جلسه یازدهم از دوره دوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی بروجن به استادی راهنمای تازهواردین همسفر معصومه، نگهبانی راهنما همسفر فرشته و دبیری همسفر زهره با دستور جلسه «جهانبینی ۱و۲» روز دوشنبه ۱۵ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
در مورد دستور جلسه «جهانبینی ۱و۲» جزوه جهانبینی که بسیار کم حجم هست وجود دارد؛ اما مطالب بسیار مهم و آموزنده درون این جزوه قرار دارد و من نباید این کم حجم بودن را دست کم بگیرم؛ چرا که این جزوه در واقع خود من هستم که من را با خودم آشنا میکند و آدرس من را به خودم میدهد و مثل یک آینهای هست که من در آینه قرار میگیرم و آنچه که در ظاهر من دیده میشود، آن آینه به من نشان میدهد؛ این جزوه هم در واقع ظاهر و باطن من را به من معرفی میکند و اینکه چه چیزهایی در درون من است و وقتی دچار ترس، منیت، ناامیدی، خشم و کینه میشوم باید چه عکس العملی را نشان بدهم و وقتی جایگاهی به من داده میشود و مسئولیتی به من سپرده میشود آیا من ظرفیت آن جایگاه و مسئولیت را دارم یا ندارم؟ سطح انرژی من در چه حدی هست؟ از چه راهی این انرژی را به دست میآورم و در چه راهی این انرژی را صرف بکنم؟ خواستههایی که دارم آیا معقولاند یا نامعقول، درست یا نادرست هستند؟ استخر وجودی من آیا مثل آب زلال و شفاف است یا مثل حوض پر از لجن، کثیف و آلوده هستنم؟ جهانبینی من را از جهانی وارد جهان دیگر میکند. همانطور که آقای امین در سیدی «تاریکی» میفرمایند: اگر مبدا و نقطه صفرم را میزان و مشخص بکنم و بدانم، مسیر برایم باز میشود و اگر مسیر برایم مشخص شد باید در همان مسیر درست حرکت کنم؛ در واقع پیامی که از جهانبینی میتوانم دریافت بکنم این است که همه انسانها در هر جایگاه و سطحی قابل تغییر هستند.
آقای مهندس حسین دژاکام همیشه در صحبتهایشان تاکید میکنند: همه انسانها یک جمله را دریافت و درک کرده باشیم برایمان کافی است؛ اینکه خوبی خوب هست و بدی بد هست و بدانم خوبی و بدی انجام بدهم به خودم برگردانده میشود یعنی؛ مثل همان بازی بومرنگ است که من هر کاری کنم و در هر جهتی پرتاب کنم در نهایت به خودم برگردانده میشود و باید به این نکته توجه کنم که من چه کسی هستم و آن گرههای درون خود را پیدا کنم.
راهنمایان برای خدمت مسیرهای طولانی را طی میکنند و چرا راهنمایان این همه مسیر را طی میکنند و دیدهبانان هفتهای چندین بار مسیر طولانی را برای خدمت طی میکنند، آیا وضع مالی خوبی دارند؟ آیا مشکلی ندارند؟ آیا وقت زیادی دارند؟ نه چنین چیزی نیست؛ آنها فهمیدند انرژی این کارها به آنها برگردانده میشود که با هیچ چیزی قابل قیاس نیست و به سطحی از دانایی موثر دست پیدا کردند که آن سختی و مشقت راه در واقع آنها را پختهتر، توانمندتر، قویتر و نیرومندترشان میکند؛ اما در مقابل اینها یک سری نیروهایی هستند که اجازه نمیدهند که من گوش به فرمان راهنما باشم و من به آن دانایی لازم برسم؛ آنها نیروهای منفی و بازدارنده هستند، کارشان چیست؟ کارشان خراب کردن و آلوده کردن حس من است و کارشان را درست انجام میدهند؛ زیرا کاملاً بهصورت هوشمندانه وارد افکار و اندیشه من میشوند و شخص را وارد دنیای تاریکی میکنند؛ زیرا من دانایی ندارم و فریب خورده و میبینم خواستههایم برآورده میشود و هر چیزی که نیاز دارم در اختیارم قرار داده میشود که باعث لذت و خوشنودی من است که به دنبال آن خدمتهای راهنمایم را انکار کنم و دچار نسیان و عصیان، مانند قوم عاد میشوم و از آنها پیروی میکنم.
