سلام دوستان، خدیجه هستم، همسفر
جهانبینی یعنی درست دیدن جهان و درک و دریافتهایی که ما نسبت به جهان درون و بیرون خود داریم.
برای اینکه جهانبینی ما درست شود و به تعادل برسد، مدتزمانی غیرقابل پیشبینی لازم است. انسان برای اینکه بتواند درست زندگی کند، باید از درون و بیرون خود آگاه باشد، و برای رسیدن به این آگاهی نیازمند آموزش است تا سطح داناییاش بالا برود، اشتباهات گذشته را تکرار نکند و کارهایش را با تفکر، آموزش، تجربه و دانایی پیش ببرد تا به بیراهه نرود.
وقتی انسان آموزش میبیند، مراتب دانایی بهتدریج به دانایی مؤثر تبدیل میشود.
ما برای انجام یا انجام ندادن هر کاری، نیاز به یک حس درونی داریم. این حس اگر دچار کمبود یا زیادی شود، میتواند ما را با مشکلات مختلفی روبهرو کند.
در کل، همه چیز باید در ما به تعادل برسد تا بتوانیم حال خوب و خوش، همراه با آرامش را تجربه کنیم.
حس، اولین مرحله در بهکارگیری قوه عقل است؛ اما اگر این حس بیش از حد فوران کند، موجب انفجار درونی میشود و انسان را دچار بیماریهای روحی و روانی گوناگونی میکند.
وقتی همهچیز در تعادل باشد، انسان دیگر دچار افسردگی، گوشهگیری، پرخاشگری و مشکلات مشابه نمیشود.
پس جهانبینی باید در کنار آموزش، تفکر و تجربه شکل بگیرد؛ همانطور که ما به کنگره آمدیم، آموزش دیدیم و توانستیم از آرامشی که بهدست آوردیم در زندگیمان بهرهمند شویم.
خیلی خوب است که آموزشها را در زندگی خود بهصورت کاربردی و عملی بهکار بگیریم. خداوند را شکر برای مسیر سبز کنگره.
سلام دوستان، نرگس هستم، همسفر
در اینجا جا دارد از استاد امین عزیز کمال تشکر را داشته باشم، زیرا توانستم در سفر دوم خود، ساختارهای وجودیام را بهتر بشناسم.
برداشت من از جهانبینی این است که علمِ درست زندگی کردن را به من آموخت. اینکه علم، پیچیده نیست؛ هر علمی کلیدی دارد و قوانینی که پایهی اصلی آن را تشکیل میدهد.
از جهانبینی آموختم که صحبت کردن ساده میتواند در ذهن انسان تصویرسازی ایجاد کند، بهگونهای که مطلب بهراحتی قابل درک باشد.
برای مثال، نفس را مانند یک شهر توصیف کردند یا مصرفکنندهای که در تاریکی است و بندهای زیادی به خود گره زده است.
افرادی بودند که به کنگره آمدند اما نماندند، چرا که نخواستند روی جهانبینی کار کنند.
بهاشتباه فکر کردند درمان اعتیاد مثل یک سرماخوردگی است که دارویی به آنها داده میشود و باید سروقت استفاده کنند و بعد از ۲۱ روز بیایند داروی بعدی را بگیرند!
این افراد هیچگاه به درمان نمیرسند، چرا که از آن سوی سکه، یعنی صور پنهانِ هر شخص، بیخبرند.
مدل شهر وجودی، ایدهای برگرفته از کتاب ۶۰ درجه است. عقل نیز مانند یک قلعه است که سربازانی از آن محافظت میکنند، و اگر عقل فرمانی غلط صادر کند، آن شهر رو به نابودی میرود. من از آن بخش جهانبینی که مربوط به شناخت ساختارهاست بسیار خوشم آمد؛ چرا که متوجه شدم بسیاری از فرمانهای غلطی که صادر میکردم باعث شده ساختارهای نادرستی مانند منیت، کینه، حسادت و نافرمانی در وجودم قوی شوند و به درختی تنومند تبدیل گردند.
برای ضعیف کردن این درخت تنومند، باید نیروهای تاریکی را که خودم آبیاریشان کردهام، بشناسم. این کار با یکبار انجام نمیشود، بلکه باید کمکم و با آموزش دیدن، داناییام را افزایش دهم. وقتی دانایی افزایش یابد، شناخت ظرفیت «استخر آب» وجودی با آگاهی ممکن میشود.
اگر این استخر، کمترین آلودگی را داشته باشد، قابل شناسایی است. پس هر چه حس من خرابتر باشد، آب از سرچشمه آلوده خواهد شد. باید هوشیار باشیم که سرچشمه آلوده نشود، چرا که اگر آلودگی به آن برسد، نیروهای بازدارنده به هدفشان خواهند رسید، و عقل نیز شروع به صدور فرمانهای غلط میکند. در نتیجه، تمام ساختارها بههم میریزد و جهانبینی نیز بر پایهی تشخیص این حسها استوار است. اگر این مسیر درست طی شود، انسان میتواند از تاریکیها خارج شود.
سلام دوستان معصومه هستم همسفر
جهانبینی؛ نگاهی از درون به روشنایی زندگی
جهانبینی یعنی نگاه درست به هستی؛ یعنی درک و دریافت صحیح از جهان درون و بیرون خودمان. این نگاه درست، ساده بهدست نمیآید و نیازمند آموزش، تجربه و زمان است. اگر انسان بخواهد درست زندگی کند، باید خود را بشناسد؛ هم درونیاتش را و هم شرایط بیرونیاش را.
ما در کنگره آموختیم که دانایی وقتی مفید است که در عمل به کار گرفته شود و به دانایی مؤثر تبدیل گردد. زیرا بیشتر رفتارها و تصمیمهای ما از حس درونی سرچشمه میگیرند، و اگر این حسها ناآگاهانه یا ناپایدار باشند، میتوانند ما را دچار مشکل، ناراحتی یا حتی بیماریهای روحی و روانی کنند.
آرامش و حال خوب زمانی در زندگی شکل میگیرد که درون ما به تعادل برسد. برای رسیدن به این تعادل، تنها دارو یا ظاهر قضیه کافی نیست. باید به درون خود سفر کنیم و صور پنهان وجودمان را بشناسیم؛ همان بخشی که اگر نادیده گرفته شود، باعث بازگشت به تاریکیها میشود.
جهانبینی به ما یاد میدهد که نفس، مانند یک شهر است و عقل، همان فرماندهایست که باید درست تصمیم بگیرد. اگر فرمان عقل اشتباه باشد، تمام ساختارهای وجودی ما، از تعادل خارج میشوند.
ساختارهایی مانند منیت، کینه، حسادت و نافرمانی، در طول زمان و با فرمانهای نادرست تقویت شدهاند و به درختان تنومندی تبدیل شدهاند. برای تضعیف این درختها، باید آنها را شناخت و بهتدریج با آموزش، آگاهی و تلاش، ریشههایشان را خشکاند.
اگر سرچشمه وجودمان آلوده شود، عقل نیز فریب میخورد و به اشتباه فرمان میدهد. بنابراین، تشخیص و پالایش حسهای نادرست، یکی از ارکان مهم جهانبینی است. در پایان، اگر با تفکر، آموزش و عمل در مسیر درست حرکت کنیم، میتوانیم از تاریکیها عبور کنیم و به آرامش، تعادل و روشنایی برسیم.
ویراستاری و ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سنایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
54