جلسه چهارم از دوره نهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی خیام با استادی همسفر مهین، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر سمیه با دستور جلسه «جهانبینی ۱ و ۲» روز دوشنبه ۱۵ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
جهانبینی چیست؟ چه تعریفی دارد؟ آیا گردو را دیدهاید؟ وقتی میشکنیم و مغز آن را نگاه میکنیم، میبینیم که چه طور مغز نرم و ملایم گردو در کنار پوسته سخت آن رشد کرده است. این هماهنگی چگونه شکل گرفته؟ وقتی به نفس و روح خود فکر میکنم، آنها را همچون همین گردو میبینم نفس، پر از خواسته و روح، از ذات باریتعالی میباشد. روح من نیازی به تزکیه و پالایش ندارد؛ چون جنسش از نور، ناب و خالص است.
اما نفس چطور؟ آیا میتوان آن را رها کرد تا هر جا دلش خواست برود و هرچه دلش خواست داشته باشد؟ چه چیزی نفس را متعالی میکند و رشد میدهد؟ چه چیزی مرا از خواستهای که منجر به نابودی است، به خواستهای متعالی مانند زندگی کردن، شاد بودن و خدمت به انسانها هدایت میکند؟ آیا جز جهانبینی، راه دیگری هست؟ جهانبینی یعنی دیدن دنیا با نگاهی شفاف و صیقلخورده، برداشتن عینک سیاه بدبینی، شکاکیت، حسادت و ضد ارزشها و جایگزین کردن آن با عینک خوشبینی و مثبت نگری است.
دیدن جهان نهفقط با چشم سر، بلکه با چشم دل و چشم درون که آن را بافاصله گرفتن از تاریکیها و حرکت بهسوی نور، روشن میکنم. یاد چراغنفتیهای قدیمی افتادم وقتی برق نبود، پدر چراغنفتی را پر از نفت میکرد، مادرم فتیلهاش را از سوختگیهای قبلی تمیز میکرد و با کبریت روشنش میکرد. ابتدا دود میکرد؛ اما با تنظیم پیچ، شعله درست میشد؛ چون تعادل بین نفت و سوختن برقرار میشد.
مادرم نان میپخت با تنور گلی ابتدا هیزم و کمی نفت میریخت، کبریت میزد، دود بلند میشد؛ سپس با سوختن هیزمها، زغال تشکیل میشد و گرمای تنور به تعادل میرسید. آن زمان بود که خمیر را پهن میکرد و نان خوشمزهای میپخت. آیا اگر تنور دود میکرد، نان بهدرستی پخته میشد؟ قطعاً نه! همین اصل در مورد جسم، نفس، روح و خواستههای ما نیز صادق است آنها باید باهم رشد کنند تا آمادگی دریافت خوبیها، زیباییها و مثبتها را داشته باشند. این آمادگی تنها با تغییر دیدگاه و اندیشه ممکن خواهد شد.
روزها فکر من این است و هم شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر، ننمایی وطنم
آیا رسالت من فقط غوطهور شدن در دنیای درون خودم است؟ نه! جهانبینی یعنی درک جهان درون و بیرون، یعنی دیدن ناراحتی هم لژیونیام که کنارم نشستهاند؛ یعنی گوش سپردن به راهنمایی که مسیر را نشان میدهد و دریافت مغز کلام او. استاد امین میفرمایند «هورمونهای شادی مانند اندورفین و دینورفین زمانی ترشح میشوند که جسم آماده باشد و ظرفیت دانایی تغییر کند؛ یعنی به مرحلهای بالاتر برسد.»
وقتی به مشکلی برخورد میکنم، بهجای گله و شکایت، از مثلث دانایی استفاده کنم تا راهحل را پیدا کنم. دانایی زمانی مؤثر خواهد شد که ضد ارزشها درونی کمرنگ شوند؛ اما نیروهای منفی یا بازدارنده بیخیال ما نیستند آنها نقش مکمل در جهت رشد و ارتقای ما دارند؛ مثالی میزنم یک گروه کوهنوردی را تصور کنید که قصد دارند به قله برسند. گروه اول به راهنما اعتماد میکنند، مسیر را از او میآموزند و درنهایت باوجود سختیها، قله را فتح میکنند.
آنها میگویند راه پر از پیچوخم بود، اما ارزش داشت میخواهیم قلههای دیگری را هم فتح کنیم؛ اما فردی که مسیر راحتتر را انتخاب کرده، به قله میرسد و میگوید چه مسیر سخت و بدی! خسته شدم، دیگر کوهنوردی نمیکنم. چرا نگاه این دو گروه متفاوت است؟ گروه اول راهنما داشت و به او اعتماد کرد. دوم، دیدگاهشان نسبت به مسیر و قله متفاوت بود.
نیروهای منفی ترس، ناامیدی، منیت در برابر نیروهای مثبت دانایی، تفکر، تجربه و آموزش همواره در جدال هستند. شمشیرها در دست دارند؛ اما صلح زمانی برقرار خواهد شد که حس آلوده را تشخیص دهیم؛ زیرا حس اولین نیروی به کار افتادن قوه عقل است. وقتی حس پالایش شود، عقل فرمانی درست صادر خواهد کرد و جهانبینی به مسیر هدایت ما تبدیل میشود. هفته معلم را به بزرگترین معلم زندگیام، آقای مهندس و پیامآوران ایشان راهنمایان کنگره ۶۰ و همچنین راهنمای خودم تبریک عرض میکنم.

مرزبانان کشیک: مسافر علی و همسفر سمیرا
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
تایپ و ویراستاری و ارسال: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
عکاس: مرزبان خبری همسفر مرضیه
همسفران نمایندگی خیام نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
204