آقای امین در سیدی «تاریکی» فرمودند: نیروهای تاریکی هدفشان همین است که انسان در تاریکی فرو برود و نتواند حقیقت را ببیند و کم کم حس شخص بسته شود، مثل آبی که برای آبادی شهر است و وقتی بخواهند مردم را از شهری بیرون کنند آب آن شهر را آلوده میکنند. حس هم همینطور است وقتی حس انسان دچار ناخالصی شود باعث به همریختگی شده و شخص نمیتواند با دیگران ارتباط برقرار کند و شروع میکند به غر زدن که چرا به من گفتند بلند شو و آن طرفتر بنشین و سریع ناراحت میشوم و به هم میریزم که این رفتارها به خاطر آلوده شدن حس است.
همین موضوع برای من سوال شد؛ مگر این نیروها چقدر قدرت دارند که میتوانند شخصی را از عرش به فرش بیندازد و در قعر تاریکی قرار دهند؟ دریافتم که نیروی تاریکی قدرتی از خود ندارد و از خواستههای نامعقول من استفاده میکند و از انرژی که من چندین سال جمع کردهام، تغذیه و رشد کرده و اکنون تبدیل به هیولا و مافیا شده است. کار مافیا چیست؟مافیا یک گروه را جذب کرده و با دادن وعدههای شیرین، خواستههای آنها را برآورده کرده و وقتی شخص خواستار رهایی میشود اجازه خارج شدن داده نمیشود. آقای مهندسحسیندژاکام در سیدی «سختیها» میفرمایند: وقتی نیروی تاریکی وارد افکار شود کمکم به گونهای عمل میکند که شخص دچار انواع و اقسام بیماری میشود؛ افکار و اندیشه نادرست، انسان را از پا در میآورد و هیچ درمانی ندارد. امروزه حدود ۲۰۰ نوع بیماری سایکوزوماتیک داریم که درمانی برای آنها پیدا نشده است؛ زیرا ناشناخته است و به خیال خودشان با جن درمانی و جادوگری و روشهای نادرست میتوان این بیماریها را درمان کرد. من اول باید گره و ایرادی که در کارم هست را پیدا کنم. درواقع جهانبینی هنر زندگی کردن را به من آموزش میدهد تا من بتوانم به وسیله جهانبینی به صلح، آرامش و آسایش برسم؛ همانطور که آقای مهندسحسیندژاکام میفرمایند به فردوس(بهشت) برسم و در حال زندگی کنم از لحظههای اکنون لذت ببرم، بدون فکر کردن به گذشته و یا آینده.
آقای امین میفرمایند: این درد و رنجی که ما میکشیم؛ الفبای یادگیری انسانهاست که من یاد بگیرم از رنجی که کشیدم تجربه کسب کنم. همسفر با خود میگوید من این همه زجر کشیدم و در سختی بودم الان چرا باید سیدی بنویسم و به کنگره بروم، چه نیازی به اینهاست؟ همسفر باید این را بداند با قرار گرفتن در کنار مسافر او نیز دچار آسیب شده و باید این گرهها و آسیبها را شناسایی کند، همسفر با افکار و اندیشه نادرست به خود آسیب زده و با کار کردن جهانبینی از دنیای تاریکی که در آن قرار گرفته رها میشود. چرا آقای مهندسحسیندژاکام در صحبتهای اخیر خود بغض میکنند خصوصاً در سیدیهای اخیر و همیشه از قوانین صحبت میکنند؟ دلیل این بغض این است که خدمتهایی که به شما میشود را قدر بدانید این خدمتها برای خود ماست که یاد بگیریم و به خوبی زندگی کنیم و ادای زندگی کردن را در نیاوریم.
مطلب دیگر از آقای اشکذری به نقل از سقراط بیان میکنند؛ اگر مطلب را روی آب بنویسی هنوز ننوشته آب کلمات را با خودش خواهد برد و باطل میشود، اگر روی گل بنویسی چند روزی دوام خواهد آورد وباز هم نابود میشود؛ ولی اگر روی سنگ بنویسی هک میشود، جهانبینی هم همینطور است آن را باید کاربردی کنم و در نفس خود حک کنم و از آن استفاده کنیم زمانی که دچار منیت، خشم، ناراحتی، قضاوت و کینه میشوم از این کلیدها استفاده کنم و قفلهای درونیام را یکی یکی باز کنم.

مرزبانان کشیک: همسفر صغری و مسافر سجاد
تایپیستها: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول) و همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون دوم)
عکاس، ارسال و ویراستاری: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بروجن
- تعداد بازدید از این مطلب :
203