهم
تایید خبر: مسافر داوود لژیون سوم
مرزبان خبری: مسافر مصطفی
- تعداد بازدید از این مطلب :
30